|

دولت و «تغییر پارادایم»

«نهادهای فراگیر به دست نخبگان خوش‌نیت ایجاد نمی‌شوند. آنها از سوی افرادی ساخته شده‌اند که برای حقوق خود مبارزه می‌کنند»

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

«نهادهای فراگیر به دست نخبگان خوش‌نیت ایجاد نمی‌شوند. آنها از سوی افرادی ساخته شده‌اند که برای حقوق خود مبارزه می‌کنند»

(جیمز رابینسون)

آخرین برندگان جایزه نوبل اقتصاد (عجم‌اوغلو، رابینسون و جانسون) در مجموعه کارهای خود و به‌خصوص در دو اثر «چرا ملت‌ها شکست می‌خورند» و «راه باریک آزادی» نشان می‌دهند که ملت‌ها زمانی شکست می‌خورند که در نتیجه انتخاب جمعی اشتباه یا هر نوع تحمیل خارجی، نهادهای اقتصادی بهره‌کش و نهادهای سیاسی غیرفراگیر در آنها حاکم می‌شود. توسعه‌نیافتگی، جبر جغرافیایی یا فرهنگی نیست و می‌توان با حرکت به سمت نهادهای فراگیر، از تله آنها رهایی یافت. این راه البته به باور آنان راه باریکی است که «طی آن حکومت و جامعه یکدیگر را متوازن می‌سازند. این توازن محصول مبارزه‌ای دائمی است که طی آن فرادستان (قدرتمندان) زنجیر مهار جامعه بر خود را می‌پذیرند (مجبور می‌شوند) و جامعه نیز می‌پذیرد که با قدرت همکاری کند. 

جامعه برای مهار قدرتمندان بسیج می‌شود و قدرت نیز ظرفیت‌های خود را برای حل‌وفصل مناقشات، حاکمیت قانون و ارائه خدمات عمومی افزایش می‌دهد» (راه باریک آزادی).

180 اقتصاددان و استاد دانشگاه کشورمان هفته گذشته با انتشار بیانیه‌ای ضمن محکوم‌کردن حمله آمریکا و اسرائیل به میهن‌مان، بر «ضرورت تضمین امنیت، ثبات و توسعه ایران» تأکید و خواستار «تغییر پارادایم» حاکم بر نظام حکمرانی برای برون‌رفت از بحران کنونی شدند. امضاکنندگان با اشاره به «هزینه‌های سنگین جنگ» و «بحران‌های ساختاری در حوزه‌های اقتصاد، سیاست و روابط خارجی» اصلاحات بنیادین در رویکردهای نظام حکمرانی، پایان‌دادن به انحصار رسانه‌ای، تقویت شایسته‌سالاری و آزادی زندانیان سیاسی و در پیش گرفتن مسیر دیپلماسی و مذاکره سازنده با آمریکا و اروپا را امری ضروری دانستند و در حوزه اقتصاد نیز بر خروج نیروهای نظامی از اقتصاد و بازنگری در سیاست‌های ارزی و مالی برای مقابله با رانت‌جویی، فساد و احیای اعتماد عمومی تأکید کردند.

اما هنوز به قول معروف جوهر این بیانیه خشک نشده بود که حمله و هجوم به آن در رسانه‌های اصولگرا آغاز شد؛ از «نیت خیر، نتیجه شوم» تا «عقلانیت مقاوم در برابر عقلانیت تسلیم» و «طنز تلخ یک بیانیه» و «معماران تغییر پارادیم بانیان وضع موجود هستند» و... . در تمامی این ردیه‌ها، نویسندگان بیانیه متهم به ساده‌انگاری، فریب‌خوردگی، دشمنی و... شده و راهکارهای پیشنهادی آنان اسباب بدترشدن وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور و افزایش شکاف بین نظام حکمرانی و جامعه عنوان شد. موضع‌گیری‌ای که البته از سوی این مجموعه چندان چیز عجیبی نبوده و نیست و انتظاری غیر از این نیز نمی‌رفت. جریانی که عمدتا در خارج از دولت و در نهادهای فرادولتی و رسانه‌های رسمی و... خانه دارند و مشخص نیست اصولا مؤلفه‌های کشورداری آنان چیست؟‌

جریانی که حتی اهدافی که در اسناد و نظامات قانونی کشور همچون هفت برنامه توسعه و سیاست‌های کلان نظام و سند چشم‌انداز و... و در گفتار مسئولان کشور بر آنها تأکید شده و ترجیع‌بند همه آنها رشدهای بالای اقتصادی (متوسط هشت درصد) و کاهش تورم و بیکاری (زیر 10 درصد) و کاهش ضریب جینی (0.35 درصد) و... است را نیز ظاهرا اموری خودبه‌خود محقق‌شده و شاید حاشیه‌ای بر متن حکومت‌مندی می‌پندارند. مخاطب این بیانیه اما نه آن مجموعه و جریان، بلکه چنان‌که در صدر بیانیه آمده است، «مردم شریف ایران و رئیس‌جمهور محترم جناب آقای دکتر پزشکیان» است.

