گذر از دالان جنگ
طبق گفته کارشناسان اقتصادی، دولتها وظایف متعددی از جمله: 1- حفظ ارزش پول ملی2- مهار نرخ تورم و بیکاری 3- بازتوزیع درآمد 4- ارائه کالاهای عمومی فراگیر مانند بهداشت و آموزش همگانی 5- تضمین حقوق مالکیت 6- دستگاه قضائی عدالتمحور را بر عهده دارند. اما تمامی نقشها و وظایف دولتها زمانی محقق میشود که امنیت برقرار باشد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
طبق گفته کارشناسان اقتصادی، دولتها وظایف متعددی از جمله: 1- حفظ ارزش پول ملی2- مهار نرخ تورم و بیکاری 3- بازتوزیع درآمد 4- ارائه کالاهای عمومی فراگیر مانند بهداشت و آموزش همگانی 5- تضمین حقوق مالکیت 6- دستگاه قضائی عدالتمحور را بر عهده دارند. اما تمامی نقشها و وظایف دولتها زمانی محقق میشود که امنیت برقرار باشد.
به عبارتی مهمترین مأموریت هر حکومتی ایجاد و حفظ امنیت است. حال دولتها برای برقراری امنیت نیازمند ابزاری برای اعمال خشونت هستند. دولتها برای حفظ امنیت در کشور نیازمند انحصار در بروز خشونت و زور هستند. آدریان لفت ویچ در کتاب «سیاست چیست» اشاره میکند که نبودن انحصار خشونت (زور) در اختیار دولت باعث هرجومرج، بیثباتی، اغتشاش و حتی کودتا میشود. گرفتن مالیات، اعمال جریمه توسط پلیس، اعمال زور برای رعایت قوانین ساختوساز، دستگیری بزهکاران و... تنها زمانی قابل تصور است که دولت اختیار تام در بروز زور داشته باشد.
فوکویاما در کتاب «نظم در زوال سیاسی» چنین اشاره میکند: در برخی کشورهای آفریقایی مانند اتیوپی، کنگو، زیمبابوه و... برخی نیروهای شبهنظامی حضور دارند که مانع از تجمع و تمرکز قدرت دولت در زمینه نظامی شدهاند. همین امر باعث شده این دولتها تسلط کامل بر تمام جغرافیای کشور نداشته و قادر نباشند وظایف اصلی خود را بهصورت فراگیر انجام دهند (البته منظور این نیست که دولتهایی که انحصار کامل در اعمال خشونت دارند مانند کره شمالی وظایف خود را به نحو احسن انجام میدهند، در این یادداشت از چگونگی این موضوع عبور میکنیم). عجماوغلو این شکل از دولتها را دولتهای کاغذی خطاب میکند که به لحاظ اقتصادی نیز بدترین عملکرد را ارائه دادهاند.
اما خشونت، وجه دیگری نیز دارد و آن بروز خشونت از سوی جامعه علیه حاکمیت است. داگلاس نورث برنده جایزه نوبل اقتصاد در کتاب برجسته خود تحت عنوان «خشونت و نظمهای اجتماعی» مسئله را چنین تشریح میکند: حکومتها از دو طریق امکان ظهور خشونت توسط جامعه را مهار میکنند 1- برقراری انتخابات آزاد: در این قسم از حکومتها، مردم در صورت نارضایتی از دولتها، این امکان را برای خود محفوظ میدانند که به جای اعمال خشونت، با شرکت در انتخابات آزاد و انتخاب دولت جدید، صدای اعتراض خود را به گوش دولتمردان برسانند و اینگونه امکان بروز خشونت فروکش خواهد کرد. 2- دولتهایی که فاقد مکانیسم فوق هستند، میکوشند با انجام وظایف خود به نحو مطلوب و ارائه کالاهای عمومی فراگیر رضایت جامعه را به دست بیاورند. آنها با افزایش رضایت مردم درصدند بر میزان حامیان و طرفداران دولت بیفزایند و با این روش مانع بروز خشونت در جامعه شوند، به عبارتی آنها میکوشند همراهی اعضای جامعه را با حکومت به دست آورند. این سبک از حکمرانی را حامیپروری مینامند که نمونههای موفق آن را در چین، تایوان، قطر و امارات میتوان جستوجو کرد.
داگلاس نورث یادآور میشود که در این شکل از دولتها با نوعی دیگر از احتمال بروز خشونت مواجه هستیم. داگلاس نورث مدعی است در این سبک از حکمرانی، ائتلاف مسلطی از نخبگان، کشور را اداره میکنند. تعهد و پایداری افراد داخل ائتلاف مسلط باعث حفظ ثبات و آرامش در کشور میشود، ولی بروز اختلاف بین اعضای این گروه و هرگونه درگیری یا انفکاک نخبگان گروه و عدم جایگزینی مناسب برای آنها، باعث بیثباتی، ازبینرفتن آرامش و درنهایت احتمال بروز خشونت داخل ائتلاف مسلط و در مرحله بعد منجر به بروز خشونت در جامعه میشود. بدترین حالت ممکن زمانی است که عوامل اصلی مهار خشونت، ائتلاف مسلط را ترک کرده و تصمیم به خروج از ائتلاف بگیرند. برای توضیح این مورد میتوان به کشور مصر اشاره کرد. مانوئل کاستلرز در اثر خود به نام «شبکههای خشم و امید» توضیح میدهد که در انقلاب مصر هفتهها گروه منتسب به جوانان 6 آوریل قیام کردند، ولی دستاوردی به دست نیاوردند، در ادامه عدم همراهی ارتش با دولت مرکزی باعث پیروزی قیام مردم مصر شد. به عبارتی شکاف میان نخبگان حاضر در ائتلاف مسلط باعث ازبینرفتن انحصار دولت در اعمال خشونت شد و برتری جنبش 6 آوریل را رقم زد. نیروهای نظامی مصر هزینه بودن با دولت مرکزی را بیشتر از منافع آن میدیدند، بنابراین دست از حمایت دولت مرکزی برداشتند.
