|

عرصه سیاست، رفاق و وفاق ندارد

حدود 20 سال پیش، دو نفر از دوستانم تصمیم گرفتند پس‌اندازی را که طی سال‌ها کار فراهم کرده بودند، به ملک تبدیل کنند و زمینی و باغی بخرند. ابتدا قرار بود به شراکت این کار را بکنند و بعد به عللی هرکدام جداگانه پیگیر خرید زمین شدند. یکی از آن دو باغی خرید و دیگری زمینی کشاورزی، هر دو هم زمین‌های سنددار. کار به قولنامه و محضر و ردوبدل کردن پول کشید و خرید انجام شد.

حدود 20 سال پیش، دو نفر از دوستانم تصمیم گرفتند پس‌اندازی را که طی سال‌ها کار فراهم کرده بودند، به ملک تبدیل کنند و زمینی و باغی بخرند. ابتدا قرار بود به شراکت این کار را بکنند و بعد به عللی هرکدام جداگانه پیگیر خرید زمین شدند. یکی از آن دو باغی خرید و دیگری زمینی کشاورزی، هر دو هم زمین‌های سنددار. کار به قولنامه و محضر و ردوبدل کردن پول کشید و خرید انجام شد. دراین‌بین آن دوست دومی، قبل از اتمام معامله، یکی از رفقایش را که دفتر ثبت اسناد داشت، با خود برد تا مدارک را از جنبه قانونی ببیند که غش در معامله نباشد و پس از تأیید این کارشناس اسناد، خرید را انجام داد و از مشاوره او بهره برد. اما آن دوست اولی چنین نکرد و هر دو معامله انجام شد. 10 سال بعد برای آن رفیق اول مشکلی پیش آمد و باغی که خریده بود، مدعی پیدا کرد و معلوم شد در سند، جعل اتفاق افتاده و فروشنده، صاحب ملک نبوده و با کلی دردسر و پرداخت پولی گزاف، بالاخره آن باغ انتقال سند واقعی شد. کل ماجرا هم برمی‌گردد به دو موضوع، اول اینکه ما در هر مسئله‌ای که تخصص نداریم و عقلاً باید در مسائل مختلف مشورت بگیریم و این مشورت هم برای این نیست که مشاور بیاید و از کاری که ما انجام می‌دهیم، تعریف و تمجید کند، بلکه کار اصلی مشاور و حتی تنها کار او هشداردادن درباره مسائلی است که او می‌بیند و ما حتی اگر با تمام توان دقت کنیم، قادر به دیدن و فهم آن نیستیم و دوم، شک و عدم اعتماد در معامله است. مطلقا می‌توان گفت که در معاملات، وقتی کلاهبرداری اتفاق می‌افتد که پایه بر اعتماد باشد و ما با خیال راحت و اعتماد کامل وارد معامله می‌شویم و فرق هم نمی‌کند که این معامله از چه نوعی باشد، خواه معامله اقتصادی، خواه سیاسی و خواه هر معامله دیگر و حتی برای همین است که در ازدواج که طبیعتا بر پایه عشق و علاقه شکل می‌گیرد، سندی تنظیم می‌کنند و امضا می‌گیرند و دو طرف که عاشق یکدیگرند، باید سند را کاملا خوانده باشند و شاهد هم داشته باشند که آن شهود هم این سند را امضا کنند.

