ماجرای شهردار ۵۰میلیونی
ویدئویی که بهتازگی در فضای مجازی دست به دست میشود، شهردار یکی از مناطق تهران را در حال سرکشی به اماکن عمومی نشان میدهد که با لحنی تند، پیمانکاران را مؤاخذه میکند، جریمه ۵۰میلیونی صادر میکند و در جای دیگر هم دستور نصب صندلی و آلاچیق میدهد. از مقابل مغازه میوهفروشی میگذرد و میگوید دلش میخواهد آن مغازه سه روز تعطیل باشد. معیار روزهای تعطیلشده هم مشخص نیست.


خبرآنلاین: ویدئویی که بهتازگی در فضای مجازی دست به دست میشود، شهردار یکی از مناطق تهران را در حال سرکشی به اماکن عمومی نشان میدهد که با لحنی تند، پیمانکاران را مؤاخذه میکند، جریمه ۵۰میلیونی صادر میکند و در جای دیگر هم دستور نصب صندلی و آلاچیق میدهد. از مقابل مغازه میوهفروشی میگذرد و میگوید دلش میخواهد آن مغازه سه روز تعطیل باشد. معیار روزهای تعطیلشده هم مشخص نیست.
نخستین پرسش این است: این جریمهها و دستورات، بر چه اساس قانونی صادر شدهاند؟ آیا تخلفی مستند شده؟ آیا دستورها در چارچوب برنامه رسمی منطقه بودهاند؟ یا اینکه شهردار صرفا تصمیم گرفته به سبک افسانههای رضاشاهی، «شخصا» به رفع مشکلات شهر بپردازد؟
این سبک نظارت، دقیقا یادآور همان روایتهای شبهافسانهای از رضاشاه است. قصههایی که مثلا نقل میشود شاه، نانوا را به جرم گرانفروشی به داخل تنور انداخت! روایتهایی که نه سند دارند، نه منبع معتبر. خسرو معتضد، مورخ، بهدرستی تأکید میکند که اینها ساخته ذهن فیلمنامهنویسان است، نه تاریخ.
امانیجاجرمی، استاد دانشگاه، درباره این سبک مدیریت میگوید: این کار بیشتر جنبه تبلیغاتی دارد. هرکسی که سابقهای در امور اداری داشته باشد، میداند که تصمیمگیریهای اداری پیچیدگی زیادی دارند. آهنگ تصمیمگیریهای هیئتی با اقدامات فردی متفاوت است. بالاخره بودجه لازم است، مقررات وجود دارد، طرح تفصیلی باید رعایت شود و هماهنگیهای بیندستگاهی نیاز است. به نظر من، این فقط یک فیلم تبلیغاتی بود و نباید آن را جدی گرفت و بیشتر شبیه یک نمایش تبلیغاتی است. به نظر میآید دوره این حرفها گذشته. حالا بروید بررسی کنید و ببینید از میان تمام دستوراتی که داده شده، چند مورد واقعا اجرائی شدهاند؟ به نظرم بیشتر شبیه فیلم است، شاید هم فیلم طنز. او تأکید کرد: اینکه یک نفر بهعنوان سوپرمن وسط بپرد و بخواهد همه مشکلات را شخصا حل کند، این مدل دیگر برای سازمانهای اداری کارایی ندارد.
او افزود: حتی لباسی هم که آن فرد پوشیده بود، مناسب نبود. شهردار، حتی اگر شهردار منطقه باشد، باید نماد نظم و قانون باشد. چهرهاش باید به مردم حس قانون، مقررات، ادب و انضباط بدهد. مقام اداری باید سمبل این مفاهیم باشد. اینکه الان چنین چیزی را میبینیم، به نظرم خیلی عجیب و هضمناشدنی است، اما خوب، طرفدار هم دارد. کسانی که این فیلم را ساختهاند، احتمالا در اتاق فکرشان روی چنین فضایی حساب کردهاند.
