|

الگوهای معکوس در زیست نخبگان

نقدی بر فاصله میان سبک زندگی نخبگان و آرمان‌های رسمی در نظام‌های عدالت‌محور

به بیان روشن‌تر، عدالت فقط در توزیع درآمد یا امکانات خلاصه نمی‌شود؛ عدالت باید در تصویر عمومی از زندگی نخبگان نیز بازتاب یابد. فاصله میان زندگی تجملی خواص و توصیه به قناعت برای مردم، از مهم‌ترین عوامل تحلیل سرمایه اجتماعی در دهه‌های اخیر در برخی کشورها است.

به بیان روشن‌تر، عدالت فقط در توزیع درآمد یا امکانات خلاصه نمی‌شود؛ عدالت باید در تصویر عمومی از زندگی نخبگان نیز بازتاب یابد. فاصله میان زندگی تجملی خواص و توصیه به قناعت برای مردم، از مهم‌ترین عوامل تحلیل سرمایه اجتماعی در دهه‌های اخیر در برخی کشورها است. حتی در نظام‌های لیبرال‌دموکرات، اگرچه سبک زندگی مسئولان محدود به چارچوب ایدئولوژیک خاصی نیست، اما همواره نوعی انتظار از ساده‌زیستی اخلاقی وجود دارد. افشای اسناد مالیاتی، رسوایی‌های اخلاقی یا بهره‌برداری شخصی از قدرت، می‌تواند در کوتاه‌مدت به سقوط اعتبار و در بلندمدت به بحران اعتماد منجر شود.

پیامدهای دوگانگی در جامعه امروز ایران

در ایران امروز، هر نشانه‌ای از این دوگانگی، در زمینه‌ای از نارضایتی اقتصادی، شکاف‌های نسلی، فشارهای معیشتی و بحران‌های زیستی، تأثیری دوچندان دارد. جامعه‌ای که در آن جوانان با چالش‌های متعدد برای ازدواج، اشتغال و تأمین حداقل رفاه مواجه‌اند، نسبت به مظاهر اشرافیت یا سبک زندگی پرتجمل حساس‌تر شده است. در چنین شرایط، یک تصویر، یک ویدئو یا یک خبر از رفتارهای نخبگان، می‌تواند به‌سرعت بازنشر یابد و به‌مثابه نشانه‌ای از بی‌عدالتی تفسیر شود. حتی اگر آن رویداد، در چارچوب قانونی یا عرفی انجام شده باشد، بازتاب آن در افکار عمومی، گاه چیزی فراتر از واقعیت خواهد بود. زیرا مردم، نه‌فقط به قانون، بلکه به نمادها و معناها واکنش نشان می‌دهند.

راهکارهایی برای بازسازی اعتماد

بازسازی اعتماد عمومی و کاهش فاصله میان نخبگان و مردم، فرایندی پیچیده و زمان‌بر است. با این‌ حال، می‌توان چند پیشنهاد را به‌عنوان گام‌های آغازین مطرح کرد:

1- بازتعریف مفهوم مسئولیت عمومی: مسئولیت، تنها به معنای داشتن پست و اختیار نیست، بلکه به معنای پاسخ‌گویی اخلاقی و اجتماعی نیز هست. در این چارچوب، مسئولان باید آگاه باشند که هر رفتارشان حامل پیام است، حتی اگر در عرصه خصوصی رخ دهد.

2- شفاف‌سازی اقتصادی و شفافیت دارایی‌ها: یکی از راه‌های کاهش سوءظن عمومی، شفاف‌سازی منابع مالی، درآمدها و دارایی‌های مسئولان است. اعلام دارایی مسئولان پیش از تصدی سمت، و الزام به ارائه گزارش سالانه، می‌تواند به اعتمادسازی کمک کند.

3- تقویت نظارت مدنی و رسانه‌ای مستقل: رسانه‌ها باید بتوانند بدون هراس از تبعات سیاسی، درباره سبک زندگی مسئولان پرسش کنند. ایجاد فضای نقد مؤدبانه و مستند، نه‌تنها به شفافیت کمک می‌کند، بلکه مانع از شکل‌گیری فضای شایعه و تخریب خواهد شد.

4- پرهیز از اشرافیت فرهنگی: مسئولان و نهادهای حاکم، حتی در ساحت نمادین، باید از نمایش اشرافیت و تفاخر پرهیز کنند. استفاده از زبان ساده، مشارکت در زیست روزمره مردم، پرهیز از جداسازی‌های طبقاتی و نمایش ظاهری همراهی با اقشار متوسط و ضعیف، نه‌تنها از بُعد اخلاقی، بلکه از منظر سیاسی نیز ضروری است. سیاست‌مدارانی که زندگی‌شان با واقعیت‌های زیستی اکثریت جامعه هم‌راستا باشد، از اعتماد بالاتری برخوردار خواهند شد و کمتر در معرض خشم نمادین قرار می‌گیرند.

5- تقویت فرهنگ سازمانی عدالت‌محور: عدالت‌محوری نباید صرفا یک شعار باشد؛ بلکه باید به بخشی از فرهنگ سازمانی در نظام حکمرانی بدل شود. مسئولان در همه سطوح باید به این آگاهی برسند که چگونه سبک زندگی، نحوه مصرف، استفاده از امکانات عمومی و حتی نوع ارتباط‌شان با دیگران می‌تواند به افزایش یا کاهش اعتماد عمومی منجر شود.

جمع‌بندی: بازگشت به اصل، نه بازگشت به گذشته

شاید پرسش اصلی این باشد که راه عبور از این بحران نمادین چیست؟ پاسخ، بازگشت به اصولی است که روزی ادعای بنیادین نظام بر آن استوار بود: عدالت، صداقت، ساده‌زیستی، و همدلی واقعی با مردم. این مفاهیم نباید صرفا در بیانیه‌ها و خطبه‌ها تکرار شوند، بلکه باید در کنش‌ها و رفتارهای روزمره تصمیم‌گیران تجلی یابند. مردم ایران در طول تاریخ خود، همواره تاب‌آوری و نجابت نشان داده‌اند، به‌ویژه زمانی که احساس کرده‌اند در سختی‌ها تنها نیستند. اما تاب‌آوری یک ظرفیت بی‌انتها نیست. جامعه‌ای که احساس کند دو جهان متفاوت در کنار هم زندگی می‌کنند -یکی متعلق به مسئولان و دیگری متعلق به مردم- دیر یا زود دچار فرسایش خواهد شد. در شرایطی که ایران با چالش‌های جدی در حوزه اقتصاد، سیاست خارجی، مسائل زیست‌محیطی و بحران‌های نسلی مواجه است، بازسازی سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی باید در اولویت قرار گیرد. هیچ‌گونه اصلاح ساختاری‌ بدون اعتماد مردم به نهادها، به نتیجه نخواهد رسید و هیچ اعتمادی بدون هم‌راستایی گفتار و رفتار نخبگان شکل نخواهد گرفت. در نهایت، شاید زمان آن فرارسیده است که حاکمیت، نهادها و رسانه‌ها، از تکرار شعارهای تهی فاصله بگیرند و با بازنگری در رفتارها و ساختارها، الگویی ارائه دهند که نه‌تنها مشروعیت سیاسی را حفظ کند، بلکه اعتماد اجتماعی را بازآفرینی کند. و این کار، نه با تبلیغات، بلکه با انتخاب‌های شخصی و نهادی، در زندگی واقعی تصمیم‌گیران ممکن خواهد شد.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.