|

در حاشیه کتاب «اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر»

صدای زنان ایرانی در دوره معاصر

در سنت نوشتاری فارسی به‌ندرت می‌توان سرگذشت‌نامه‌ یا سفرنامه‌‌ای درخشان پیدا کرد و حتی در دوران معاصر نیز اتوبیوگرافی و بیوگرافی رواج چندانی نداشته است. نوشتن یادداشت‌های روزانه نیز وضعیتی مشابه دارد و ازاین‌رو است که آگاهی ما از زندگی اغلب نویسندگان و روشنفکرانمان اندک است.

صدای زنان ایرانی در دوره معاصر

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در سنت نوشتاری فارسی به‌ندرت می‌توان سرگذشت‌نامه‌ یا سفرنامه‌‌ای درخشان پیدا کرد و حتی در دوران معاصر نیز اتوبیوگرافی و بیوگرافی رواج چندانی نداشته است. نوشتن یادداشت‌های روزانه نیز وضعیتی مشابه دارد و ازاین‌رو است که آگاهی ما از زندگی اغلب نویسندگان و روشنفکرانمان اندک است. این در حالی است که امروز به میانجی نامه‌ها و یادداشت‌های روزانه به‌جا‌مانده از نویسندگان و متفکران غربی یا اقبال به سرگذشت‌نامه‌نویسی تقریبا تمام جزئیات زندگی آنها بر ما روشن است.

این وضعیت با شدت بیشتری درمورد زنان ایرانی مصداق داشته است. به‌طور‌کلی پنهان‌کردن خود از دیگری نوعی ارزش یا شاید ضرورت در جامعه ما به شمار می‌رفته و این موضوع اگرچه در دهه‌های اخیر رنگ باخته اما هنوز هم وجود دارد. در این میان زنان به دلایل مختلف همچنان امکان‌های کمتری برای بروز داشته‌اند.

می‌توان گفت نوشتن زندگی‌نامه مستلزم داشتن میزانی از شجاعت است، چراکه با این کار خود را در معرض دید دیگری قرار می‌دهیم. در مواردی این کار می‌تواند به مثابه زیر پا گذاشتن مرزها و عبور از محدوده‌هایی تلقی شود که اساسا ممنوع بوده‌اند و طبیعی است که در جامعه‌ای چون ایران زنان با شرایط دشوارتری از این حیث مواجه بوده‌اند. بر این اساس می‌توان پرسید که آیا در دوران معاصر نمی‌توان هیچ ردپایی از اتوبیوگرافی زنان در ایران یافت؟ کتابی که اخیرا با عنوان «اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر» منتشر شده پاسخی به همین پرسش است. این کتاب شامل چهار مقاله با این عناوین است: «صداهای مستور» از فرزانه میلانی، «صدایی متفاوت» از افسانه نجم‌آبادی، «صدای اتوبیوگرافیک» از مایکل کریگ هیلمن و «صداهای خفه» از ویلیام ل. هاناوی.

«اتوبیوگرافی زنان در ایران معاصر» اخیرا با ترجمه سمیه طباطبائی در نشر بیدگل منتشر شده است. آن‌طورکه مترجم اثر نوشته، این چهار مقاله اولین‌بار در کنفرانسی ارائه شدند که مرکز مطالعات خاورمیانه دانشگاه هاروارد در ششم مه 1988 برگزار کرد. این کنفرانس سومین دور از همایش‌هایی است که دپارتمان ایران‌شناسی این مرکز برگزار کرده و این عنوان را داشته است: بیوگرافی و اتوبیوگرافی: پدیدارکردن خود در تاریخ سده نوزدهم و بیستم ایران.

هریک از مقالات این کتاب که توسط افسانه نجم‌آبادی گردآوری شده‌اند، از منظری متفاوت به این سؤال توجه کرده‌اند که چرا جامعه ایران و به‌خصوص زنان ایرانی امکان یا علاقه کمی به گفتن و نوشتن از خود داشته‌اند. این مقاله‌ها ژانر اتوبیوگرافی‌نویسی در ایران را مورد توجه قرار داده‌اند و به طور خاص به جایگاه و نقش زنان ایرانی در این عرصه توجه کرده‌اند. عنوان مقاله اول کتاب یعنی «صداهای مستور» نشان‌دهنده وضعیتی است که نویسندگان ایرانی با آن روبه‌رو بوده‌اند. نویسنده این مقاله در بخشی از آن می‌گوید مسائلی چون خودسانسوری، محافظه‌کاری، تواضع و شرایط نامطلوب زندگی بر نویسندگان به‌طور عام اثر می‌گذارد اما در حالی که از نویسندگان مرد تعداد انگشت‌شماری بیوگرافی به جا مانده است، هیچ مؤلف زنی بیوگرافی منتشر نکرده است.