ایمانیجاجرمی تصریح کرد: این مدل تصمیمگیری، البته در دولت هم هست و ربطی به دولت فعلی ندارد؛ وقتی به سفر استانی میروید و ناگهان تصمیمی میگیرید یا دستوری صادر میکنید، همین رفتار را تکرار میکنید. این شهردار هم همان کار را کرده و کار عجیبی نکرده. همان مدلی که امروز در کشور رایج است. دولتمردان تصور میکنند اگر از تهران بلند شوند و بروند مثلا در بلوچستان یا ایلام، میتوانند تصمیمات خارقالعاده بگیرند و همه مشکلات را همانجا حل کنند. این چیزی است که در سطوح بالای مدیریتی هم وجود دارد.
او گفت: مشکل اساسی این است که ما هنوز مدیریت و ادارهکردن را در قالب کنشهای فردی و قهرمانانه درک میکنیم. برای همین است که نهادسازی برای ما جدی نیست. نهاد باید درست عمل کند و کارآمد باشد، حالا چه شهرداری باشد، چه وزارتخانه. فرد نباید نقش تعیینکننده داشته باشد. عجیب است که فکر میکنیم همه چیز متوقف است و فقط یک آدم شجاع و قاطع کم داریم که بیاید و همه مشکلات را حل کند. اینطور نیست. با چنین نگرشی هیچ تغییری اتفاق نمیافتد.
ایمانیجاجرمی افزود: شما حتی نمیتوانید یک خانواده را اینگونه اداره کنید. پدر خانواده بیاید دستور بدهد و بچهها را تنبیه کند؟ این ضد خانواده است. همین منطق درباره اداره شهر و کشور هم صادق است. مسائل عمیقتری پشت این وضعیت هست که باید به آنها هم توجه شود.
محمد حقانی، معاون پیشین خدمات شهری، نیز با صراحت از تخریب سازوکارها گلایه دارد: جریمه و برخورد با پیمانکاران متخلف نباید براساس احساسات یا سلیقههای فردی باشد... . این نوع رفتارها به تضعیف بدنه پیمانکاران خدمات شهری منجر میشود.
او که تجربه معاونت خدمات شهری شهرداری تهران را دارد، در نقد این رویکرد میگوید: در زمان تصدی بنده، نظام فنی و اجرائی دقیقی برای این حوزه تدوین کرده بودیم که در آن نحوه تعامل و برخورد با پیمانکاران بهروشنی مشخص شده بود. جریمه و برخورد با پیمانکاران متخلف نباید براساس احساسات یا سلیقههای فردی باشد. این اقدامات باید بر پایه ضوابط فنی و قراردادهای مشخص انجام گیرد تا هم عدالت رعایت شود و هم پیمانکاران دلسرد نشوند. او تصریح میکند: این نوع رفتارها در نهایت به تضعیف بدنه پیمانکاران خدمات شهری منجر میشود و موجب میشود که این شرکتها نتوانند رشد کرده و عملکرد مناسبی ارائه دهند. در نظام فنی حوزه عمرانی، پیشپرداختهایی برای تجهیز کارگاه به پیمانکار داده میشود. متأسفانه در حوزه خدمات شهری چنین حمایتی وجود ندارد و پیمانکاران بنیهای ضعیف دارند.
او تأکید میکند: برخورد قانونی با تخلفات ضروری است، اما همزمان باید از پیمانکاران درستکار و حرفهای حمایت شود تا ساختار خدمات شهری از ثبات، قدرت اجرائی و کیفیت لازم برخوردار باشد.
این شیوه «اقتدارنمایی» در مقابل «اقتدار نهادمند» قرار میگیرد. جامعه امروز، تفاوت میان مدیریت واقعی و شوآف رسانهای را تشخیص میدهد. دیگر شهروندان تماشاگر سادهدلی نیستند که با یک ویدئوی تبلیغاتی قانع شوند. آنها تغییر را در زندگی روزمره لمس میکنند، نه در هیاهوی دوربین.
مدیریت شهری یعنی نهادسازی، یعنی شفافیت، یعنی سازوکار. نه تصمیمگیریهای لحظهای، نه نمایش قهرمانانه و نه دستورهای بیپشتوانه در کوچه و خیابان. اینکه شهردار منطقه، شخصا و ناگهانی پروژه تعریف میکند، یعنی طرح «شهردارم» شکست خورده است؛ چون اگر کار مشارکتی و برنامهمحور پیش میرفت، اصلا نیازی به این صحنهسازیها نبود.