تاریخ به ما نشان میدهد برخی مواقع عوامل خارجی میکوشند تا با انجام حملات نظامی و بهکاربردن خشونت علیه نیروهای داخلی، توان نیروهای داخلی را برای بروز خشونت تقلیل داده یا از بین ببرند. در سال 2011 پس از شعلهورشدن جنگ داخلی در لیبی، نیروهای ناتو وارد میدان شدند. درحالیکه در جنگ داخلی لیبی، نیروهای مخالف بهتنهایی توان مقابله با ارتش قذافی را نداشتند. ورود عوامل ناتو باعث شد وزنه اعمال خشونت علیه حکومت قذافی به نفع مخالفان سنگینی کند و در نهایت زمینه سقوط حکومت قذافی فراهم آمد.
آنچه در بالا به اختصار ذکر شد نشان میدهد هر عاملی (چه از داخل یا از خارج کشور) که انحصار اعمال خشونت را از سیطره حکومت خارج کند یا در تقابل با نیروهای منتسب به دولت مرکزی، بتواند کفه ترازو را به نفع عوامل خارج از نیروهای داخلی سنگینتر کند در نهایت فاتح خواهد شد.
در حمله اسرائیل به ایران نیز رژیم صهیونیستی تمام تلاش خود را به کار برد تا با تضعیف قدرت نظامی ایران، چیرگی و برتری در بروز خشونت برای دولت مرکزی ایران را به چالش بکشد. در طول جنگ آنها تمرکز اصلی خود را بر حذف مقامات و فرماندهان نظامی ایران قرار دادند. آنها کوشیدند با به شهادت رساندن نیروهای نظامی برجسته، شکاف عمیقی میان نخبگان نظامی کشور ایجاد کنند. مساعی آنها بر این بود تا با افزایش هزینه (از طریق شهادت فرماندهان) برای جانشینان سرداران شهیدشده، خلأ جدی برای سطوح بالای نیروهای مسلح به وجود آورند تا اینگونه مانع از همراهی نیروهای مسلح با طبقه حاکم باشند. هانا آرنت در کتاب «خشونت» یادآور میشود آنچه برای بهکارگیری خشونت یا مقابله با خشونت در مقابل عوامل بیرونی نیازمند است، سطح بالایی از اطاعت و پشتیبانی است. همانگونه که قبلا ذکر شد عدم پشتیبانی ارتش مصر از دولت مرکزی آن کشور از عوامل با اهمیت جابهجایی قدرت در مصر بود. رژیم صهیونیستی هم به دنبال تکرار این الگو برای ایران بود.
در گام بعدی ارتش اسرائیل با حمله به نیروهای پدافندی و دفاعی ایران اهتمام خود را در جهت ازبینبردن قدرت دفاعی ایران به کار بست تا از این طریق بتواند کفه ترازوی اعمال خشونت را به نفع خود تغییر دهد (مانند لیبی) و در مرحله آخر با تهاجم به نیروهای غیرنظامی و منازل مسکونی کوشید تا با تحریک مردم بستر برخی اغتشاشات و آشوبها را در داخل کشور فراهم آورد
(مانند کشور تونس).
به گفته داگلاس نورث فوران نارضایتی مردم در نظامهای حامیپرور بهشدت میتواند باعث پیدایش بیثباتی و اعمال خشونت توسط اعضای جامعه علیه دولت مرکزی شود.
سخن آخر اینکه انحصار، تمرکز، چیرگی و برتری دولتها در به نمایش گذاشتن زور و بهکارگیری خشونت، عامل حیاتی در حفظ حکومتهاست. زمانی که عوامل داخلی یا خارجی قادر نباشند انحصار بروز خشونت در حکومت مرکزی را متزلزل کنند، بدیلی برای دولت مرکزی نمیتوان یافت. هر میزان دولتها بتوانند وظایف اصلی ذکرشده در ابتدای یادداشت را به نحو مطلوب ارائه دهند، خواهند توانست رضایت بالاتری از حامیان (نظامی، غیرنظامی و شهروندان) به دست آورند. انجام تکالیف دولت در نبود امنیت امکانپذیر نیست؛ بنابراین برای عبور از دالان جنگ حفظ امنیت داخلی امری مهم و ضروری تلقی میشود. امنیت در سایه انحصار دولت مرکزی در بهکارگیری خشونت قابل تصور است. در جنگ اخیر، اسرائیل کوشید با ازبینبردن توازن بهکارگیری خشونت به ضرر دولت مرکزی ایران، امنیت داخل کشور را دچار اختلال کند و زمینه بروز شکاف در طبقه نخبگان حاکم و همچنین میان مردم و حاکمیت را فراهم آورد که با همگرایی جامعه و دولت ناکام ماند. این مسیری است که دولت برای حفظ کیان کشور باید طی کند.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.