|

عیب رندان «بکن» ای زاهد پاکیزه‌سرشت

جوامع و فرهنگ‌های دیگر را نمی‌دانم، ولی عیب‌جویی در فرهنگ ایرانی بسیار مذموم است و فرد عیب‌جو، مورد مذمت و سرزنش بسیاری قرار می‌گیرد و کلا از چنین افرادی نه‌تنها در هیچ جمع و گروهی استقبال نمی‌شود، بلکه رانده هم می‌شوند. چه بسیار از این دست نکوهش‌ها که در ادبیات‌مان می‌توان یافت که مانند حافظ سروده‌اند «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت» یا سنایی که عیب‌جویی را نشانه جهل و عیب‌پوشی را دلیل عقلانیت می‌داند و می‌گوید «جاهلی کفر و عاقلی دین است/ عیب‌جوی آن و عیب‌پوش این است».

جوامع و فرهنگ‌های دیگر را نمی‌دانم، ولی عیب‌جویی در فرهنگ ایرانی بسیار مذموم است و فرد عیب‌جو، مورد مذمت و سرزنش بسیاری قرار می‌گیرد و کلا از چنین افرادی نه‌تنها در هیچ جمع و گروهی استقبال نمی‌شود، بلکه رانده هم می‌شوند. چه بسیار از این دست نکوهش‌ها که در ادبیات‌مان می‌توان یافت که مانند حافظ سروده‌اند «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت» یا سنایی که عیب‌جویی را نشانه جهل و عیب‌پوشی را دلیل عقلانیت می‌داند و می‌گوید «جاهلی کفر و عاقلی دین است/ عیب‌جوی آن و عیب‌پوش این است». کم نیست از این دست در ادبیات ما که در مذمت و تحقیر عیب‌جویی گفته‌اند و باز هم می‌گویند. یا سعدی که عصاره روح و نگرش ایرانیان به اخلاق و منش است که گفته «بیاموز از عاقلان حسن‌ خوی/ نه چندان‌که از جاهل عیب‌جوی» که به‌روشنی عیب‌جویی را جهالت می‌داند و عیب‌جویان را در زمره جاهلان و خوی و خصلت احسن را دوری‌گزیدن از چنین راه و روشی. در مقابل، همان حافظ که زبان به مذمت عیب‌جویی گشوده بود، راه سعادت را در ارادتمندی می‌داند و می‌گوید «ارادتی بنما تا سعادتی ببری»، یا سعدی که در همین معنی گفته است «اینجا تا ارادتی نیاری، سعادتی نبری» که نشانگر راه رسیدن به سعادت در این مرز‌و‌بوم است که بر ارادت‌مداری استوار است و هرچه عیب‌جویان خوار و خفیف‌اند، ارادتمندان در مقابل سعادتمند می‌شوند و هرچه عیب‌جویی مورد نکوهش است، ارادت‌پروری استقبال می‌شود، که ابوالفضل بیهقی در کتاب تاریخ خود آورده «این تبعیت را که جا کرده در درون من و این ارادتی که لازم شده در گردن من» و دقیقا مسئله همین است که بیهقی می‌گوید، طریق سعادت تبعیت است و ارادت.

