زیست هنرمند در هنگامه جنگ
هنر، فرصتی برای نجات از وضعیت
جنگ از دیرباز یکی از بارزترین و سهمگینترین بحرانهایی بوده که نهفقط عرصههای سیاسی و اجتماعی، بلکه زیست و کنش هنرمندان را نیز همچون احوال شهروندانشان بهشدت تحت تأثیر قرار داده است و این تأثیرگذاری خود را از جایی بروز میدهد و منجر به باروری هم شده است. جنگ چیز خوبی نیست، در هیچ کجای دنیا و در هیچ وضعیتی چیز خوبی نبوده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
جنگ از دیرباز یکی از بارزترین و سهمگینترین بحرانهایی بوده که نهفقط عرصههای سیاسی و اجتماعی، بلکه زیست و کنش هنرمندان را نیز همچون احوال شهروندانشان بهشدت تحت تأثیر قرار داده است و این تأثیرگذاری خود را از جایی بروز میدهد و منجر به باروری هم شده است. جنگ چیز خوبی نیست، در هیچ کجای دنیا و در هیچ وضعیتی چیز خوبی نبوده است. به همین سبب همواره محل توجه ویژه هنرمند به عنوان حساسترین قشر یک جامعه پویا قرار دارد. در این میان، زیست هنرمند در هنگامه جنگ، نهتنها بازتابدهنده اسارت، رنج و بحرانهای عینی است بلکه عرصهای برای مقاومت معنوی و فرهنگی نیز بهشمار میرود. این هنرمند است که لحظه را ثبت میکند، مفاهیم عمیق فرهنگی و تاریخی و اجتماعی را به میدان میکشد و آنها را از تخریب نجات میدهد. کشور ما بارها با جنگ دست و پنجه نرم کرده و آن که عصاره فرهنگی ما را از گزند نجات داده و از دستاندازی و غارت در روزهای بحران نجاتش داده، هنرمند بوده است. در ایران، با آغاز جنگ جدید و حملات هوایی به شهرها، این موضوع بار دیگر محل کنش و واکنش و گفتوگو قرار گرفته است و هنرمندان معاصر ایرانی مثل هر دورهای و مثل هنرمندان هر جغرافیایی نتوانستهاند بیتوجه بمانند. در دو سه روز گذشته که از برخی هنرمندان احوالپرسی کردم، متوجه شدم عموما در تهران و شهرهای محل سکونت و محل آتلیه خود ماندهاند و دست از کار نکشیدهاند. برخی نمودهای سریع و واکنشهای واضح و مشهود دارند و برخی در آینده روایتگر این روزها خواهند شد و آثاری از آنها خواهیم دید که رد این روزها در آن پررنگ است و برخی هم آنطور که دیالوگ داشتیم، این روزها اثر و خط جدی بر ذهنشان و فلسفههای فکری و زیستی و به تبع آن در آثارشان امروز و آینده خواهد گذاشت. جنگ به هر قسمش که باشد با انبوهی از تبعات اجتماعی روبهرو است که هنرمند نمیتواند حتی اگر بخواهد هم نسبت به آن بیتفاوت باشد.
هانس گئورگ گادامر، فیلسوف بزرگ آلمانی، در کتاب کلاسیک خود «حقیقت و روش» (Gadamer ,2004) بر اهمیت زمینه تاریخی و فرهنگی در فهم و تولید هنر تأکید میکند و مینویسد: «هنرمند همواره محصول زمانه خویش است و در بزنگاههای تاریخی چون جنگ، هنر نهتنها آینهای از مصائب که نبردی همراستا با تاریخ برای دفاع و بازآفرینی معنایی است».
از سوی دیگر، جورج دیکسون (Dickie ,1974) در نظریه نهاد هنر تبیین میکند که شرایط اجتماعی و نهادی ویژه جنگ، نوعی چارچوب برای خلق و عرضه آثار هنری میسازد و اظهارنظر منتقدان و مخاطبان را شکل میدهد.
