تبهکاران نقابدار
در کتاب نزاع هزار ساله ما به قلم «عجم اوغلو» برنده جایزه نوبل اقتصاد میخوانیم: روسیه بلشویکی چهبسا در نگاه نخست بسیار متفاوت از آمریکای سده نوزدهم به نظر بیاید ولی عمیقتر که بنگریم شباهتها غوغا میکنند.
در کتاب نزاع هزار ساله ما به قلم «عجم اوغلو» برنده جایزه نوبل اقتصاد میخوانیم: روسیه بلشویکی چهبسا در نگاه نخست بسیار متفاوت از آمریکای سده نوزدهم به نظر بیاید ولی عمیقتر که بنگریم شباهتها غوغا میکنند. اقتصاد شوروی از دهه 1920 بود که با استفاده بیشتر از ماشینآلات، از جمله تراکتور و کمباین در مزارع غله سریع رشد کرد، با این حال این رشد به ضرر میلیونها کشاورز کوچک تمام شد.
رهبران کمونیست از همان ابتدا دریافتند که در نحوه عمل کارخانههای بزرگمقیاس چیزهای زیادی برای آموختن وجود دارد، از جمله روشهای «مدیریت علمی» فردریک تایلور و خط تولید کارخانههای خودروسازی هنری فورد. در اوایل دهه 1930 حدود 10 هزار متخصص آمریکایی، از جمله مهندس، معلم، فلزکار، نجار و معدنکاو برای کمک به نصب و استفاده از فناوری صنعتی به اتحاد جماهیر شوروی رفتند. در این دوران استالین باور داشت که اشتراکیسازی زمینهای کشاورزی باید با ماشینیسازی ترکیب شود و ایالات متحده را در حکم سرمشق میدید.
در اوایل دهه 1930 اشتراکیسازی و ادغام اراضی کوچکتر در مزارع بزرگتر با سرعت تمام پیش میرفت و کشاورزی شوروی بسیار ماشینیتر میشد. ولی فرایند اشتراکیسازی شدیدا اختلالزا بود، بهصورتیکه نتیجه آن چیزی جز قحطی گسترده نبود. بین سالهای 1928 و 1932 تولید در دسترس برای مصرف 21 درصد کاهش یافت. طبق یک برآورد متأخر و دقیق اگر اشتراکیسازی صورت نمیگرفت در پایان دهه 1930 تولید کل مزارع 29 تا 46 درصد بیشتر بود. تلفات انسانی سر به فلک کشید، اشتراکیسازی و تحویل اجباری غذا موجب «مرگ اضافه بر معمول» چهار تا 9 میلیون نفر از جمعیت حدودا 150 میلیون نفره کشور شد. هیچیک از اینها بدون تشدید اجبار محقق نمیشد.
میلیونها دهقان با این استثمار خشن میسوختند و میساختند زیرا در غیر این صورت تیرباران یا مجبور به زندگی در سیبری با شرایطی وحشیانهتر بودند، ولی اینبار هم ابزار سیطره فقط اجبار نبود، به محض آنکه استالین تصمیم به اشتراکیسازی کشاورزی گرفت ماشین تبلیغاتی کمونیستها وارد عمل شد تا این راهبرد را در حکم پیشرفت جا بزند، مهمترین مخاطبانش هم اعضای حزب بودند که باید قانع میشدند آنچه محقق میشود به مصلحت همگان است. استالین با استفاده از تمامی ابزارهای تبلیغاتی در دسترس خود در داخل و خارج، اشتراکیسازی را یک پیروزی معرفی کرد.
در روایتی دیگر میخوانیم: در تاریخ اقتصادی آمریکا الی ویتنی در کنار توماس ادیسون بهعنوان یکی از خلاقترین کارسالاران فناوری شناخته میشود، ویتنی یک دستگاه پنبهپاککن بهبودیافته ساخت که دانهها را به سرعت از پنبههای کشتشده جدا میکرد. در جنوب تولید پنبه از 1.5 میلیون پوند در 1790 به 36.5 میلیون پوند در 1800 و به 167.5 میلیون پوند در 1820 افزایش یافت. در آن زمان حدود سهچهارم پنبه جهان از جنوب آمریکا به دست میآمد. در 1780 درست پس از استقلال، ایالات متحده حدود 558 هزار برده داشت، از اول ژانویه 1808 تجارت برده غیرقانونی شد، اما تعداد بردگان در سال 1820 به 1.5 میلیون و در 1850 به 3.2 میلیون نفر افزایش یافت که بالغ بر 1.8 میلیون نفر از آنها به تولید پنبه مشغول بودند. بین سالهای 1790 تا 1820، 250 هزار برده به جنوب منتقل شدند.
