فعالان مدنی در نشست خبری «شرق» با موضوع کمپین «جنگ نه، زندگی» اعلام کردند مردم جنگ ویرانگری را پشت سر گذاشتهاند و حالا وقت ائتلاف مردمی است
مشق همبستگی
جامعه احساس کرد نیاز به صلح دارد؛ چراکه به صورت مستقیم با تهدید جنگ مواجه شده بود
روزنامه «شرق» در پی شکلگیری کمپین مردمی «جنگ نه، زندگی»، نشستی خبری با حضور جمعی از فعالان مدنی، اعضای تشکلهای مردمنهاد و نمایندگان انجمنهای مختلف برگزار کرد. این کمپین در واکنش به تحولات اخیر منطقه و با هدف ترویج صلح، همبستگی و مقاومت مدنی در برابر جنگافروزی شکل گرفته است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
روزنامه «شرق» در پی شکلگیری کمپین مردمی «جنگ نه، زندگی»، نشستی خبری با حضور جمعی از فعالان مدنی، اعضای تشکلهای مردمنهاد و نمایندگان انجمنهای مختلف برگزار کرد. این کمپین در واکنش به تحولات اخیر منطقه و با هدف ترویج صلح، همبستگی و مقاومت مدنی در برابر جنگافروزی شکل گرفته است. نشست با طرح این پرسش آغاز شد که ایده محوری و زمینه شکلگیری این حرکت مردمی چه بوده و چگونه توانسته است طیفی متنوع از نهادها و کنشگران را گرد هم آورد؟ در این نشست، شرکتکنندگان با تشریح ابعاد فکری و عملی کمپین، از تلاش برای ساخت شبکهای پایدار و مبتنی بر کنش جمعی سخن گفتند. محورهایی همچون دفاع از زندگی و محکومیت صریح حملات نظامی به ایران، از جمله پیامهای اصلی این حرکت معرفی شد. این کمپین با انتشار یک بیانیه اولیه، آغاز و سپس با استقبال و همراهی تشکلهای متعددی در داخل و خارج کشور گسترش یافت. آنچه این نشست را برجسته میکرد، تأکید بر صدای مستقل جامعه مدنی و تلاش برای همافزایی نیروهای مردمی در قالب یک حرکت اعتراضی فراگیر و صلحطلب بود. شیما وزوایی، از انجمن نیکوکار معین، درباره ایده مرکزی و نحوه شکلگیری این حرکت مردمی با شعار «زندگی برای همه، جنگ برای هیچکس» چنین توضیح داد: «این حرکت دارای دو بُعد مهم است: نخست آنکه شبکهای برای همبستگی ایجاد میکند و بستری برای اقدام فراهم میآورد. دعوت اولیه نیز بر پایه همین همبستگی و اقدام فوری انجام شد. داستان از جایی آغاز شد که جمعی از فعالان مدنی که در شبکههای نهادهای مدنی، اتحادیهها، تشکلهای صنفی و انجمنهای علمی فعال بودند، در دوران جنگ 12روزه گرد هم آمدند و درباره این پرسش که چه میتوان کرد، به گفتوگو نشستند. پس از آتشبس موقت -که البته شکننده به نظر میرسید- این افراد به صورت پایدارتر در کنار هم قرار گرفتند و این حرکت را با پیام محوری «زندگی برای همه، جنگ برای هیچکس» بنیان نهادند. دعوت اولیه، حاصل یک تلاش و تولید مشترک بود». او در ادامه درباره محورهای اصلی این حرکت تأکید کرد: «این حرکت چهار محور اساسی دارد که نتیجه توافق طیفی از فعالان است. محور نخست، زندگی در برابر جنگ است؛ با این پیام که جنگ، ضد زندگی است. محور دوم، تأکید بر آن است که جامعه ایران خواهان زندگی است و توان بهبود زندگی جمعی خود را دارد و این ظرفیت باید به رسمیت شناخته شود. پیام سوم، محکومیت صریح حمله نظامی اسرائیل به ایران است که ایالات متحده نیز در ادامه به آن پیوست. پیام چهارم، مخالفت و ایستادگی در برابر جنگافروزی و نظامیگری است؛ نهتنها در ایران، بلکه در سطح منطقه و در پیوند با جنبشهای جهانی ضد جنگ. این به آن معناست که باید در برابر سیاست مرگ ایستاد و به سیاست زندگی بازگشت. برای نهادهای مدنی این موضوع اهمیتی دوچندان دارد؛ زیرا فلسفه وجودی آنها بر پایه همین ارزشهاست. این نهادها وجوه گوناگون زندگی، نظیر حفاظت از محیط زیست، کنشگری علمی و اجتماعی را دنبال میکنند». وزوایی درباره روند شکلگیری کمپین گفت: «در ابتدا، یک متن دعوتنامه مشترک تدوین شد که تعدادی