زیست هنرمند در زمان جنگ، ادغامی است از تجربه شخصی، آگاهی جمعی و واکنش هنری به خشونت و بحران. سبکهای هنری زادهشده از دل جنگ و خشونت کم نبوده است. یا بهتر بگوییم سبکهای هنری که برساخته و برخاسته از هنگامه جنگ و خشونت و بهنوعی وحشت و زیست بحرانی از پی آن، خود را ساختهاند، کم نبوده است.
اکسپرسیونیسم که با بیان درد و اضطراب انسان در جنگ جهانی اول نمایان شد، نمونهای است که هنرمندان با شدت هیجانی بالا، جنگ را روایت کردند (Lucie-Smith ,1975).
موج واکنش ضدجنگ از دل جنبش دادائیسم برخاست که با مخالفت جدی علیه بیمعنایی خشونت، به نفی عقلانیت و ساختارهای سنتی پرداخت (Richter ,2004). مکتب سوررئالیسم، با کاوش در ناخودآگاه، تجلی کابوسهای جنگ را در قالب استعارههای روانشناختی رقم زد
(Breton ,1924). تریستان تزارا (Tristan Tzara)، یکی از بنیانگذاران جنبش دادائیسم که در واکنش به بیمعنایی و ویرانی جنگ جهانی اول شکل گرفت، در مورد خاستگاه این جنبش میگوید: «دادا از نیازی به استقلال، از بیاعتمادی به وحدت زاده شد. کسانی که با ما هستند، آزادی خود را حفظ میکنند».
در دورههای بعد، هنر مقاومت و هنر سیاسی به شکلی فعال و مستقیم علیه جنگ و ظلم اعلام مبارزه کرد (Lippard, 2001). همزمان، جریان هنر مفهومی به نقد خردمندانه خشونت و قدرت پرداخت و شکل جدیدی از زیست هنرمند را نشان داد (LeWitt & Kosuth ,1960s). اگزیستانسیالیستها هم همینطور در پاسخ به بحران بیمعنایی که حاصل از جنگ، فقر و دهشتناکی واقعیت زندگی بود، خود را پیدا کرد و به میدان آمد. به عبارت دیگر هنرمند از طرفی میخواهد ابتدا به خود و سپس به جامعه کمک کند تا از بحران دربیاید و از سوی دیگر معنا به زندگی ببخشد. معنایی که ابتدا خودش را و در ادامه شاید مخاطب را به زندگی بازگرداند. جنگ هر دو را هدف قرار میدهد و تضعیف میکند.
هنر و هنرمند در هنگامه جنگ
جنگ تحمیلی جدید علیه ایران و حملات هوایی اخیر به شهرها، شرایطی بحرانی را رقم زده که زیست هنری هنرمندان را تحت تأثیر قرار داده است. ایرج اسکندری، کاظم چلیپا، حبیبالله صادقی، پلنگی، مهدی حسینی، غلامحسین نامی، بهرام دبیری، ثمیلا امیرابراهیمی، نیلوفر قادرینژاد، پروانه اعتمادی، حمیدی، منوچهر صفرزاده و هانیبال الخاص که در این زمینه سردمدار بود، همه اینها درباره جنگ نقاشی دارند و متأثر از جنگ دست به خلق اثر هنری زدند. در دوران جنگ، بسیاری از هنرمندان به شکلهای مختلف درگیر خلق آثار هنری با موضوع جنگ یا در پاسخ به از دست دادن بنمایههای فرهنگ بودهاند. این آثار شامل نقاشیها، عکسها، فیلمها، موسیقی و ادبیات است که هر کدام به نوعی روایتگر تجربیات، احساسات و پیامدهای جنگ هستند. در ایران شکلگیری ژانری به نام مستند جنگ در عکس برآمده از جنگ تحمیلی و بحران تصویری و ثبت وقایع بود که به وجود آمد.