او می‌گوید حتی اتوبیوگرافیک‌ترینِ این نویسندگان نیز از ارائه حتی ناچیزترین داده‌های شخصی درباره خود طفره رفته‌اند. در این بین اندک زنان غیرادیبی که گزارش‌هایی از زندگی خود ارائه و ادعا می‌کنند آنچه نوشته‌اند برآمده از وقایع تاریخ است نه داستان یا آفرینش‌های شاعرانه، همگی پیش از آنکه به نوشتن دست بزنند اگر نگوییم بدنام، دست‌کم مشهور بوده‌اند. نویسنده جستار می‌گوید که زندگی این زنان به هر دلیلی پیش‌تر آشکار شده و در معرض دید عموم قرار داشته است. نخستین نمونه‌ها از پیدایش این اتوبیوگرافی‌ها به میانه قرن بیستم مربوط است، یعنی جایی که کسانی چون بانو مهوش و ملکه اعتضادی داستان زندگی‌شان را منتشر کردند. البته ناگفته نماند که در سال 1303 دختر ناصرالدین‌شاه، تاج‌السلطنه، خاطراتش را نوشته بود اما این خاطرات دهه‌ها بعد منتشر شدند.

افسانه نجم‌آبادی در جستارش به تاج‌السلطنه توجه کرده است. نجم‌آبادی به زمینه‌ای که او خاطراتش را در آن نوشته بود اشاره می‌کند و می‌گوید اگرچه از میانه قرن نوزدهم دگرگونی‌های عمیقی در جامعه ایران در حال رخ‌دادن بود اما بیشتر این تحولات در پیوند با زنان نه به دست زنان که توسط مردان رقم خورد. نجم‌آبادی البته به دام کلی‌گویی نمی‌افتد و می‌گوید منظورم این نیست که «زنان خاورمیانه صرفا ابژه تغییر بوده‌اند یا باید همچون قربانیان مدرنیسم در آن نگریست. زنان پیش از آغاز قرن بیستم درباره انتظارات، امیدها و انگاره‌های خود برای تغییر می‌نوشتند. اما شکل‌گیری اولیه بسیاری از ایده‌های مربوط به تغییر مرهون مردان بود نه زنان؛ زیرا این انگاره‌ها از رهگذر گونه‌های ادبی جدید مانند نمایش‌نامه، رمان و مقالات سیاسی شکل می‌گرفت و بیان می‌شد.

آثاری از این دست آن زمان که صنعت چاپ به یاری ادبیات خاورمیانه آمد، جایگاه قدرتمندی در شکل‌دهی به افکار عمومی پیدا کرد. این عرصه نوزاده، برخلاف انواع سنتی ادبیات شفاهی، طی چندین دهه منحصرا در اختیار مردان بود». نجم‌آبادی همچنین می‌گوید که قصد ندارد به مردان قدرت مطلق بدهد، چراکه مردان نیر در معرض تغییر و تحولاتی بودند که مواجهه با مدرنیته به بار می‌آورد. او مروری بر نخستین نوشته سیاسی در ایران می‌کند که به‌طور مفصل درباره «مسئله زنان» صحبت کرده و منظور «صد خطابه» میرزاآقاخان کرمانی است که در قالب نامه‌ای نوشته شده که شاهزاده‌ای خیالی نوشته است. اما برای یافتن صدای زنان باید به سال‌های پیش از مشروطه رفت. نجم‌آبادی نشان داده که برخی از اولین بازتاب‌های تصورات نوین زنان از خودشان در نامه‌هایی بازتاب یافته که زنان برای مجلات می‌فرستادند.

مجلاتی که در دوره مشروطه از سال‌های اولیه قرن بیستم تا دهه 1920 منتشر می‌شدند. در این بین خاطرات تاج‌السلطنه نخستین اثر بلند در زمینه نوشتار جدید زنان به شمار می‌رود. این خاطرات حدود سال 1914 نوشته شد و این زمانی است که او نزدیک به سی سال داشت. نجم‌آبادی می‌گوید ماهیت اتوبیوگرافیک این خاطرات منبع ارزشمندی درباره چگونگی شکل‌گیری انگاره‌های یک زن، تفاوت این ایده‌ها با ایده‌های مردان هم‌عصرش و تنش‌های ذاتی شکستن مرزهای اجتماعی و اخلاقی به شمار می‌رود: «این اثر در نوع خود نادر است؛ زیرا به عنوان یک اتوبیوگرافی عرضه شده، نه به عنوان تاریخ اجتماعی یا تحلیل اجتماعی و ارزش آن نیز در همین نکته نهفته است. به عبارت دیگر، از معدود نوشته‌های فارسی است که نویسنده، زن یا مرد، برای بحث درباره زندگی خود چنین ارزشی قائل است».

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.