از تشکلهای اولیه آن را امضا کردند. این بستر به تدریج زمینه مشارکت تشکلهای بیشتری را فراهم آورد و دایره همراهان گسترش یافت. از آنجا که این حرکت بر پایه همبستگی شبکهای استوار است، حفظ استقلال تشکلها در آن اهمیت داشت. بر همین اساس، بیانیههای مستقلی نیز منتشر شد و متن اولیه بهتنهایی باقی نماند». او درباره جذب مشارکتهای منطقهای هم گفت: «در ادامه کار، یک فراخوان عمومی منتشر شد. برخلاف روند رایج که معمولا پس از صدور بیانیه، فرایند خاتمه مییابد، این حرکت کوشید تا بستری برای فعالیتهای شبکهای فراهم آورد که استمرار داشته باشد و در گذر زمان نیز تکامل یابد و اقدامات تازهای از دل آن برآید. این حرکت صرفا یک بیانیه نبود، بلکه تلاشی برای همبستگی و کنشهای پیوسته بود». وزوایی همچنین درباره فعالیتهای پیرامونی این حرکت گفت: «در بازه زمانی مشخصی، یعنی بین ۲۲ تا ۳۰ تیرماه، برنامههایی طراحی شد تا تشکلها اقدامات مستقل خود را اجرا کنند. به نظرم دو نکته در این کمپین اهمیت دارد: نخست آنکه تلاش شد این حرکت، صدای خودش باشد. اصطلاح جامعه مدنی در جریان این جنگ و دیگر جنبشهای اجتماعی بسیار تکرار شده است. هر کمپین یا تمرینی برای ائتلافسازی میان تشکلها، اقدامی مثبت محسوب میشود؛ زیرا امکان شنیدهشدن صداهای خاموش، مستقل و کمتردیدهشده را فراهم میکند. افرادی که در جنبشهای مختلف فعال هستند، میتوانند از طریق این نوع حرکتها صدای خود را بیان کنند. حتی انتقادهایی که به چنین حرکتهایی وارد میشود، زمینهای برای بازنگری در کارکرد جامعه مدنی فراهم میکند».
گفتمانی تازه از ائتلافی مردمی
پیام روشنفکر، از انجمن جامعهشناسی ایران، نیز در پاسخ به پرسشی درباره بنمایه فکری این حرکت گفت: «توجه به مقوله زندگی و محور قرارگرفتن آن در حرکتهای مدنی ایران، پیشینهای طولانی دارد. اگر بخواهیم با مفاهیم جامعهشناختی این موضوع را تحلیل کنیم، میتوان گفت تولید زندگی را باید در سه ساحت حاکمیت، بازار و جامعه مدنی بررسی کرد. در عرصه حاکمیت، تولید زندگی در قالب ادبیات رفاه اجتماعی و توسعه پایدار معنا مییابد. در بخش خصوصی، این تولید با مفاهیمی همچون کارآفرینی و نوآوری همراه است. اما در جامعه مدنی، ما با ساخت و بازتولید مفاهیم سروکار داریم. برای نمونه، سازمانهایی که برای معلولان، کودکان کار یا بیماران فعالیت میکنند، در تلاشاند تا صداهای به حاشیه راندهشده را بازگردانند. بنابراین مفاهیمی همچون ادغام اجتماعی، عدالت اجتماعی، مراقبت و اخلاق مراقبت در جامعه مدنی تولید و تقویت میشوند». او ادامه داد: «بدیهی است که همه انجمنها و تشکلهایی که در این حرکت حضور دارند، لزوما از یک منظر واحد برخوردار نیستند. بااینحال، به نظر میرسد اغلب این نهادها زندگی را به عنوان محور نگاه خود برگزیدهاند و نوعی مفهوم مشترک میان آنها شکل گرفته است که موجب شده حول آن گرد هم آیند. گفتوگوهایی که شکل گرفته نیز نشان میدهد این حرکت در حال ساختن گفتمانهایی تازه است که استمرار خواهند یافت. در حال حاضر همین مقدار به ذهنم میرسد، شاید سایر همکاران نیز مواردی را اضافه کنند». پیام روشنفکر در تکمیل دیدگاه خود افزود: «اگر بخواهیم تفکیکی میان حرکتهای تودهای و نخبهگرا قائل شویم، به نظر من این حرکت در نقطه میانی قرار دارد؛ نه صرفا تودهای و نه صرفا نخبهمحور. زمانی که تشکلهایی مانند بازنشستگان صنعت نفت در رامهرمز، معلمان بازنشسته در شهری دیگر، انجمنهای مربوط به بیماریهای خاص، صدای زنان افغانستان یا انجمنهای محیطزیستی بلوچها و جنگلبانان در سردشت کنار هم قرار میگیرند، این ترکیب نهفقط متکی به نخبگان است و نه یک حرکت صرفا تودهای، بلکه ائتلافی از مردمانی است که به شکل متشکل کنار هم ایستادهاند».
