مروری بر «مرگی که زندگی است»
بالیده در مرگ
کتاب «مرگی که زندگی است» حاوی آخرین نامهها و یادداشتهای بیش از پنجاه نفر از محکومان به مرگ و در آستانه مرگ است؛ نوشتههای واپسینِ اعضای جنبش مقاومت آلمان در آستانه اعدام در زندان نازیها؛ آنان که در زندانها و اردوگاههای حکومت سوسیالیست ملی آلمان جان سپردهاند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
شرق: کتاب «مرگی که زندگی است» حاوی آخرین نامهها و یادداشتهای بیش از پنجاه نفر از محکومان به مرگ و در آستانه مرگ است؛ نوشتههای واپسینِ اعضای جنبش مقاومت آلمان در آستانه اعدام در زندان نازیها؛ آنان که در زندانها و اردوگاههای حکومت سوسیالیست ملی آلمان جان سپردهاند. کتاب با مقدمه مترجم و یادداشتی از ویراستار آلمانی آغاز میشود و بعد از دو پیشگفتار به قلم راینهولد نیبور و جورج اِن. شوستر، نوشتهها در بخشهایی با این عناوین آمده است: «نخستین هشدارها»، «من در اینجا ایستادهام»، «احضارهای اولیه»، «اراده تو محقق باد!»، «شورش مؤمنان»، «ثمرات روح»، «زندانیان آزادی»، «رحمت بر صلحجویان»، «طریق ایثار»، «باور دارم چون باورم دارد» و «بالیده در مرگ». درباره مرگها و اعدامها در اردوگاههای نازی روایتهای بسیاری از بازماندگان یا به تعبیر جورجو آگامبن از «شاهدان» وجود دارد که هر یک به زوایای تاریکماندهای از تاریخ آن دوران نور میتاباند، اما این نامهها و یادداشتها یکسر متفاوت هستند؛ چراکه چشم در چشم مرگ نوشته شدهاند و به قلم آنان که یکتنه در برابر رژیم بس قدرتمند هیتلر ایستادند و خودشان راه مقاومت و مرگ را انتخاب کردند.
در کتاب «مرگی که زندگی است»، از برخی از این محکومان به مرگ تنها یک نامه یا یادداشتی مختصر آمده است، اما از اکثر آنها چند نامه یا یادداشت با فاصله زمانی آمده که امکان دیدن تحولات درونی آنها در تنگنایی درونی و بیرونی را فراهم میکند. از نکات جالب توجه این نامهها و یادداشتها، تنوع افکار و اصنافی است که از آنان نوشتههایی پیدا یا انتخاب شده است؛ همه آنان که با تفکرات و مشغولیتهای مختلف در مبارزه با نازیسم و تباهی، افق مشترک و سرنوشت مشابهی داشتند: از کشیش و دانشجو گرفته تا شاعر، روشنفکر و کشاورز، نظامی، زمیندار، کارمند و حتی مقامات سیاسی یا اجرائی در میان این محکومان بودهاند. اگرچه یادداشتها تنوع بسیار دارند، در غالب آنها زمینه دینی به چشم میخورد.
در معرفی کتاب درباره اهمیت روایتگری ستمدیدگان چنین آمده است: «یوهان باپتیست متس، متأله مسیحی، متأثر از والتر بنیامین معتقد است روایتگری، خصوصا روایتگری خاطرات طردشدگان و ستمدیدگان، مزایای بسیاری برای بشر دارد و از تباهیهای بسیاری جلوگیری میکند. روایت خاطرات آنها، حتی مردگانشان، صدایی برای بیصداها پدید میآورد، دوری از انفعال و جستوجوی عدالت و آزادی را در انسان برمیانگیزد و موجب همبستگی آدمیان میشود.
همچنین راه را بر سیطره عقل ابزارانگار بر زندگی بشر میبندد. مسلمانان و مسیحیان با تجربه چندصدساله ذکر مصائب، بهخوبی با این سخن او آشنایی دارند». تمام نامهها شروع یا تکهای تکاندهنده دارند؛ برای نمونه نامهای با این عبارت شروع شده است که «تا ساعتی دیگر اعدام خواهم شد و باید نامه وداعی برای شما بنویسم...» یا با این عبارت که «متأسفانه ممکن است این نامه، آخرین نامه من باشد...». آنگاه هرچه پس از این عبارتها نوشته شده باشد اهمیتی بیمانند خواهد داشت، خواه سادهترین سخنان، مثل اینکه «شاخههای تیره و عریان بلوط، امیدوارانه جوانههای قهوهای کوچک برای بهار بعدی را به من نشان میدهند»، و خواه دشوارترین سؤالها و پیامها، مثل اینکه «خیلی دوست دارم بدانم که تأثیر عملیِ همه این رخدادها بر شما چه بوده است...». پس آنچه بیش از همه اهمیت نامهها را نشان میدهد، این است که رودرروی مرگ نوشته شدهاند؛ آنهم مرگی در راه آرمانی والا.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.