کمدی «آمار»، تراژدی «برنامهریزی»!
شاید انتظار معمول این بود که به مناسبت روز ملی آمار و برنامهریزی ضمن یادآوری پیشینه درخشان ایران در امر استقرار برنامهریزی مدرن به مرور پیشرفتها و دستاوردهای آن در طی این قریب به 75 سال (از سال 1327 تا امروز) پرداخته میشد؛
شاید انتظار معمول این بود که به مناسبت روز ملی آمار و برنامهریزی ضمن یادآوری پیشینه درخشان ایران در امر استقرار برنامهریزی مدرن به مرور پیشرفتها و دستاوردهای آن در طی این قریب به 75 سال (از سال 1327 تا امروز) پرداخته میشد؛ ولی واقعیت این است که وقتی امروز میبینیم با وجود گذشت هفت دهه و تصویب و اجرای 11 برنامه (پنج برنامه عمرانی قبل از انقلاب و شش برنامه توسعه بعد از انقلاب) نه از «دروازههای تمدن بزرگ» عبور کردیم و نه رؤیای «برپایی تمدن نوین اسلامی» در دسترس ماست و نه توسعه مناطق مختلف کشور توانسته از محاق فقدان آب، گاز، برق، جاده و ریل رهایی یابد و به مدد تصمیمات غلط و خطاهای فاحش سریالی، نابرابریها و ناترازیهای هولناک فرارو (آب، انرژی، صندوقهای بازنشستگی، بانکها و...)، آیندهای نهچندان روشن را برای این سرزمین مستعد و این مردم صبور ترسیم میکند، نمیتوان از «آمار» و «برنامهریزی» صحبتی کرد؛ ولی از ابتلائات آن و مصائب تبعی سخنی نگفت: از اینکه چرا هنوز با وجود همه تلاشها و شعارها سفره، معیشت و امید مردمان این سرزمین با تکانههای قیمت ارز کوچک و کوچکتر میشود، چرا با وجود چهار دهه ایجاد انحصار و اعطای یارانههای بسیار صنایع بزرگ ما به سمت تکمیل زنجیرههای ارزش، کیفیسازی محصولات و رقابتیشدن حرکت نکرده و چرا فرصتهای کمنظیر توسعه سرزمینی کشور از توسعه چابهار و سواحل مکران گرفته تا کریدور شمال- جنوب و کریدور جاده ابریشم و... یکی پس از دیگری دود شده و به هوا رفتهاند!
واقعیت این است که مصائب و بحرانهای فراروی کشور چیزی نیست که بتوان با استراتژی لاپوشانی زیر قالی پنهان کرد و با نپرداختن و انکار آنها، برای حفظ میزها وقت خرید!! اینها همه دلایلی است بر یک واقعیت تلخ؛ ولی گریزناپذیر به نام «ورشکستگی نظام برنامهریزی در ایران»! وقتی بعد از هفت دهه کماکان مسائل و مشکلات نظام برنامهریزی همان چیزی است که در دهه 1330 بود، وقتی هنوز در امر برنامهنویسی نهتنها پیشرفتی نداشتهایم؛ بلکه عقبگرد هم داشتهایم و بیتوجه به اقتضائات و لوازم اجرا، منابع مالی در دسترس، آیندهپژوهی و سناریوهای محتمل، برنامهنویسی را با نوشتن انشای «پنج سال آینده را چگونه خواهید گذراند» اشتباه گرفتهایم؛ بنابراین در این وضعیت پربیراه نیست اگر بگوییم برنامهنویسی به این سبک و سیاق صرفا بهمثابه مشق شبی میماند از ترس ناظم قانون و برای رفع تکلیف! خروجی این فرایند (برنامه) نیز به جای ایفای نقش بهعنوان میثاق و اجماعی برای اقدام، تبدیل میشود به کشکولی از احکام مالایطاق و چارچوبی برای توزیع رانت و فرایند برنامهریزی نیز میشود میدانی برای سهمگیری از جا نماندن از امتیازات جدید! چیزی که امروز در قالب بررسی برنامه هفتم در مجلس شاهد آن هستیم.
نمیتوان در ورشکستگی نظام برنامهریزی، همه تقصیرها را به خطاها و اشتباهات نظام حکمرانی مرتبط دانست و تسلط «میدان سیاست» در نظام حکمرانی بر «میدان اقتصاد» و «میدان دیپلماسی» را بهانه اصلی انحراف نظام برنامهریزی و پیدایش همه مصائب و بحرانهای امروز قلمداد کرد؛ هرچند «نظام حکمرانی» محیط بر «نظام برنامهریزی» است؛ ولی رابطه این دو کاملا دوسویه نیز هست و بسیاری از تصمیمات و اقدامات سطح نظام حکمرانی با خطاها و سیگنالهای اشتباه نظام برنامهریزی اتخاذ شده است: از اصرار بر شعار «خودکفایی» در تأمین امنیت غذایی کشور تا بیتوجهی به ظرفیتهای عظیم سواحل و دریا در استقرار جمعیت و فعالیت سرزمین خشک و کمآبی مانند ایران، از جانماییهای غلط برای احداث سدهای مختلف بر روی رودخانههای داخلی تا خطاهای راهبردی در حمایت از تولید داخل با ایجاد انحصار و انرژی ارزان، از اصرار بر تکرار اهداف تحققناپذیر (مثل رشد هشتدرصدی یا تولید سالانه یک میلیون شغل و یک میلیون مسکن) تا فروغلتیدن در جامعیت افراطی و نسخهپیچی برای حل همزمان همه مسائل کشور در یک برنامه پنجساله!!