تجربه یک جنگ ویرانگر
محمد ایرانمنش از شبکه کمک نیز درباره نحوه انسجام نهادها و افراد پیرامون ایده این حرکت توضیح داد: «متنی که ارائه شد، از دید ما دقیق، ظریف، حسابشده و در عین حال ساده بود؛ اما در بسیاری موارد بهدرستی خوانده یا درک نمیشد. این متن از چنان تکثری برخوردار بود که از گرایشهای چپ تا راست و نیز میانهروها را در بر گرفت؛ چراکه موضوع جنگ، یک مسئله ملی است. ما تجربه یک جنگ ویرانگر را پشت سر گذاشتهایم و هنوز پس از بیش از 40 سال، تبعات آن را احساس میکنیم. درباره همراهان خارج از کشور، برخی بلافاصله حمایت کردند و برخی دیگر نیاز به توضیح بیشتری داشتند و برخی نیز حساسیتهایی درباره کشور خود داشتند. برای نمونه، یکی از کنشگران بینالمللی که مشغول فعالیت درباره غزه بود، فرصت همراهی نداشت ولی علاقهمندی خود را برای همکاری در آینده اعلام کرد». به گفته او: «تشکلها و سازمانهای مردمنهاد در مناطق محروم با مردم در ارتباط مستقیم هستند. به نظر من، نباید فقط مدیران یا اعضای هیئتمدیره این نهادها فعال باشند، بلکه باید ارتباط با اعضای عادی نیز برقرار شود. هرچند زمان اندک بود و تصور عمومی چنین نبود که باید به آنها مراجعه کرد، اما در حقیقت باید به سراغ توده مردم رفت تا این حرکت مردمیتر شود. از سوی دیگر، نخبگان نیز نیاز به بازتعریف دارند. نخبگان الزاما کسانی نیستند که تحصیلات عالی یا تخصص دارند؛ برخی از مردم مهارتهای خاصی دارند و درعینحال، جزء مردم عادی محسوب میشوند». او ادامه داد: «تلاش زیادی شد تا تشکلهای متعدد و متکثری در کنار هم قرار بگیرند و مشارکت کنند که به نظرم اتفاقی منحصربهفرد بود. یک موجود جدید متولد شده و باید از این موجود متولدشده مراقبت کرد. واقعیت این است که حالا نه الزاما همه تشکلها، اما فکر میکنم بیشتر آنها در ذهنشان این سؤال هست که نتیجه این کارزار چه بود؟ یعنی فکر میکنم در ذهن همه این فعالان سؤالاتی هست که ما باید با آنها ارتباط بگیریم، ببینیم واقعا چه فکر میکنند. این سؤال که مطرح شد -اگر دوباره جنگی رخ دهد، آیا آنها به این مسیر ادامه میدهند یا نه- به نظرم سؤالی است که بیشتر باید از خود آنها پرسیده شود. به عنوان کسی که امضا دادهام، احساس میکنم وظیفه دارم با این افراد تماس بگیرم، آمادگی ذهنی ایجاد کنم و یادآوری کنم که امضای این بیانیه به معنای پایان کار نیست».
فاجعهای در بطن زندگی
سهیلا بابایی از انجمن حقوق کودکان نیز درباره گستره این حرکت چنین گفت: «در میان تشکلها و افراد پیوسته به این حرکت، تنوع و فراگیری درخور توجهی وجود داشت. بخشی از فعالیتهای ما بر تأثیر جنگ بر کودکان متمرکز بود. اگرچه چنین رویدادهایی شاید در مناطق مرزی سابقه داشتهاند، اما تجربه آن در تهران بیسابقه بود. فاجعه جنگ در بطن زندگی شهری تهران احساس شد و همین امر سبب شد افراد بیشتری به انجمن ما بپیوندند. جامعه احساس کرد نیاز به صلح دارد؛ چراکه به صورت مستقیم با تهدید جنگ مواجه شده بود. در مقایسه با دیگر فجایع نظیر زلزله، این حرکت از گستردگی بیشتری برخوردار بود؛ زیرا فراگیرتر و عمومیتر بود».
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.