|

به مناسبت دو هفته نارنجی و منع خشونت علیه زنان

مردانگی علیه انسان

همیشه از « مردسالاری» به‌ عنوان ریشه‌ تبعیض علیه زنان سخن گفته‌ایم، اما کمتر به روی دیگر این سکه نگاه کرده‌ایم؛ آن رو که نشان می‌دهد همین ساختار، در سکوت، علیه مردان هم عمل می‌کند. جراحتی نه بر پوست، بلکه بر روان، هویت و معنای انسانی آنها. ساختار مردانه، برخلاف تصور رایج، فقط امتیاز اجتماعی به مردان نمی‌دهد؛ هم‌زمان آنها را در قالبی سخت، تنگ و بی‌رحم حبس می‌کند. قالبی که در آن مرد نباید گریه کند، نباید بترسد، نباید ضعف نشان دهد و نباید کمک بخواهد

مردانگی علیه انسان

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

فریبا نباتی-روزنامه‌نگار و عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران:  همیشه از « مردسالاری» به‌ عنوان ریشه‌ تبعیض علیه زنان سخن گفته‌ایم، اما کمتر به روی دیگر این سکه نگاه کرده‌ایم؛ آن رو که نشان می‌دهد همین ساختار، در سکوت، علیه مردان هم عمل می‌کند. جراحتی نه بر پوست، بلکه بر روان، هویت و معنای انسانی آنها. ساختار مردانه، برخلاف تصور رایج، فقط امتیاز اجتماعی به مردان نمی‌دهد؛ هم‌زمان آنها را در قالبی سخت، تنگ و بی‌رحم حبس می‌کند. قالبی که در آن مرد نباید گریه کند، نباید بترسد، نباید ضعف نشان دهد و نباید کمک بخواهد. او «باید» قوی باشد، حتی وقتی از درون فرو ریخته است. در همین نقطه، «قدرت» به شکلی پنهان، به «خشونت علیه خود» بدل می‌شود. نتیجه نسل‌هایی از مردان است که بلد نیستند از خودشان مراقبت کنند، حرف بزنند و زخم‌هایشان را روایت کنند. پس آنها را با خود حمل می‌کنند، تا جایی که خشونت به‌ عنوان آخرین ابزار بازگرداندن اقتدار وارد صحنه می‌شود. استفاده از سلطه جنسیتی نشانه‌های یک سیستم بیمار است؛ سیستمی که از مردان، انسان نمی‌سازد، ابزار می‌سازد؛ ابزاری برای دوام قدرت و برای بازتولید خشونت. خشونت علیه زنان، محصول مردان «بد» نیست، محصول تعریفی مخرب از «مرد خوب» است؛ تعریفی که قدرت را در سلطه می‌بیند، نه در فهم؛ در کنترل می‌بیند، نه در همدلی؛ در سرکوب می‌بیند، نه در آگاهی. ساختار مردانه یک تناقض تلخ دارد: ادعا می‌کند مرد را قوی می‌خواهد، اما در عمل او را از مهم‌ترین منابع قدرت انسانی، یعنی آگاهی عاطفی، همدلی و توان ابراز آسیب‌پذیری محروم می‌کند. مردان را از خودشان جدا می‌کند، از بدنشان، از احساسشان و از امکان صادقانه زیستن. ساختاری که مرد را از انسانیت تهی می‌کند، اما هم‌زمان از او انتظار انسان‌بودن دارد. جکسون کاتز، نویسنده آمریکایی، به بهترین شکل این موضوع را تعبیر می‌کند. اینکه خشونت علیه زنان ذاتا مسئله‌ای مردانه است، چراکه رفتارهای خشونت‌آمیز به تعریف‌های مردانگی الصاق شده‌اند. اما شاید بتوان این جمله را یک قدم جلوتر برد و گفت: در خشونت علیه زنان، این مردان هستند که فاعل مسئله‌اند، پس این مردان هستند که باید مورد توجه قرار بگیرند و بررسی شوند. تغییر تعریف «مرد خوب» می‌تواند گامی برای منع خشونت علیه زنان و خشونت علیه مردان باشد. مسئله این نیست که مردان محکوم شوند، مسئله این است که مردانگی مسلط، بازخواست شود. وقت آن رسیده به نقد و بازنگری این ساختار برسیم؛ ساختاری که اگر فرو نریزد، نه‌فقط زنان، که مردان بیشتری را هم در خود خواهد شکست.


 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.