هنر، سلطه فرهنگی و سرمایه
جغرافیای تولید هنر
انسان از چه روزگاری به آفریدن آثار هنری دست زد و آیا این آفرینش وابسته به جغرافیای خاصی بوده است؟ انسان به محض اینکه توانایی اندیشیدن را پیدا کرد، ابتدا ابزارهای مورد نیاز خود و سپس محیط اطرافش را با هنر درهم آمیخت.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
محمدعلی حسینمردی و ترانه سلطانی
انسان از چه روزگاری به آفریدن آثار هنری دست زد و آیا این آفرینش وابسته به جغرافیای خاصی بوده است؟ انسان به محض اینکه توانایی اندیشیدن را پیدا کرد، ابتدا ابزارهای مورد نیاز خود و سپس محیط اطرافش را با هنر درهم آمیخت. از نقاشی دیواری غارهای محل سکونت تا سایر تولیدات او مثل سفالها، ستونها، بناهای خرسنگی و حتی پیکرهتراشیها در جغرافیای محل سکونت انسانها رنگ هنر به خود گرفتند. اما تمدنهایی که ماندگاری هنر در آنها شکل گرفت غالبا در شرق بودند. تمدنهای مصر باستان، خاور نزدیک مثل هنر سومری، بابل، آشور و ایران باستان، آسیای جنوبی و جنوب شرقی، چین و کره از عصر نوسنگی همگی در شرق خلاصه میشدند و بهجز یونان اروپا تا سدهها بیشتر نقش گیرنده داشت.
با شروع رنسانس و پایان سده میانه، اروپا تبدیل به مرکز زایش هنر شد. البته این مسئله صرفا به علت نوآوری در آن منطقه نبود، بلکه استعمار و انباشت ثروت حاصل از تجارت جهانی باعث این رونق و حمایت هنر شد. نخستین کتابهای تاریخ هنر از جورجیو وازاری در قرن شانزدهم تا کتابهای جنسن و گمبریج تاریخ هنر را با مقدمهای از شرق آغاز کردند و سپس به اروپا و ایالات متحده رسیدند و طبق گفته ادوارد سعید، شرق را به پیشدرآمدی از هنر غرب تقلیل دادند.
سؤال اصلی مقاله از اینجا میآید که چگونه هنر غرب مرکزیت یافت و توانست بر هنر جهانی و ذائقه شرق سیطره یابد؟
برای پاسخ به این سؤال باید به رفتارشناسی قدرت توجه کنیم. تاریخنویسی که در غرب آغاز شد فقط روایتگری نیست، بلکه منجر به خوانشی از واقعیت شد؛ در اصل به آنچه دیده و سنجیده میشود اعتبار میبخشد. زیرا وقتی بیشتر متون را غرب تولید و ویرایش کرده پس زبان ارزشگذاری، مفاهیم، سبکها و تکنیکها و حتی هنرمندان هم تحت تأثیر زبان این کتب قرار میگیرند. چنانچه بیشتر آرشیوهای مهم هنری، مجموعهداران، دانشگاههای معتبر و موزههای مهم جهان در غرب قرار میگیرند، پس قابی که هنر را در آن مشاهده میکنیم نیز غربی میشود و پارادایمهای دیدن هم در آنها تعریف میشوند.
دوران استعمار شرق
کمرنگشدن شرق در ادامه کتب تاریخ هنر میتواند یکی از نتایج استعمار آن باشد. در دوران شکوفایی اروپا، آنها فقط شرق را به عنوان نیروی کار ارزانتر ندیدند، بلکه منابع فرهنگی و هنری مثل نسخ خطی، آثار باستانی و گنجینههای هنری را به موزهها و مجموعههای خود در غرب منتقل کردند. در نتیجه هنر شرق در موزههای مهم جهان به نمایش درآمد، اما نه به عنوان معرفی، بلکه به عنوان گذشتهای اعجابآور و البته الهامبخش.
ادوارد سعید معتقد است که بازنمایی جوامع غربی از شرق، نه بر واقعیت، بلکه بر برداشتهای ذهنی و آنچه در کتابهای غربی نوشتهشده و در رسانههای منعکس است، استوار است. در این بازنمایی، شرق جذاب اما عقبتر از غرب قرار میگیرد. بر این اساس شرق تبدیل به منبع الهامی برای غرب شد، مثل برداشت ونگوگ از باسمههای ژاپنی، اما هرگز در دسته هنرهای والا قرار نگرفت. کمکم متر و معیارهای غربی تبدیل به استاندارهای جهانی شدند و آثار از این دریچه هنر دست اول یا فرعی شناخته شدند.
در نتیجه استعمار و هژمونی فرهنگی، مدارس، دانشگاهها و آکادمیهای غربی در کشورهای مستعمره به راه افتاد و از طریق آنها آموزش نسل جدید با معیارهای غربی آغاز شد. در اینجا تحصیلکرده کشور مستعمره با نگاه جدی رشد کرد و براساس آن اصول ارزشگذاری و نگاه زیباییشناسانه پیدا کرد. در اینجا مدرنیته وارد فرهنگ جوامع شد و افراد با آن همراستا شدند و هنر غرب به عنوان استاندارد هنری پذیرفته شد و بهتدریج جوامع شرقی به هنر خود از دریچه غرب نگاه کردند.
