چرا محشر میدان تجریش را باور نمیکنند؟
چند روز پیش بود که ویدئوی حمله اسرائیل به تجریش ابتدا در شبکههای اجتماعی منتشر شد. ویدئویی تلخ از موشکی که در میانه روز به ماشینهای پشت چراغ قرمز اصابت میکند و جان بسیاری را میگیرد. این موشک لوله آب اصلی مناطق شمالی را منفجر میکند و سطح آن منطقه را آب برمیدارد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
چند روز پیش بود که ویدئوی حمله اسرائیل به تجریش ابتدا در شبکههای اجتماعی منتشر شد. ویدئویی تلخ از موشکی که در میانه روز به ماشینهای پشت چراغ قرمز اصابت میکند و جان بسیاری را میگیرد. این موشک لوله آب اصلی مناطق شمالی را منفجر میکند و سطح آن منطقه را آب برمیدارد. اما خیلی زود رسانهها و برخی از افراد فعال در شبکههای اجتماعی در گفتوگو با هوش مصنوعی گروک و چت جیبیتی یا براساس نظر خود اعلام کردند که این ویدئو واقعی نیست؛ ویدئویی تلخ که در ثانیه هشت آن موشکی به ماشین میخورد و پس از آن محشر برپا میشود.
حالا پرسش این است که چرا برخی افراد عادی، شلیک موشک به تجریش را نمیپذیرند؟ برخی در شبکههای اجتماعی به این پرسش پاسخ دادهاند، از جمله محمد رهبری، تحلیلگر دادهها و مشاور اجتماعی وزارت ارتباطات، نوشته است: «این مسئله را میتوان با مفهوم «سوگیری تأییدی» توضیح داد. این خطای شناختی، به تمایل انسان برای پذیرش اطلاعاتی اشاره دارد که با باورها یا فرضیههای خودِ شخص همخوان باشد. متأسفانه به دلیل پروپاگاندای گسترده اسرائیل در سالهای گذشته، برخی عقیده دارند که اسرائیل کاری به «مردم عادی» ندارد؛ در نتیجه زمانی که اطلاعاتی در معرض آنها قرار میگیرد که این عقیده را به چالش میکشد، آن را نمیپذیرند و برای آن توجیهاتی نظیر «هوش مصنوعی» میآورند. به قول یکی از کاربران توییتری که نوشته بود: «میدونی چرا میگن حمله به تجریش ساختگیه؟
چون سخته به وجدانشون توضیح بدن که حامی این جنایت جنگی علیه هموطن خودشون بودن». حمله به تجریش برای فردی که تاکنون پروپاگاندای اسرائیلی را باور کرده بود، پرده از جنایات اسرائیل برمیدارد و به همین دلیل در برابر پذیرش آن مقاومت نشان میدهد. یکی دیگر از مفاهیمی که مقاومت در برابر پذیرش این واقعیت را توضیح میدهد، مفهوم «ناهماهنگی شناختی» است. براساس این مفهوم روانشناختی، زمانی که فرد بین باورهایش و آنچه واقعیت دارد تضاد و ناسازگاری میبیند، دچار ناهماهنگی شناختی میشود و برای برطرفکردن چنین تضادهایی و احساس ناخوشاینده برآمده از آنها دچار سوگیریهای شناختی میشود. در اینجا، این کاربران با وجود آنکه مطلع هستند که حمله اسرائیل به میدان تجریش واقعا اتفاق افتاده، مکانیسمهای دفاعی دیگری را برای برطرفکردن این احساس ناخوشایند به کار میگیرند؛ از جمله فرافکنی و توجیه این حمله با مسائل دیگر. واقعیت آن است که پروپاگاندای اسرائیل در سالهای گذشته، اثرات مخربی گذاشته و شوربختانه برخی از افراد را نسبت به کشتار هموطنانشان بیحس کرده، تا جایی که آن را «هزینه جانبی» توصیف میکنند. ضعف رسانههایی نظیر صداوسیما و برخی فشارها به رسانهها در داخل که منجر به انتقال مرجعیت رسانهای به خارج از کشور شد، فضایی را برای رژیم اسرائیل فراهم کرد تا راحتتر بتوانند این اقدامات مخرب را انجام دهند. تنها راه مواجهه درست با این وضعیت، انجام سلسله اقداماتی برای بازگرداندن مرجعیت رسانهای به داخل کشور است. یک فعال رسانهای نیز دراینباره نوشته است: «روانشناسان این پدیده را dissonance reduction (کاهش ناهماهنگی شناختی) مینامند: یعنی وقتی ذهن با حقیقتی مواجه میشود که با باورهای قبلیاش سازگار نیست، به جای بازنگری در باورها، ترجیح میدهد آن حقیقت را انکار کند. در اینجا، اگر فردی سالها باور داشته که اسرائیل تنها با «اهداف نظامی» کار دارد، یا «با مردم ایران دشمنی ندارد»، پذیرش واقعیتِ کشتار مستقیم غیرنظامیان، ضربهای به هویت فکری اوست. نتیجه؟ انکار، تحریف، یا برچسب «فیک» زدن به واقعیت.
پدیدهای دیگر نیز در این میان فعال است: خودبرترانگاری معرفتی یا همان میل به «من بیشتر از بقیه میفهمم». در این حالت، برخی افراد برای تمایز از «توده ناآگاه»، آگاهانه یا ناخودآگاه روایتهای رسمی یا مستند را به چالش میکشند تا خود را روشنفکرتر، شکاکتر یا تحلیلگرتر نشان دهند. حتی اگر برای این شک، مبنای عقلانی یا مدرک روشنی وجود نداشته باشد. این رفتار بهویژه در فضای شبکههای اجتماعی که ارزش دیدهشدن بر ارزش حقیقت غلبه دارد، بهشدت تقویت میشود. کسی که واقعیت را انکار میکند، در چشم برخی «نقاد»، «مستقل» یا «تحلیلگر متفاوت» به نظر میرسد و همین پاداش اجتماعی، رفتارش را تقویت میکند».
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.