تا که از جنگ برهیم
وقتی با افسوس از شمار جانهای ازدسترفته در جنگ اخیر سخن گفتم، دوستی از من پرسید: چگونه میشد جلوی مرگ و میر انسانها در جنگ را گرفت؟ پاسخ دادم: «با احتراز از رخداد جنگ!».


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شیرین احمدنیا
وقتی با افسوس از شمار جانهای ازدسترفته در جنگ اخیر سخن گفتم، دوستی از من پرسید: چگونه میشد جلوی مرگ و میر انسانها در جنگ را گرفت؟ پاسخ دادم: «با احتراز از رخداد جنگ!».
برخلاف تصور عمومی که عامل بازدارنده جنگ را صرفا در سیاستگذاریهای کلان یا قدرتهای نظامی جستوجو میکند، جامعهشناسی سیاسی و مطالعات صلح نشان میدهند که تودههای منسجم و دارای سرمایه اجتماعی بالا میتوانند نقشی محوری در جلوگیری از وقوع جنگ ایفا کنند.
انسجام اجتماعی (Social Cohesion) به معنای پیوستگی، اعتماد، همبستگی و مشارکت در میان اعضای یک جامعه است. امیل دورکیم، جامعهشناس برجسته فرانسوی، این انسجام را پیششرط نظم اجتماعی و مانع بروز خشونت درونی میدانست (Durkheim، 1984). انسجام اجتماعی نهتنها مانع فروپاشی جامعه از درون میشود، بلکه از آن در برابر تهدیدهای بیرونی نیز محافظت میکند.
چرا از یوهان گالتونگ نروژی، طراح نظریه صلح مثبت، نیاموزیم که بر این باور بود که جوامعی با ساختارهای اجتماعی عادلانه و سطح بالای همبستگی درونی، تعارضها را پیش از آنکه به خشونت تبدیل شوند مهار میکنند (Galtung، 1969). او صلح مثبت را مشتمل بر ایجاد روابط سالم، نظامهای اجتماعی عادلانه و حلوفصل مناقشات میدانست.
مگر نمیتوان به زمانی اندیشید که انسانها اعمال خشونت را -که جنگ یکی از بارزترین اشکال آن است- مبنای حلوفصل اختلافنظرهای خود ندانند؟ مگر نه اینکه ابزارهای گفتوگوی مدنی، نهادهای حل اختلاف و فرهنگ تحمل تفاوت میتوانند جایگزین گلوله، بمب و آتش شوند؟
در کشورهایی که مردم احساس تعلق به سرنوشت جمعی دارند، کمتر ممکن است نیروهای افراطی یا دولتهای مداخلهگر بتوانند با تحریک احساسات قومیتی، مذهبی یا طبقاتی، بذر جنگ داخلی یا تنش خارجی را بکارند. رابرت پاتنام، در مطالعات خود نشان داد که سرمایه اجتماعی -یعنی شبکههای اعتماد، مشارکت مدنی و انسجام گروهی- نقشی اساسی در کارکرد دموکراسی ایفا میکند و مانع از سقوط جامعه به ورطه افراطگرایی میشود (Putnam، 1993). همین سرمایه اجتماعی است که در شرایط بحرانی مانند جنگ، جامعه را قادر میسازد با تکیه بر عقلانیت جمعی تصمیم بگیرد و تحت تأثیر تبلیغات یا سیاستهای جنگطلبانه قرار نگیرد.
در جوامعی با انسجام اجتماعی بالا، مردم از آگاهی سیاسی و مشارکت مدنی فعالی برخوردارند. این مشارکت موجب میشود در برابر تصمیمهای خطرناک همچون ورود به جنگ یا دامنزدن به تنش بینالمللی، مقاومت نشان دهند. تجربه جنگ ویتنام در آمریکا نشان داد که چگونه اعتراضهای عمومی گسترده میتواند روند سیاستگذاری نظامی را تغییر دهد (Schuman and Rieger، 1992). تودههای منسجم، سیاستگذاران را پاسخگو میکنند و اجازه نمیدهند تصمیماتی که پشت درهای بسته گرفته میشوند، سرنوشت یک ملت را به جنگ گره بزنند.
انسجام اجتماعی، سرمایهای نامرئی اما حیاتی برای جوامع در مسیر صلح پایدار است. جامعهای که پیوندهای انسانی آن مستحکم است، در بستر اعتماد و عدالت زیست میکند و از توان حل تعارض بدون خشونت برخوردار است، نهتنها در برابر تهدیدهای داخلی ایمنتر است، بلکه سپری مقاوم در برابر سیاستهای جنگطلبانه نیز به شمار میآید.
در کشورهای اسکاندیناوی، انسجام اجتماعی بالا باعث شده مردم در برابر سیاستهای جنگطلبانه بسیار محتاط باشند و نقش پررنگی در کنترل سیاست خارجی ایفا کنند.
ضرورت حفظ و ارتقای انسجام اجتماعی را البته میتوان به سطوحی فراگیرتر هم تسری داد، جایی که ارزشهای مشترک انسانی (و نهفقط سکنای درون مرزهای جغرافیایی قراردادی) مبنای تعلق خاطر جمعی و شکلگیری همبستگی انسانهای عدالتجو و جنبشهای مردمی در مقابل جنگطلبیها، جنگافروزیها و خشونتگستریها در اشکال مختلف آن میشود.
آنچه زیست مسالمتجویانه و صلحطلبانه را از آلودگی به ستیزهجوییها و خشونتمحوریها میرهاند، پیوستگی و همبستگی است که با توسل و تمرکز بر ارزشهای مشترک انسانی و فضیلتطلبی متعالی حاصل میشود.
منابع:
Durkheim, É. (1984). The Division of Labour in Society Original work published (1893). Macmillan.
Galtung, J. (1969). Violence, Peace, and Peace Research. Journal of Peace Research, 6(3), 167–191.
Putnam, R. D. (1993). Making Democracy Work: Civic Traditions in Modern Italy. Princeton University Press.
Schuman, H., & Rieger, C. (1992). Historical Changes in American Perceptions of War. Public Opinion Quarterly, 56(4), 593–604
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.