ارزشگذاری و نظریه بوردیو
به واسطه هژمونی ایجادشده، هنر غرب ارزشمندتر طلقی شد. طبق نظر بوردیو این ارزش از طریق شناخت و به رسمیت شناختن سرمایههای اقتصادی، فرهنگی یا اجتماعی در یک جامعه ایجاد میشود. سرمایه نمادین به مجموعهای از ارزشها، پرستیژ و احترام اجتماعی اطلاق میشود که افراد یا گروهها در جامعه به دست میآورند و به عنوان یک نماد از اعتبار و منزلت اجتماعی عمل میکنند. به عبارت دیگر، این سرمایه نمادین باعث میشود افراد یا گروهها به دلیل داراییهای خاصی مانند موقعیت اجتماعی، تحصیلات، یا میراث فرهنگی، مورد احترام و پذیرش جامعه قرار بگیرند. این سرمایه نهتنها به عنوان یک ابزار قدرت عمل میکند، بلکه روابط اجتماعی را نیز بازتولید و تقویت میکند. به همین دلیل هنرمندان شرقی برای کسب اعتبار و جایگاه ناگزیر بودند تا با این معیارها همراستا شوند.
جدال مشهور هنرمندان مدرن در ایران با کمالالملک بر سر سوغات هنر کلاسیک غربی نیز نمونهای از اهمیت این دیدگاه حاکم در آن دوران است. انتقاد به کمالالملک بر این بود که چرا بهجای مواجهه مستقیم با مدرنیسم و جریان غالب هنر اروپا، آکادمیسم عبور کرده غرب را به ایران آورد و آموزش داد و هنرمندان ایرانی را سالها از جریانات روز دنیا عقب انداخت. همین مثال نشان میدهد که چگونه شرق، دیدن از دریچه غرب و هماهنگی با آن متر و معیارهای استانداردشده را لازم و ضروری میدانست.
نگاهی به بازار هنر 2024
تا اینجا متوجه شدیم چگونه جغرافیای تولید هنر با جغرافیای توزیع آن گره میخورد. شبکهای از گالریهای بزرگ و مشهور جهان که اصطلاحا به آنها بلوچیپ میگویند در کنار حراجیهای مهم، آرتفرها و رسانههای تخصصی عمدتا در شهرهایی مثل نیویورک، لندن، پاریس و... قرار دارند.
گزارش مقاله Artsy 2024 نشان میدهد که ثابتترین هنرمندان در پنج سال اخیر نامهایی عمدتا غربی هستند: اندی وارهول، بنکسی، دیمین هرست، دیوید هاکنی و الکس کاتز در کنار یایویی کوساما، تنها استثنا از هنرمند آسیایی در این جمع. همین گزارش نشان میدهد که اگرچه هنرمندان هندی مانند مقبول فدا حسین و سیدحیدر رضا در سالهای اخیر رشد بسیار خوبی در سطح جهانی داشتهاند، اما هنوز هم اکثریت بازار هنر در اختیار هنرمندان غربی است.
بهعلاوه، گزارش Art Basel & UBS Art Market Report 2023 عنوان میکند بازار جهانی هنر همچنان در چند مرکز محدود است: ایالات متحده با ۴۳ درصد از فروش جهانی، بریتانیا با ۱۸ درصد و چین (شامل هنگکنگ) با ۱۵ درصد در مجموع ۷۶ درصد ارزش بازار جهان در دست این سه قطب است. در مقایسه، سایر بازارهای آسیایی (ژاپن، کره جنوبی، هند) سهم کمتری دارند و بیشتر در حاشیه این تقسیمبندی هستند.
مدتی است که ثروتمندان و سرمایهداران شرقی بهویژه کشورهای عربی، سنگاپور، هند و چین سرمایه زیادی را برای خرید آثار هنری اختصاص دادهاند و در صدر خریداران آثار هنری قرار گرفتهاند و حتی حراجیها، موزهها و مجموعههای خصوصی نیز راهاندازی کردهاند. بررسی رفتارشناسی خرید این افراد نشان داده که عمده خرید آنها کماکان هنرمندان غربی است.
احتمالا نظریه سرمایه نمادین بوردیو که پیشتر مطرح شد پاسخ این اتفاق است. افراد برای برخورداری از پرستیژ و جایگاه اجتماعی بالاتر و حرکت در راستای همان نظام ارزشگذاری و قاب زیباییشناسانه دست به خرید آثار غربی میزنند. البته نمیتوان از مسئله اطمینان از سرمایهگذاری و تثبیت ارزش مالی این آثار در بازار جهانی نیز چشمپوشی کرد.
موزه لوور ابوظبی در سال ۲۰۱۷ افتتاح شد. این موزه بخشی از توافقنامه ۳۰ساله بین شهر ابوظبی و پاریس است. بر اساس این توافقنامه، برخی از آثار هنری لوور پاریس به صورت قرضی به ابوظبی منتقل شد. همچنین عنوان شده موزه لوور ابوظبی کپی لوور پاریس نخواهد بود، بلکه موزه جدیدی است و به رغم وجود آثار بسیار نفیس هنرمندان جهانی، بیشتر توجه آن به تاریخ تمدن کشورها و ادیان جهان خواهد بود و آثار هنری شامل اقلام تاریخی و مذهبی از اطراف جهان در آن گردآوری شده که با رویکرد ایجاد پلی روی شکاف بین هنر شرق و غرب در این موزه قرار دارند.
اما انتخاب نام لوور پرسش مهمی ایجاد میکند: چرا پروژهای که ادعای نمایش و برجستهسازی هنرهای شرقی را دارد، باید مشروعیت خود را از بزرگترین برند موزهای غرب بگیرد؟
این مقاله مقدمهای در بررسی شکلگیری و بازتولید مرکزیت هنر در غرب بود. در مقالات آینده، هریک از محورهای مطرحشده به صورت جداگانه و مفصل بررسی خواهد شد. هدف نهایی پاسخ به این پرسش است: چرا جریانهای هنری نوین و ارزشگذاری آثار عمدتا در غرب شکل میگیرند و این سلطه فرهنگی تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.