اما خب، حالا چه کنیم با این مفهوم بنیادین مدرن در مبحث بهره‌وری که در یک سیستم، بدون قرار دادن مکانیسم مشخص عیب‌جویی و به کار گرفتن عیب‌جویان در جای‌جای آن، سیستم به‌سرعت به‌ سوی نابودی و فروپاشی می‌رود؟ چنان‌که در همان تاریخ بیهقی هم می‌خوانیم که با آن جمع طول و دراز ارادتمندان سلطان مسعود که مدح او می‌گفتند و با آن‌همه دلاوری که مسعود غزنوی داشت، آخر کار او و غزنویان به کجا رسید؟ و مگر سلطان مسعود کم ارادتمند داشت که همیشه به او می‌گفتند «صلاح همان است که سلطان بگوید و امر امر سلطان است»؟ اما عاقبت کارش چه شد؟ اگر در فرهنگ کهن ایرانی، ارادت و ارادت‌پروری و ارادتمندی، طریق سعادت است و عیب‌جویی از طرف همه بزرگان ما نکوهش و مذمت شده، در جوامع مدرن، تنها راه نجات از فروپاشی، «عیب‌جویی» است. عیب‌جویی نه‌فقط پس از انجام کار، که عیب‌جویی از همان اول کار و به صورت مداوم و مستمر در خود سیستم، قبل از اینکه نتیجه کار بیرون داده شود. و یکی از مهم‌ترین تفاوت‌های جوامع سنتی و مدرن همین است. جامعه سنتی ارادتمندان را به کار می‌گیرد و در صدر می‌نشاند و دلخوش به مدح آنان است و در مقابل، یک ساختار و سیستم مدرن، ارادتمندان و مداحان را دور می‌ریزد و اطراف خود را پر می‌کند از عیب‌جویان بی‌رحمی که به‌صراحت و بی‌لکنت، از عیوب می‌گویند. منظورم آن عیب‌جویانی نیست که پس از انجام کار به نقد عمل می‌پردازند، که آنها هم وجودشان بسیار ضروری است. منظورم حضور عیب‌جویانی است که بی‌لکنت، در درون سیستم به کشف عیوب مشغول باشند، اما آیا پس از 200 سال از جنگ‌های ایران و روس که ما را با مدرنیته آشنا کرد و نتیجه مهم‌ترین عیب‌جویی درون‌سیستمی آن روزگار که سخن قائم‌مقام فراهانی بود و گفت «دولتی که سالی شش کرور عایدات دارد، با کشوری که سالانه 600 کرور عایدات دارد، نمی‌جنگد» و پاداش این عیب‌جویی را با تبعید به هرات گرفت، تا امروز چقدر تفاوت کرده‌ایم؟ آیا رسم ما همان رسم سنتی ارادت‌مداری است یا تقرب عیب‌جویان درون سیستم؟ چند نفر در کل ساختار داریم که بابت اینکه مانند قائم‌مقام، به زبانی تلخ، عیب‌جویی کنند، حضور داشته باشند؟ آیا کسی را می‌شناسیم که بابت همین زبان تلخ عیب‌جویانه در ساختار به کار گرفته شده باشد یا نتیجه عیب‌جویی، مانند قائم‌مقام، رانده‌شدن است؟ مثال آشنایی بزنم که حتی با وجودی که در ساختار، مکانیسمی برای عیب‌جویی تعبیه شده، ولی چون اصل بر ارادتمندی است، این عیب‌جویی سازمانی، کار نمی‌کند. 

یوسف پزشکیان (فرزند رئیس‌جمهور) در ماجرای «لایحه صیانت 2» و اینکه چگونه آن لایحه به مجلس ارسال شد، نوشته بود که در نهاد ریاست‌جمهوری 9 لایه وجود دارد که کارشان این است تا نگذارند چنین شود (نقل به مضمون). اما وقتی چنین شد، یعنی یک جماعتی در نهاد حقوق می‌گیرند که عیب‌جویی کنند و نمی‌کنند، اما چرا؟ موضوع بسیار ساده است. عیب‌جویی وقتی وجود دارد که از آن استقبال شود ولی وقتی که عیب‌جو، حقیر و جاهل شمرده شود، مگر آدم خودآزاری دارد که با یافتن عیب و ایراد و بیان آن به زبانی بلند، برای خود دردسر درست کند؟ «آسته می‌رود آسته می‌آید»، یک گوشه می‌نشیند و ماستش را می‌خورد. فقط یک نمونه کوچک را بگویم تا معلوم شود که از عیب‌جویی استقبال نمی‌شود. از ابتدای ریاست‌جمهوری پزشکیان، مدام به او خرده گرفته می‌شد که شأن جایگاه ریاست‌جمهوری را رعایت نمی‌کند و این جایگاه به کل کشور مربوط است و ربطی به فرد خاصی ندارد. اما ایشان بی‌توجه به این هشدارها کار خود را کرده و می‌کند و آخرینش همین دیدار با اردوغان در دوحه که بی‌رعایت شأن ریاست‌جمهوری ایران، با اردوغان خوش‌و‌بش می‌کند. بعد هم که بر این کار خرده گرفته می‌شود، نزدیکان او در ریاست‌جمهوری به انتقادکنندگان حمله می‌کنند. این یک نمونه خیلی‌خیلی کوچک است که ایشان عیب خود را رفع نمی‌کند و هم اینکه درون ساختار به‌ جای تذکر عیوب او، به منتقد حمله می‌کنند. وقتی در موضوعی خُرد چنین است، وای به حال موضوعات کلان.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.