کارشناسان در میزگردی درباره نحوه تابآوری اقتصادی در وضعیت بلاتکلیفی پس از جنگ میگویند
اقتصاد معلق
ایران درحالحاضر آتشبس و نه ترک مخاصمه را تجربه میکند و این موضوع بر اقتصاد بیمار کشور سایه سنگین نااطمینانی را انداخته است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
نسیم مسیبی: ایران درحالحاضر آتشبس و نه ترک مخاصمه را تجربه میکند و این موضوع بر اقتصاد بیمار کشور سایه سنگین نااطمینانی را انداخته است.
در چنین فضایی، رکود تورمی، بیثباتی ارزی، بلاتکلیفی اجتماعی و نبود امکان برنامهریزی مناسب، کشور را در معرض مشکلات داخلی، بهویژه در حوزه اقتصاد قرار میدهد؛ حوزهای که در سالهای اخیر در بسیاری از کشورها، به عامل تقویتکننده امنیت تبدیل شده و اهمیت آن، بیش از پیش افزایش پیدا کرده است. سؤالی که مطرح میشود، این است که در شرایط توأمان جنگ، تحریم، نااطمینانی ژئوپلیتیک و فشار تورمی، چگونه میتوان اقتصاد یک کشور را نهفقط از تضعیف و بحران نجات داد، بلکه در مسیر بازسازی و توسعه قرار داد.
کلایو تروت (Clive Trewhitt)، اقتصاددان و نظریهپرداز انگلیسی در دهه ۱۹۴۰، نظریه اقتصاد جنگ را مطرح کرد. این نظریه در پاسخ به جنگ جهانی دوم و نیاز به بسیج کامل منابع برای مقاومت شکل گرفت. کنترل دولت بر بازار، اولویت تولید نظامی، تخصیص سهمیهای منابع و حذف بازار آزاد در دوران جنگ از نکات کلیدی این نظریه محسوب میشود. در اقتصاد جنگ، اولویتها به سمت امنیت غذایی، تأمین انرژی، حفظ اشتغال، کنترل نقدینگی و مهار قیمتها حرکت میکند. در این شرایط، محرکهای روانی جامعه مثل امید، انسجام ملی، مشارکت مردمی و اعتماد به حکومت، نقشی کلیدی در پایداری اقتصادی ایفا میکنند.
در این میان، حسین عبدهتبریزی، اقتصاددان و همچنین ناصر هادیانجزی، عضو هیئت علمی گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران، در نشستی که به میزبانی آکادمی دانایان برگزار شد، به تشریح نظریات مختلف درباره تابآوری، بحران تعلیق پس از جنگ و لزوم ازسرگیری هرچه سریعتر روابط خارجی ایران به منظور انجام اصلاحات و سیاستهای ترمیمی اقتصاد ایران پرداختند.
حسین عبدهتبریزی، اقتصاددان، در این نشست ابتدا به ویژگیهای تعلیق پس از جنگ ایران-اسرائیل که موجب ایجاد فضایی از «تردید راهبردی» است، پرداخت. او در توضیح این ویژگیها گفت: در این شرایط، پروژههای توسعهای متوقف شده و تمایل به سرمایهگذاری از سوی سرمایهگذاران کاهش یافته است. در نتیجه رکود در بازار سرمایه بسیار اساسی است و چشماندازی از اصلاح در آن دیده نمیشود. در این شرایط، شاهدیم که رفتارهای اقتصادی بسیار محتاطانه است و افق روشنی نیز برای آن وجود ندارد.
عبدهتبریزی با بیان اینکه در فضای پرریسک، تأخیر در سرمایهگذاری اقدامی منطقی محسوب میشود، افزود: طبق بررسیهای علم اقتصاد در این شرایط، نبود اطلاعات شفاف موجب شده تا فعالان اقتصادی توان تصمیمگیری نداشته باشند و در این شرایط دولت نیز سیگنال درستی نمیدهد. از طرفی، رفتارها با تقلید از سایرین انجام میشود و اگر یک بنگاه فعالیتهای خود را تعلیق یا متوقف کند، سایر بنگاهها نیز به تقلید از آن میپردازند. این عوامل ازجمله مهمترین علتهای قرارگرفتن اقتصاد ایران در چنین حالتی بعد از وقوع جنگ است.
عبدهتبریزی تصویر اقتصاد کلان ایران بعد از جنگ را اینگونه شرح داد: کاهش سرمایهگذاری و رکود تقاضا، تعلیق تصمیمگیریهای اقتصادی، آسیبپذیری زنجیره تولید داخلی و وارداتی، شوک روانی به بازار و نااطمینانی در رفتار مصرفکننده از شاخصهای تصویر کلان اقتصادی پس از جنگ است.
این اقتصاددان با بیان اینکه تعلیق با جنگ آثار مشابهی درمورد تأمین مالی، زنجیره تأمین و بهرهوری نیروی کار دارد، اضافه کرد: هر دو مسیر، اقتصاد را از توسعه خارج میکنند و کاهش سرمایهگذاری مولد و حجم مبادلات در هر دو دیده میشود؛ اما تفاوت آنها در این است که در جنگ، وضعیت مشخص است، ولی در تعلیق هیچ قطعیتی وجود ندارد و این باعث فرسایش تدریجی اعتماد و سرمایه میشود.