در میان هنرمندان غربی نیز این زیست هنرمند در شرایط جنگی و مؤثر از آن بسیار کسان را میشود نام برد، از پائولو اوچلو نقاش ایتالیایی، ویلیام سیمپسون هنرمند خبرنگار انگلیسی، آلفرد وود تصویرگر روزنامه در جنگ داخلی آمریکا، دو هنرمند ژاپنی Ogata Gekk و Tsuguharu Foujita که آثار چاپی آنها با موضوع جنگ مشهور بود، رونالد سرل که به ثبت زندگی اسرای ژاپنی در جنگ پرداخت، تا فیلمسازانی مثل استنلی کوبریک و ولفگانگ پترسون و بسیاری از نویسندگان و شاعران و عکاسانی که در زبان و مدیومهای مختلف سعی کردند با جنگ دست به گریبان شوند و آن را یا ثبت کنند، یا زشتی و دهشتناکی آن را نمایان کنند یا به ویرانگی و ضد انسانی بودن آن معترض شوند.
این تنها چند نمونه از هنرمندانی هستند که در دوران جنگ یا با موضوع جنگ آثاری خلق کردهاند. جنگ همواره به عنوان یک منبع الهام و موضوع برای هنرمندان بوده و آثار متنوعی را در قالبهای مختلف هنری به وجود آورده است. این نه به معنای این است که جنگ چیز خوبی است، بلکه به معنای آن است که یک وضعیت متفاوت و تلخ در زندگی بشری است که شاید هنرمندان بهترین کسان برای روایت و تعریف و مواجهه با آن باشند. چه در ایران زمان جنگ هشتساله تحمیلی که آثار عکاسی مستند و نقاشیهای چلیپا، صادقی، اسکندری و خسروجردی، با زبانی تصویری از مقاومت، رنج و امید روایت کردند و چه در جنگی که اکنون در آن هستیم، هنرمندان معاصر به صورت گستردهای از پلتفرمهای دیجیتال بهره برده و سعی در بر دوش کشیدن این بار دارند. باری که بر دوش هر انسانی وزنی دارد، همچون وزنی که پدر و مادر برای حفاظت از فرزند در ایام بحران بر دوش احساس میکنند، این هنرمند است که بار حفظ و حراست و روایت از وضعیت نامطلوب جنگ را برای نسل بعد از خود بر دوش میکشد و احساس میکند. در همین چند روز کوتاه ما شاهد کارهای درخشانی بودیم؛ برای نمونه عکسهای بیژن عظیمی که با ثبت عکسهای مستند از ویرانی منزل دوستش، واقعیت بیواسطه جنگ را به اشتراک گذاشت. یا آرمین مختاری و پارسا مصلحیفرد از طریق پرفورمنسهای جمعی در فضای عمومی یک پشتبام، نمادی از موقتیبودن حیات جنگ و قدرت زندگی را به نمایش گذاشتند. یا آثاری که میرزاحمید، هنرمند خیابانی بر روی دیوارهای شهر یکباره خلق کرد، یا آثاری که در قالب پوستر و تصویرسازی و کاریکاتور، فرزاد ادیبی و هادی حیدری و جمال رحمتی به نمایش گذاشتند. هنرمندانی از این دست نشاندهنده پویایی هنر در زمانه بحران هستند، اما این لزوما به این معنا نیست که هنرمندی که ساکت است فعال نیست. او چه بخواهد و چه نخواهد، محیط در بحران در آثارش چه اکنون و چه آینده اثرگذار خواهد بود و حتما قابل درک است که هنرمندان زیادی هم گرفتار نوعی سکوت شوند و موقت دست از کار و خلق اثر بکشند. باید به تجربه زیسته هنرمندان در ایام جنگهای پیشین نگاه کرد. گاه جنگ و یک ناگواری زیستی بر ساختار فکری و ذهنی و منظومه اندیشه هنرمندان برای سالها اثر و خطی از خود به جا میگذارد؛ بهخصوص وقتی هنرمند یا به خاطر دلبستگی که به خانه و آتلیه و آثارش دارد، یا به خاطر تجربه زیست همراه با مردمانش در زیر بمباران و جنگ، در شهر و زادگاهش میماند و دست از مطالعه و مشاهده و خلق اثر برنمیدارد. در همین روزهای تهران در آتلیههایی مانند محمد احصایی، احمد وکیلی، آرمان یعقوبپور، بهرنگ صمدزادگان، بهرام دبیری، آیدین خانکشیپور، آرش تنهایی و بسیاری دیگر استمرار فعالیت هنری بهمثابه گواهی بر هویت و فرهنگ رقم میخورد. این زیست جمعی و هنری در برابر خشونت، ویژگی «حالت وجودی» (Merleau-Ponty ,2012) ویژهای را برای هنرمندان نسل جدید پدید آورده است که بیارتباط با تجربه زیستی مواجهه هنرمندان پیش از خود که نام بردیم، نیست.