در کل حدود یک میلیون برده به کشتزارهای بزرگی رفتند که بر اثر فناوری ماشین پنبهپاککن بهرهور شده بودند. طی دهه 1790 جمعیت برده جورجیا دو برابر شد. در کارولینای جنوبی شمار بردگان به عنوان درصدی از جمعیت از 18.4 درصد در سال 1790 به 39.5 درصد در 1820 و 61.1 درصد در 1860 افزایش پیدا کرد. از مدتها پیش ایدههایی نژادپرستانه وجود داشت که براساس آن جایگاه عالیه سفیدپوستان در یک نظام سلسلهمراتبی طبیعی به نظر میرسید، ولی اینک نکاتی جدید به این ترکیب اضافه میشد تا نظام کشتزارهای بزرگ را برای کل کشور پذیرفتنی کند. جیمز هنری هاموند نماینده کنگره و بعدها فرماندار کارولینای جنوبی دکترین «خیر مطلق» را بر سر زبانها انداخت و این موضع پاسخی مستقیم به کسانی بود که بردهبرداری را غیراخلاقی میدانستند. هاموند در نطق 1836 خطاب به مجلس نمایندگان چنین گفت: بردهبرداری شیطانی نیست، برعکس به نظر من این بزرگترین نعمت ممکن بود که لطف الهی به منطقه شکوهمند ما ارزانی داشت، زیرا بدون آن خاک و آب و هوای حاصلخیزمان معطل میماند. اینک سرزمین جنوبی ما طی تاریخ کوتاهش به خاطر ثروت، نبوغ و آدابش زبانزد شده است.
به جرئت میگویم که روی زمین نژادی شادتر و راضیتر (از بردگان) به عنوان یک طبقه وجود ندارد. من در میان آنها به دنیا آمده و بزرگ شدهام و تا جایی که دانش و تجربهام یاری میکند باید بگویم آنها دلایل زیادی برای خشنودی دارند: کارهایشان سبک، لباسشان فراهم و غذایشان مناسب است و حتی به مراتب بهتر از کارگران آزاد هر کشوری در جهان به جز کشور خودمان. هاموند تمام تلاش خود را به کار برد تا با تظاهر به منتفعشدن همگان از این وضعیت، ادامه این مسیر را به مصلحت کل کشور نشان دهد و با اقناع تودههای مردم، بستر لازم برای کسب منفعت گروه پنبهکاران را فراهم آورد. در اقتصاد ایران نیز همواره شاهد و ناظر روایتهایی از این دست موارد بودهایم. اقتصاد ایران سالهاست با مشکلات مربوط به تحریمها دستوپنجه نرم میکند. تحریمهای غرب صدمات جبرانناپذیری را بر پیکره اقتصاد ایران وارد کرده است. تحریمها سبب شده ارتباط شبکه بانکی داخلی با نظام بانکداری بینالمللی مختل شود، مقدار صادرات کاهش یابد یا به علت دادن تخفیف، مبلغ دریافتی ناشی از صادرات تنزل پیدا کند و از سوی دیگر به دلیل تحریمها بخشی از درآمد حاصل از صادرات بلوکه شده و به کشور بازگردانده نشود.
میزان سرمایهگذاری در صنایع کاهش یابد، ورود تکنولوژی روز دنیا به داخل کشور امکانپذیر نباشد و... . همه موارد مبین این مطلب است که در اثر تحریمها هزینههایی به اقتصاد ایران تحمیل شده که میتوانست در صورت نبودن تحریمها از اقتصاد ایران حذف شود. خلاصه آنکه در اثر تحریمها، نرخ رشد اقتصادی کاهش یافته، جهشهای چندباره نرخ ارز و تورمهای سهمگین به امری عادی در اقتصاد ایران تبدیل شده و با کاهش درآمد سرانه و قدرت خرید، فقر موجود در جامعه روندی تزایدی داشته است. اما در پس پرده تحریمها، فرصتهای ویژهای برای کسب درآمد و ثروت خلق شده است. با این تفاسیر عدهای معتقدند تحریمها هیچگونه اثر مخربی بر اقتصاد ایران نگذاشته است، آنها استدلال میکنند که ایران با یافتن شرکای جدید تجاری و با تقویت ارتباط با همپیمانان قدیمی خود توانسته آثار تحریمهای اقتصادی را به حداقل ممکن برساند.
آنها بر این باورند که تحریمها علیه ایران شکست خورده و بهعنوان نمونه این عده معتقدند ایران در فروش نفت خود توانسته از موانع تحریمها عبور کند و با کسب مهارتهای لازم اثر تحریمهای اقتصادی را خنثی کند. عدهای نیز پا را فراتر گذاشته و تحریمها را به منزله خیر و برکت برای اقتصاد ایران در نظر میگیرند. این افراد چنین میاندیشند که در اثر تحریمها، فضا برای تولیدات داخلی مهیا شده و افزایش خودکفایی در تولید، رشد اشتغال و در نهایت مانع از خروج ارز شده است. در هر دورهای از تاریخ همواره برخی افراد بودهاند که تلاطمها و بحرانها را بهگونهای جلوه دهند که گویی این بحرانها؛ عافیت و بهروزی عمومی را برای جامعه به ارمغان آوردهاند. هرچند بر همگان روشن و هویداست که تحریمها چه آثار مخرب و زیانباری بر بدنه اقتصاد ایران تحمیل میکند. آنها همچون تبهکاران نقابدارند که پشت نقاب به ظاهر زیبا و فریبنده خود اهداف شومی را دنبال میکنند. منتفعان تحریم با استفاده از قدرت اقناعسازی چنان وانمود میکنند که تحریمها موجبات رونق و شکوفایی اقتصاد را در پی خود داشته و خیر و مصلحت عمومی را پایهریزی میکنند. نیروی متقاعدکردن دیگران در گذر تاریخ همواره ابزاری قوی برای دنبالکردن منافع شخصی یا صنفی بوده است.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.