رباط بخیل درباره اخراج شتابزده پناهجویان افغان
پهنهای بیحاصل را که جز باد به کف نداشت، «رواداری» و «مدارا»، خوشنام کرد. کاروانسرایی شد بر سر راهی که مسافران و بیجاشدگان در آن سر آسایش بر بالین میگذاشتند و میماندند تا نفسی تازه کنند و راه را بازیابند. این استقبال مشفقانه، دشت باد را، رباطکریم کرد، در سال ۱۳۰۰ شمسی. نه یک رباط چون هزاران رباط دیگر؛ رباطی که به کرامت و سخاوت شهره بود و تا دیروز که پناهجویان افغان در آن ساکن بودند، همچنان رسالت خود را بر دوش داشت. اما امروز چرخشی ناگهانی، شور و شری در این رواداری به پا کرده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
پهنهای بیحاصل را که جز باد به کف نداشت، «رواداری» و «مدارا»، خوشنام کرد. کاروانسرایی شد بر سر راهی که مسافران و بیجاشدگان در آن سر آسایش بر بالین میگذاشتند و میماندند تا نفسی تازه کنند و راه را بازیابند. این استقبال مشفقانه، دشت باد را، رباطکریم کرد، در سال ۱۳۰۰ شمسی. نه یک رباط چون هزاران رباط دیگر؛ رباطی که به کرامت و سخاوت شهره بود و تا دیروز که پناهجویان افغان در آن ساکن بودند، همچنان رسالت خود را بر دوش داشت. اما امروز چرخشی ناگهانی، شور و شری در این رواداری به پا کرده است.
این چرخش ناگهانی از «میهماننوازی» به «اخراج»، نه حاصل تغییر یک دولت، که محصول یک «خلأ استراتژیک» مزمن در مدیریت پدیده مهاجرت و پناهجویی در ایران است. دولتها تغییر میکنند، اما نهادهای متولی و مسئول قاعدتا براساس اصول و ارزیابیهای بلندمدت عمل میکنند. پرسش اصلی اینجاست: آن زمان که مرزهای شرقی به روی امواج انسانی گشوده شد و سیاست «درهای باز» بدون سازوکار کنترلی اجرا میشد، تحلیلهای مرتبط کجا بایگانی شده بود؟ این یک اهمال ساده نیست؛ شکست در «حکمرانی مهاجرت» است.
ایران، هرچند به کنوانسیون ۱۹۵۱ ژنو پیوسته، اما با عدم الحاق به پروتکل ۱۹۶۷ و ثبت «حق شرط» بر مواد کلیدی مانند حق اشتغال، آموزش و آزادی رفتوآمد، همواره راه را برای سیاستهای قابل تغییر باز گذاشته است. با این حال، مهمترین اصل حقوق بینالملل، یعنی اصل عدم بازگرداندن اجباری (Non-refoulement)، که اخراج پناهجو به سرزمینی را که در آن با خطر جانی مواجه است منع میکند، امروزه به عنوان یک قاعده حقوق بینالملل عرفی شناخته میشود و حتی برای کشورهای غیرعضو نیز لازمالاجراست.
آیا در این اخراجهای شتابزده، فرایند قانونی برای تفکیک «پناهجو» از غیرپناهجو و بررسی فردی پروندهها، طبق «آییننامه پناهندگان مصوب ۱۳۴۲» خود ایران طی شده است؟ آیا افغانستانیهایی را که بیش از ۲۰ سال است در ایران زندگی میکنند و هریک به نوعی گوشهای از کار این مملکت را گرفتهاند، با کسانی که مطابق با رویکرد دولت قبل وارد ایران شدهاند، باید در یک ترازو گذاشت؟ شواهد نشاندهنده یک واکنش هیجانی و مبتنی بر «مجازات دستهجمعی» است که نهتنها با روح تعهدات بشردوستانه در تضاد است، بلکه چهره ایران را در عرصه جهانی مخدوش میکند.
نیروهای تصمیمسازی که دیروز با نگاهی فرصتمحور، ورود بیضابطه را تئوریزه میکردند و امروز با نگاهی تهدیدمحور، به پاکسازی شتابزده دامن میزنند، باید پاسخگوی این سیاستگذاری سینوسی و پرهزینه باشند. این رویکرد، دولت را در برابر افکار عمومی نیز آسیبپذیر کرده است؛ به گونهای که منتقدان دیروزِ ورود بیرویه افغانها، امروز به مدافعان حقوق انسانی آنان در برابر عملکرد دولتی بدل شدهاند و این خود گویای عمق بیثباتی در سیاستگذاریها است.
اسرائیل که به ایران حمله کرد، پناهجوی افغانستانی که پیشتر ایران را ترک کرده بود، به اهالی خانهای که در آن سرایدار بود، پیام داد که اگر تهران امن نیست، میتوانید به منزل من در افغانستان تشریف بیاورید و تا هر وقت که آنجا امن شد، بمانید. بله، چرخ دوران چنین سریع میچرخد. با همریشههای تاریخیمان مهربان باشیم. تاریخ این مهربانیها و این بیمهریها را فراموش نخواهد کرد.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.