نقش رسانههای دیجیتال و هنر مشارکتی-درمانی در زیست هنری جنگ
رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی به خاطر ویژگی انتشار سریع و تعاملی، بستر اصلی حیات هنری در زمان جنگ جدید ایران شدهاند؛ نقطه تفاوتی که این جنگ با جنگها و مواجهههای بحرانی پیش از خود دارد، البته که اگر فضای اینترنت باز باشد و بماند. حضور فعال در این فضاها، شکلدهی گفتمان مدنی و همبستگی را تسریع کرده است. اصول هنر مشارکتی که بر همکاری مستقیم با مخاطب و جامعه تأکید دارد، در این شرایط به بستری برای بازسازی همبستگی، کاهش اضطراب جمعی و تقویت هویت فرهنگی بدل شدهاند.
از سوی دیگر، هنردرمانی بهنحو چشمگیری جهت مقابله با ترومای روانی جنگ به کار گرفته شده و کارگاههای تخصصی نقاشی و کارکردهای درمانگرانه هنر، فرصتی برای بازسازی روانی فراهم میکند که شاید در این هنگامه چه حین و چه بهخصوص پس از واقعه بتواند مددرسان باشد.
زیست هنرمند ایرانی در این هنگامه جدید
زیست هنرمند در شرایط جنگ، بیش از آنکه صرفا به خلق اثر محدود باشد، تبدیل به زیستی مقاومتجو، فعال و معناساز میشود. تجربیات تاریخی ایران، از هشت سال جنگ تا جنگ امروز، وجهی ترکیبی از ثبت مستند، اعتراض مدنی و تولید پیامهای امیدبخش فراهم کرده است.
با وجود موانع و محدودیتهای امنیتی و فنی، هنر معاصر ایران، بهویژه در حوزههای تجسمی، نقشی حیاتی در حفظ حافظه تاریخی، تقویت همبستگی فرهنگی و ایجاد یک گفتمان تازه علیه خشونت و جنگ ایفا میکند؛ چیزی که حکومت و ساختارهای سیاستگذاری فرهنگ و هنر در کشور باید به آن باور داشته باشند و آن را آزاد بگذارند. هر چقدر دست هنرمند برای فعالیت در عرصه عمومی باز باشد، مفهوم برخاستن ققنوس از آتش آنگونه که رضا کیانیان در پستی بدان اشاره کرد، معنای درستتری پیدا میکند. حکومت و ساختارهای سیاستگذاری باید به این بلوغ رسیده باشند یا برسند که دست از مداخله حامیگرانه از یک سو و مداخله محدودکننده از سوی دیگر بردارند که هر دو چون قیچی پر و بال پرواز هنر را چیده و میچیند و باید در مشارکت برای ساخت یک بستر امن، هنرمندان را آزاد بگذارند که با توجه به زیست خود در هنگامه جنگ و بحران، جامعه را هدایت کند. هدایتی که قطعا اگر توسط هنرمند صورت گیرد، خیر عمومی در آن جاری و ساری خواهد بود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.