عبدهتبریزی معتقد است وضعیت تعلیق بعد از جنگ، نوعی جنگ نامرئی است و میتواند حتی از وضعیت جنگی نابسامانتر و مخربتر عمل کند.
او در ادامه با بیان اینکه اگر وضعیت تعلیق به همین شکل در اقتصاد ایران ادامه پیدا کند، حداقل در صنعت مالی ۵۰ درصد از کارمندان فعلی وجود ندارند، چراکه نمیتوانیم به آنها دستمزدی پرداخت کنیم، ادامه داد: امکان بازگشت سریع از وضعیت تعلیق فعلی وجود ندارد و نمیتوان تصور کرد که اگر بحران یک سال به طول انجامید، بازگشت از آن هم یکساله خواهد بود. این بازگشت تنها با تغییر و اصلاح در سیاستها و به صورت پلهای خواهد بود.
اسنپبک و بحران اعتماد سرمایه خارجی در ایران
عبدهتبریزی در ادامه با تأکید بر اینکه راهی جز انجام اصلاحات ساختاری تدریجی و پلهپله در ایران وجود ندارد، به کره جنوبی و فرایند احیای اقتصاد این کشور پس از طیشدن بحران پرداخت و گفت: در کره جنوبی که در سال ۱۹۹۷ بحران مالی آسیایی به وجود آمد، بازار سهام و بانکها در وضعیت بدی قرار گرفتند و شاخص CDS، نشان داد این شدت ریزش شاخص بسیار شدید بوده است. کره جنوبی در نهایت توانست در سال 2001 برگردد؛ اما ایران بیش از دو دهه است که درگیر حل ناترازیهای بانکی است. کره جنوبی با بدهی خارجی سنگین و خروج گسترده سرمایه به اصلاحات بانکی رو آورد و با اخذ وام از آیاماف و انجام اصلاحات، در نتیجه به ورود سرمایه دوباره و بالارفتن نرخ سرمایه خارجی دست یافت؛ اما ایران درحالحاضر حتی در موقعیت انجام این بازیابی نیست و نیازمند اقدامات مشخص اصلاحات و سیاستهای پایدار و تدریجی است.
او با بیان اینکه حتی در صورت اینکه یاد بگیریم چطور باید در شرایط تعلیق زندگی کنیم، برخی از موارد قابل بازگشت و اصلاح نیستند، افزود: برخی حوزهها مثل روابط خارجی و از دست رفتن اعتماد بینالمللی چیزی نیست که بهراحتی برگردد و در سالهای اخیر نیز به دلیل بند اسنپبک، بسیاری از فرصتهای سرمایهگذاری خارجی را از دست دادهایم. در شرایط تعلیق طولانی، امکان دسترسی به توسعه وجود ندارد و اگر سرمایهگذاری هم وجود داشته باشد، موقت است.
عبدهتبریزی میگوید: در سالهای اخیر، بارها اقتصاددانها به مواردی ازجمله اینکه تشکیل سرمایه به قدر کافی صورت نمیگیرد و ما حتی هزینههای استهلاک را بهخوبی پوشش نمیدهیم، اشاره کردهاند. همه این موارد بر اثر کوچکشدن و انقباض در اقتصاد رخ داده است.
مذاکره همهجانبه؛ گزینه معقول پیشروی ایران
ناصر هادیانجزی، عضو هیئتعلمی گروه روابط بینالملل دانشگاه تهران، با بیان اینکه علل وقوع حمله از سوی اسرائیل به ایران را میتوان در دو عامل اصلی خلاصه کرد، توضیح داد: عامل اول، استراتژی اسرائیل بود که با توجه به ترورهای قبلی نیروهای مقاومت در منطقه، تصمیم به اعمال فشار به ایران گرفت و در این زمینه توانست ترامپ را قانع کند که شاید آخرین فرصت برای حمله به ایران و رسیدن به اهداف شخصی نتانیاهو باشد. دومین عامل، حمله با هدف تضعیف توانمندیهای نظامی و هستهای ایران رخ داد.
در مقابل این اتفاق، دو سناریو پیشروی ما قرار دارد؛ سناریوی اول این است که دیپلماسی را خدعه، فریب و بازی روانی بدانیم و هر لحظه آماده بازگشت به وضعیت جنگی باشیم. دومین سناریو این است که به سمت دیپلماسی در سه سطح حرکت کنیم؛ یکی از آنها معطوف به توافق حداقلی است که بر سر مسائل هستهای و غنیسازی صورت میگیرد. در این مرحله، اگر پذیرشی از سمت ایران انجام شود، در نهایت به تعلیق موقت غنیسازی میرسد. مثلا 10 سال تحقیقات، پنج سال تعلیق غنیسازی و شروع مجدد. تفاوت این بار در این است که حتما باید بر سر قطعیت آتشبس نیز مذاکره شود و نمیتوان این موضوع را در هر سطحی از مذاکرات نادیده گرفت.
هادیان ادامه داد: سطح دوم که توافق همهجانبه است، به نفع ماست و احترام متقابل پیششرط آن است. همواره سیاست آمریکا مهار بهعلاوه تعامل گزینشی بوده و سیاست ایران ضد مهار بهعلاوه تعامل گزینشی بوده است. سطح سوم برای ما مخصوصا در این برهه امکانپذیر نیست و شامل این میشود که ایران از مواضع خود کاملا دور شود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.