|

حال جهان اتفاقی نیست

این پاییز هم گلایه از روزگار و زمین و زمان، در زیر و روی کوچه و بازار شنیده می‌شود که هوای پاکیزه می‌خواهیم و آب کافی و خزان به‌موقع و زمستانی در پیش، که شبیه همان قدیم‌هایی باشد که فلان است و بهمان. می‌خواهیم و نمی‌دهند و نمی‌کنند و چه‌ها که به روز ما آورده‌اند!

علی عسکری

 

این پاییز هم گلایه از روزگار و زمین و زمان، در زیر و روی کوچه و بازار شنیده می‌شود که هوای پاکیزه می‌خواهیم و آب کافی و خزان به‌موقع و زمستانی در پیش، که شبیه همان قدیم‌هایی باشد که فلان است و بهمان. می‌خواهیم و نمی‌دهند و نمی‌کنند و چه‌ها که به روز ما آورده‌اند!

پرواضح است و بدیهی که هرکسی در هر جای این سرزمین و حتی جهان امروز که بر مسندی تکیه دارد و مسئول می‌نماید، بر وقایع پیرامونش موظف است به تعهد و مسئولیت‌پذیری و خردورزی و پاسخ‌گویی؛ اما تا همین‌جای قصه را فقط گفتن و نالیدن و زمین و زمان را به هم دوختن نه‌تنها کافی نیست، بلکه ناراست است و دور از تمام واقعیت و حقیقت.

ما که نالانیم و البته آسیب‌پذیر و رنجور از این اوضاع، که بحق هم این‌گونه است؛ خود جز باد چه کاشته‌ایم که حالا در فصل برداشت می‌خواهیم جز توفان درو کنیم؟! کاش آن‌گونه می‌بودیم که حالا وقتی فریاد برمی‌آوریم: شما چه کرده‌اید که این‌گونه بی‌هوا مانده‌ایم و نفس به دشواری فرومی‌بریم؛ با خود که سرحساب می‌شویم، بدانیم ما که سهم خود را پرداخته‌ایم در هر آنچه وظیفه شهروندی‌مان بود در جهان. آیا نقش‌مان در این آلودگی‌های بی‌امان هیچ است؟! آیا وقتی ترسانیم و هراسان از چند لحظه بعد حتی، وقتی جرعه‌ای آب می‌نوشیم که آیا باز هم می‌توان سیراب ماند و خبر آمدن باران را از ناودان‌های هنوز بی‌خبر شنید؛ فقط خشک‌سالی طبیعی را علت می‌دانیم و کج‌رفتاری‌های خرد و کلان در مدیریت آب را مجرم می‌پنداریم یا خود نیز بی‌سهم نبوده‌ایم؟! و آیا توانسته‌ایم از توجه به منافع شخصی به نفع مزایای جمعی عبور کنیم؟! آیا بنگاه‌داری‌های اقتصادی بخش خصوصی در صنعت، کشاورزی و بازرگانی توانسته‌اند با به‌کارگیری شایسته و کافی رویکردهای عملیاتی دوست‌دار محیط زیست و سلامت عمومی بر بنگاه‌داری‌های غیرخصوصی معترض شوند هرجا که به کج‌راهه رفته است؟!

در هر موقعیت که باشیم و هستیم، روزگار واکنش به کنش‌های ما می‌دهد. آیا کوشیدیم صنعتگرانی باشیم، بی‌زیان برای زمین و آسمان؟! آیا اخبار بحران‌های اقلیمی و هر بار گرم‌شدن‌های ناگوار زمین را که می‌شنیدیم، آتشی بر جان‌مان می‌انداخت که جویا شویم چه باید کرد به حالش؟! اگر کارگر بودیم یا کارمند یا کاسب یا معلم یا شاگرد یا خانه‌دار و هنرمند و پژوهشگر، از خود پرسیدیم چگونه بودن و زیستن ما فصلی جدای از چگونه حکمرانی خوب یا بد حکمرانان این جهان است؟! و محیط زیست که خانه بزرگ هرکدام از ماست، به حال کسوت و مسند ما تفاوتی نمی‌کند، الّا در سهمی کوچک یا بزرگ که در حفظ و ترمیم یا تخریب و نابودی آن داریم که هیچ‌گاه سهم و نقش هیچ‌کس در این جهان بزرگ از گذشته‌های دور تا امروز بحران‌زده؛ هیچ نبوده است و نیست.

پس دوباره و هزارباره به این بیندیشیم که: ‌حال جهان اتفاقی نیست.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.