صدای مردم را از دو طریق می‌توان شنید: یکی از طریق احزاب و نهادهای سیاسی و مدنی و رسانه‌های مستقل و دیگری از طریق نظرسنجی‌ها و اعلام نظر مستقیم در قالب همه‌پرسی. جامعه ایران در مقاطع مختلف و از دوم خرداد 1376 به بعد تلاش کرد خواست خود را برای انجام اصلاحات اساسی در راهبردها و سیاست‌ها بر محور تأمین و تضمین حقوق و آزادی‌های اساسی و قانونی و رفاه و پیشرفت و تعامل با جهان و... به گوش مدیریت جامعه برساند تا راه برای برون‌رفت از بحران‌ها رو به سمت پیشرفت و توسعه کشور گشوده شود. در آخرین مورد نیز بخش بزرگی از جامعه به فردی رأی داد که مدعی انجام چنین مأموریتی بود، یعنی آقای پزشکیان.

اکنون توپ در زمین آقای پزشکیان است. اما نه از ایشان به‌ عنوان مخاطب این بیانیه و دومین مقام نظام و رئیس قوه مجریه و نه از هیچ‌یک از اعضای اقتصادی دولت و به‌ویژه وزیر جدید اقتصاد واکنشی در این باره نشان داده نشده است. چرا؟‌ آیا با نویسندگان بیانیه همراه و هم‌نظر هستند اما موضع‌گیری را به صلاح نمی‌دانند و نگران واکنش تند و تیز اصولگرایان شده‌اند یا آنکه اصولا موضعی ندارند و این قبیل کارها را اموری تبلیغاتی و رسانه‌ای و دل‌مشغولی روشنفکری می‌دانند یا...؟‌

یادمان هست که آقای پزشکیان تا قبل از جنگ 12‌روزه تقریبا روزی نبود که از کارشناسان طالب یاری و کمک و نظر و راهنمایی نباشند و حتی مسئولیت اجرا را نیز به آنان تعارف نکنند. چنان‌که در یک نمونه در نشست هم‌اندیشی توسعه پایدار کشاورزی خطاب به کارشناسان گفتند: «می‌توانیم مسئولیت کارها را در بخش‌های مختلف کشور، براساس اقلیم و مناطق مختلف آب و هوایی به شما واگذار کنیم» (26/02/1404).

خب اکنون این گوی و این میدان و این نظرات کارشناسان برجسته اقتصادی، لطف کنید و نظرات تحلیلی و برنامه عملیاتی خود در چارچوب این پیشنهادها را ارائه و بخش اصلی و معطل‌مانده پروژه «وفاق» (غیبت جامعه) را اجرا کنید و به نمایندگی از مردم و مشارکت آنان، خواست‌ها و مطالبات بیانیه را در قالب لوایح یا کسب اختیارات ویژه اجرا کنید. اگر در پشتیبانی مردم از این خواست‌ها که جز پایان‌دادن به فضای بسته رسانه‌ای و تضییع حقوق شهروندی و انحصارها و رانت‌های اقتصادی و تخاصم با جهان و... نیست، تردید دارید خواستار اجرای اصل 59 قانون اساسی شوید «در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همه‌پرسی و مراجعه مستقیم به آرای مردم صورت گیرد...» (اصل 59 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران).

دولت قوی و مقتدر، ضرورت توسعه و خواست و مطالبه ملی جامعه برای گذار تاریخی ایران عزیز از این وضعیت سخت و خطیر است‌: «تمام اختیارات را به استانداران تفویض کردیم، استانداران در استان‌ها نماینده رئیس‌جمهور هستند تا اگر ما هم شهید شدیم کار مردم معطل نماند و هر استاندار بتواند در مقام رئیس‌جمهور شرایط استان را به نحو مطلوب مدیریت کند» (مسعود پزشکیان- 19/04/1404).

 

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.