در ایام جنگ 12روزه، از معاونت ارتباطات ریاست‌جمهوری تماس گرفتند و من را به جلسه‌ای دعوت کردند. در پایان جلسه از من پرسیدند چه کمکی می‌توانم به آن دفتر بکنم که خیلی صریح و به‌روشنی گفتم که گمانم بر این است که ساختار اجرائی کشور نیاز به عیب‌جویی دارد و لازم است کسی یا کسانی را داشته باشید که شغل‌شان نق‌زدن و عیب‌جویی مکرر باشد و غیر از عیب‌جویی، کار دیگری نکنند و این بهترین کاری است که من می‌توانم برای شما انجام دهم و توضیح دادم که در مبحث بهره‌وری، جایگاهی وجود دارد، با عنوان کنترل کیفیت که در آن، فقط به دنبال یافتن عیوب هستند. هرچه بود، این پیشنهاد من مقبول نیفتاد و گویا آن معاونت طالب کار دیگری از من بود که البته ندانستم چیست و هرچه بود، عیب‌جویی و عیب‌یابی مدنظرشان نبود. در هر صورت من به‌عنوان یک فعال رسانه، طی این یک‌سال‌ونیم بر این باور بوده‌ام که به‌عنوان یک هوادار دولت پزشکیان، لازم است که به شکلی صریح، عیوب را تذکر دهم و چنین هم کرده‌ام و می‌کنم. مثلا یکی از این عیوب که از همان ابتدای کار این دولت، مکرر گفته‌ام، نقش و جایگاه خانواده رئیس‌جمهور در کنار اوست. چنین جایگاهی از دولت مرحوم هاشمی‌رفسنجانی، همیشه مورد پرسش بوده و خواهی‌نخواهی در مجادلات و زدوخوردهای سیاسی که امری واقعی و اجتناب‌ناپذیر است، مورد استفاده رقبا قرار گرفته و به درست و غلط، هر‌کس به فراخور از آن به نفع خود بهره برده. در انتخابات سال پیش، با وقایعی که رخ داد، گروهی که خود را پس از انتخابات 1400 برای چند دهه آینده صاحب بلامنازع کشور می‌دیدند و حتی در انتخابات مجلس 1402 نشان دادند که با سه درصد آرا هم می‌توانند همه چیز را مال خود کنند، ناگهان مهم‌ترین قوه کشور را از دست دادند و با وجودی که جناب پزشکیان از وفاق می‌گفت، همان‌طور که در یادداشت دو سال پیشم با عنوان «دست‌دادن با شیطان» نوشتم، سیاست عرصه رفاقت نیست و فرقی نمی‌کند در کجای جهانیم، حریفان سیاسی یکدیگر را شیطان می‌بینند و دست‌دادن با حریف را دست‌دادن با شیطان تصور می‌کنند، و نه اینکه دست ندهند، ولی از هر فرصت برای ضربه‌زدن به حریفی که شیطان می‌بینند، استفاده خواهند کرد. در ماجرای پرسروصدای سفر به قزاقستان نیز، حریف شکست‌خورده در انتخابات سال گذشته، بهترین فرصت را از دیدار خانواده رئیس‌جمهور از یک بازار خرید برای حمله به او مهیا دید و این همان عیبی بود که از نخستین سفر رئیس‌جمهور معلوم بود؛ عیبی که ناچیز گرفته شد و مشاوران ایشان لازم ندیدند تذکر دهند و حالا که بیشترین تخریب علیه پزشکیان انجام شده، اعضای تیم رسانه‌ای رئیس‌جمهور که لازم بود قبلا به ایشان این عیب را گوشزد کنند که جایگاه نامعلوم خانواده ایشان در ساختار ریاست‌جمهوری می‌تواند چشم اسفندیار دولت باشد، حالا می‌گویند این حواشی زرد و سخیف نیاز به پاسخ‌گویی ندارد و بلافاصله در جایگاه پاسخ‌گویی می‌نشینند، چون بخواهیم یا نخواهیم، شکست‌خوردگان در انتخابات بهترین بهره را از حضور قبلا تعریف‌نشده خانواده پزشکیان در سفر قزاقستان برای تخریب او و خانواده‌اش بردند و الحق هم چه زرد و چه سیاه و چه سرخ، به نتیجه‌ای که می‌خواستند، رسیدند. در‌این‌میان تنها شانس ما شاید این است که این گروه مانند آن پری‌رو که تاب مستوری ندارد، هم‌زمان به سبک زندگی امروز مردم حمله می‌کند و کافه‌ها را مخرب و ماراتن را فاسد و پراید ضدگلوله را برای خود افتخار می‌داند. هرچه هست، اما همین ماجرا نشان داد که در سیاست، چقدر رفاق و وفاق بی‌معنی است.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.