یکی از اصلیترین ریشههای وقوع «تراژدی ورشکستگی برنامهریزی در ایران» و متعاقب آن سیگنالهای اشتباه نظام برنامهریزی به نظام حکمرانی را باید در اکران «کمدی آمار» در نیمقرن اخیر جستوجو کرد. آمار، آینه عددی
(numerical mirror) جامعه، کشور و جهان است. آمار بازتابدهنده و تجسمکننده واقعیت پیرامون ما است. آمار همچنین به نمایاندن و توضیح حقایقی که جمعیت، جامعه، اقتصاد، سلامت، آموزش، محیط زیست و ملت ما را مشخص میکند، کمک میکند. آمار به ما سنگ محکی از وضع موجود یک ملت در یک زمان مشخص و معیاری برای بررسی تغییرات احتمالی در طول یک دوره مشخص به دست میدهد. آمار برای اطمینان از شفافیت و پاسخدهی (accountability) متولیان امور و هدایت قابل اعتماد به حکمرانی خوب ضروری بوده و شالوده زیرین و اصلی هر برنامهریزی کوتاه و بلندمدتی است که حکومتها و کسبوکارها در سطح محلی، منطقهای یا ملی انجام میدهند. آمار هم هنر و علم تصمیمسازی در مواجهه با عدم قطعیتهاست. تصمیمات مبتنی بر یافتههای آماری بیعیب و نقص، علمی بوده و ازاینرو نتایج معتبر علمی را افزایش میدهند.
با وجود اینکه امروز در جهانی سرشار از عدم قطعیت، بیثباتی و خطاهای مختلف زندگی میکنیم و «آمار بهروز، بهموقع، معتبر و همپیوند» باید با روشها و تکنیکهای مناسب به طور مؤثری با این مسائل سروکار داشته و حقایق را برای برنامهریزان و سیاسیون آشکار کند، نظام آماری ما یک نظام به معنای واقعی ناکارآمد و عقبمانده است. این ناکارآمدی و ضعف الزاما به مرکز آمار ایران برنمیگردد؛ بلکه نتیجه نهادینهشدن «نبود شفافیت» تاریخی در تاروپود نظام حکمرانی و دیوانسالاری و حتی بنیانهای اجتماعی مثل خانواده است. نظام آماری کشور از چند مصیبت بزرگ و درعینحال کمدیگونه رنج میبرد: اول) هنوز اتکای نظام آماری بر شیوه سنتی و منسوخشده سرشماری و آنهم هر 10 سال یک بار است؛ درحالیکه امروز فناوریهای نوین و گسترش بوروکراسی امکان جمعآوری آنلاین و ثبتیمبنای اغلب دادهها را فراهم میکند؛ دوم) هنوز اصل همپیوندی و یکپارچگی پایگاههای آماری با وجود گذشت بیش از 50 سال از تأسیس مرکز آمار ایران و ضرورت پذیرش مرجعیت این نهاد در تجمیع و یکپارچهسازی همه آمارهای کشور مورد پذیرش قرار نگرفته و برنامهریز و سیاستمدار کورمالکورمال و با اتکا به آمارهایی که صحت و اعتبار آن محل تردید و ابهام است، برای برنامهنویسی و سیاستورزی اقدام میکند. هنوز دستگاههای اجرائی مختلف با برچسب بدون پشتوانه محرمانه از انتشار آمارهای اصلی خویش امتناع میکنند و هنوز ارتباط میان پایگاه آماری ثبت احوال و مرکز آمار ایران برای سرشماری برخط نفوس و اتصال کد ملی و کد پستی بهعنوان یکی از ابتداییترین عملیاتهای آماری برقرار نشده است؛ سوم) هنوز خلأهای آماری بسیار زیادی در کشور وجود داشته که نمیتواند پاسخی به نیاز برنامهریزان، سیاستمداران، فعالان اقتصادی و حتی مردم عادی بدهد: از اطلاعات داده-ستانده ملی، استانی، شهرستانی یا اطلاعات مربوط به چاههای غیرمجاز آب بهعنوان اقلام آماری در سطح تخصصی گرفته تا آمار مربوط به میزان دارایی اموال منقول و غیرمنقول افراد و خانوارها در سطح عمومی.
جایگاه و نقش بسیار راهبردی نظام آماری در امر برنامهریزی به اندازهای است که «آمار» را میتوان به قطبنمای حرکت «کشتی برنامهریزی» در دریای پرتلاطم، بیثبات و سرشار از عدم قطعیت جهان امروز تعبیر کرد که باید با ارائه آمار بهروز، بهموقع و معتبر، مسیر حرکت کشتی به سوی مقصد مورد انتظار را هموار کند؛ وگرنه سرنوشت کشتی برنامهریزی در دریای پرتلاطم و بیثبات جهان امروز عاقبتی شبیه به یک تراژدی تلخ خواهد داشت.