بحران کتاب و بحران آب در ایران
در میانه جنگ و مسائل سیاسی مهم چه جایی برای بحران «کتاب» میماند؟ وقتی کشور در بحران عمیق بیآبی به سر میبرد، بحران کتاب دیگر چه صیغهای است؟


به گزارش گروه رسانهای شرق،
در میانه جنگ و مسائل سیاسی مهم چه جایی برای بحران «کتاب» میماند؟ وقتی کشور در بحران عمیق بیآبی به سر میبرد، بحران کتاب دیگر چه صیغهای است؟
پاسخ دوتاست: اول آنکه سالهاست در یک «برهه حساس» هستیم که همه چیز را تحتالشعاع خود قرار میدهد و به این ترتیب هیچگاه درباره هیچ چیز نباید در این «برهه حساس» حرف بزنیم. دوم آنکه «بحران کتاب» قاعدتا باید بر هر بحران دیگری مقدمتر و به عبارتی پیشینیتر باشد. برای هر کار باید دانش اندوخت و دانش را باید از کتاب یاد گرفت. البته الان از طریق اینترنت همه نوع اطلاعات در دسترس است، اما باید امکان خرید اطلاعات از طریق اینترنت وجود داشته باشد که متأسفانه به دلیل تحریم و قطع ارتباطات بینالمللی بانکی، این نیز امکانپذیر نیست.
اما بحران کتاب در کشور ما هیچ کم از سایر بحرانها ندارد. در کشور ما اگرچه زبان انگلیسی یکی از ملزومات تحصیلات پایه است، ولی شاید جزء معدود کشورهایی باشیم که کتابهای روز دنیا به زبان انگلیسی در آن به طور مداوم جریان ندارند. حتی در فرودگاه هم کسی نمیتواند سراغ آخرین رمان پرهیجان نویسنده مورد علاقهاش را بگیرد. جایی در شهر تهران نیست که «همه» کتابهایی را که در دنیا منتشر میشوند، حداقل پرفروشترینها یا معروفترینها را در یک فاصله زمانی معقول تهیه و به فروش برساند.
جامعه روشنفکری ایران و مردم کتابخوان هیچ چارهای ندارند جز آنکه صبر کنند تا بالاخره یک نفر کتاب را ترجمه کند و آنوقت انتشار پیدا کند. همینجا بگویم که در رشته پزشکی و شاید رشتههای فنی، به دلیل قانونیبودن سرقت بینالمللی اندیشه در کشور ما، بسیاری از کتابهای روز هک و بهسرعت در دسترس قرار میگیرند و بعد از استفاده، توهم دانشمندشدن گسترش پیدا میکند؛ که اگر این نبود نهتنها گسترش آموزش پزشکی، بلکه درمان مردم هم در شرایط انزوای بینالمللی غیرممکن میشد. در هر حال، تعداد زیادی کتاب هر روز منتشر میشود که تیراژ محدودی دارند؛ تیراژ 500 گاهی 300 نسخه. یعنی ترجمه کتاب و تألیف که تحت تأثیر این جو قرار میگیرد، سودی ندارد.
از این طریق نمیتوان زندگی کرد یا ساعاتی را به آن اختصاص داد. جامعهای که فرصت تفکر ایجاد نمیکند، فقط در خطر کمآبی نیست؛ تمام بنیانهای آن در خطر است. قیمت کتاب ترجمه به شکل باورنکردنیای با قیمت کتاب تألیف تفاوت اندکی دارد و وسعت ترجمه این نرخ را پایینتر هم میآورد. در نتیجه کتابت، زندگی از راه کتابت یا صرف اوقاتی از زندگی به کتابت نازل و نازلتر و در نتیجه تعطیل میشود. جامعهای با کتابت تعطیلشده، فقط مشکل آب نخواهد داشت. جامعهای که کتاب نمیخواند، حوصله تفکر در زمان و مقیاس گستردهتر را ندارد، عنان خود را به فضای مجازی در دقایق کوتاه نتایج قطعی احساس اطمینان و هیجان میبازد. چنین جامعهای از سطح فراتر نخواهد رفت. مطالعه در فضای مجازی حتی برای تقویت کارکردهای مغزی هم ارزش چندانی ندارد. بنده و بسیاری از نورولوژیستهای دیگر، به کسانی که میخواهند آلزایمر نگیرند، توصیه میکنیم رمان بخوانند. هیچ چیز مثل یک زیست موازی ولو در زمان محدود در رمان، مغز را تقویت نمیکند.
برای تقویت مطالعه -وقتگذاری برای مطالعه- حتی کتابهای خواندنی پرهیجان عشقی-جنایی نیز اهمیت دارند. تولید چنین کتابهایی هم در فرهنگ بومی ما، درحالیکه فضای مجازی تمام وقت را ربوده، باعث غنای فرهنگ و گسترش مطالعه میشود. نویسندگانی که در همین فضا داستان همهخوان عشقی و جنایی و جنگی بنویسند و با تیراژ بالا به فروش برسانند، زیربنای کتاب و کتابخوانی و یک کلام غنای فرهنگی بهشمار میروند. صحنههایی از کامیونهایی که بستههای بزرگ حاوی کتابهای قطور هری پاتر و گیم آو ترونز را جلوی کتابفروشیها خالی میکردند، بسیار گویاست. بستههایی که داخل مغازه جا نمیشد و جلوی مغازه و با سرعت فروش میرفت.
یا عکسهایی از زمستان پربرف مسکو و صف طولانیای که در انتظار انتشار رمان پایوستوفسکی، الکسی تولستوی یا فادایف بودند. در ایران هم همه ما چنین نویسندگانی را از سالها پیش به یاد میآوریم و همین ذوق کتابخوانی مختصر را هم به درجاتی مدیون آنها هستیم. در حال حاضر چنین نامهایی از زندگان به زحمت به ذهن میآیند. در چنین فضایی است که آدیوبوک هم جای خود را باز میکند. تیراژ300تایی کتاب معنای دیگری هم دارد؛ اگر فکر میکنید این کتاب را ممکن است روزی بخوانید، باید در همان لحظه بخرید وگرنه دیگر آن را روی پیشخوان کتابفروشی نخواهید دید. کتابخانههای بزرگ در خانهها و کتابخوانهایی که چندده یا چندصد برابر کتابدار هستند هم پدیده نوظهوری است که به تیراژ کمتر کتاب و تمامشدن زودتر یک چاپ میانجامد.
به گمانم بحران کتاب بخشی از بحران تفکر در ایران است. این نسخهنویس یکلاقبا تا همینجا هم فضولی کرده که در چنین مواردی نظر میدهد، بحران تفکر بماند برای بزرگان تفکر و نه درمانگران صرع و سکته.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.