|

تأملی بر درگذشت حمید مرادی در آتش‌سوزی آبیدر

در برخی برهه‌ها، نهادهای مدنی (NGO ) نه‌صرفا از سر انتخاب، بلکه از دل ضرورت و خلأ کارآمدی نهادهای رسمی برمی‌خیزند. تشکل‌های مردمی‌ای که گاه به‌جای دولت می‌نشینند، نه برای تصاحب قدرت، بلکه برای پرکردن حفره‌ای که از ترک فعل نهادی برجا مانده است. سازمان‌های زیست‌محیطی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. انجمن «شنه نوژین» که حمید مرادی، وکیل دادگستری و فعال دغدغه‌مند زیست‌محیطی در آن حضوری مؤثر داشت، یکی از این ساختارهای مردمی است

تأملی بر درگذشت حمید مرادی  در آتش‌سوزی آبیدر

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

فرشاد محمدی-وکیل دادگستری :‌در برخی برهه‌ها، نهادهای مدنی (NGO ) نه‌صرفا از سر انتخاب، بلکه از دل ضرورت و خلأ کارآمدی نهادهای رسمی برمی‌خیزند. تشکل‌های مردمی‌ای که گاه به‌جای دولت می‌نشینند، نه برای تصاحب قدرت، بلکه برای پرکردن حفره‌ای که از ترک فعل نهادی برجا مانده است. سازمان‌های زیست‌محیطی نیز از این قاعده مستثنا نیستند. انجمن «شنه نوژین» که حمید مرادی، وکیل دادگستری و فعال دغدغه‌مند زیست‌محیطی در آن حضوری مؤثر داشت، یکی از این ساختارهای مردمی است. این انجمن در نتیجه خلأ عملکردی دستگاه‌های مسئول در حوزه منابع طبیعی و حفاظت از محیط زیست، به عنوان یک نقطه اتکا شکل گرفت؛ نهادی برآمده از درک جمعی، مسئولیت اجتماعی و ایمان به ضرورت مراقبت از طبیعت. بدون تردید، ناکارآمدی و کم‌تحرکی نهادهای مسئول در ایجاد چنین انجمن‌هایی بی‌تأثیر نیست. این واقعیت الزاما نه یک نقطه ‌‌ضعف است و نه یک مزیت، بلکه از سویی، ضعف ساختاری نهادهای دولتی دارای بودجه و اختیار قانونی را برملا می‌کند و از سوی دیگر، بازتابی از پویایی جامعه مدنی و تعهد خودجوش شهروندان است. در زمانی که نهادهای دولتی یا محلی، در نتیجه بوروکراسی، فقدان تجهیزات‌ یا فقدان اراده، در مدیریت محیط‌ زیست و بحران‌ها ناکام مانده‌اند، چهره‌هایی مانند حمید مرادی به میدان آمده‌اند؛ نه برای اعتراض، بلکه برای عمل. در مدت‌زمانی نزدیک که یک ارگان دولتی یا عمومی در طمع تصرف بخش‌هایی از کوه آبیدر بود، حمید نه‌فقط یک فعال، بلکه به‌ عنوان «وکیل‌مدافع آبیدر»، تمام‌قد در برابر چنین طرح‌هایی ایستاد و در نهایت، جانِ جانانش را فدای طبیعت کرد. اما پرسش حقوقی اینجاست: وقتی یک فعال مدنی، بدون پشتیبانی نهادی و بدون تجهیزات ایمنی کافی، به صحنه‌ بحران می‌رود و جان می‌سپارد، آیا فقط باید او را قهرمان دانست و به سوگ نشست یا باید ریشه‌های این فاجعه را کاوید؟

اگر مسئولیت حمایت، آموزش و تجهیز فعالان مدنی صرفا بر عهده NGO‌ها باشد، دیگر چه جایی برای سخن از سیاست‌گذاری عمومی برای حفاظت از طبیعت باقی است؟ اگر سازمان‌هایی مانند ژینگه یا چیا‌سبز مریوان، در خلأ حمایتی رها شوند، آیا ادامه حیات‌شان، ولو با نیت‌های نیک، تضمین‌شده است؟ از سوی دیگر چنانچه از حیث مالی و لجستیکی وابسته به دولت شوند، استقلال خود را از دست خواهند داد و دیگر نام‌شان مردم‌نهاد نخواهد بود. تأکید این نوشته، فراخوانی‌ است برای گفت‌وگو و اصلاح؛ جامعه مدنی، بالاخص انجمن‌های زیست‌محیطی نیاز به توانمندسازی تجهیزات ایمنی، شبکه‌سازی اطلاعاتی‌ و حمایت‌های حقوقی دارند، نه‌فقط در سطح گفتمان، بلکه در عمل. برای مثال، به گفته کارشناسان یکی از دلایل فاجعه آبیدر، تغییر ناگهانی جهت باد در ارتفاعات بود. اگر چنین گزاره هواشناسی از پیش به گروه‌های مردمی رسیده بود، آیا نمی‌توانستند بهتر پیش‌بینی و مدیریت کنند؟ شاید اگر من و امثال من، سهم خود را در تجهیز داوطلبانی همچون حمید مرادی به لباس‌های ضدحریق، تجهیزات حفاظتی یا ابزار ارتباطی ایفا کرده بودیم، امروز نتیجه چیز دیگری بود. جامعه مدنی مترقی‌ فقط در سوگواری معنا نمی‌یابد، بلکه آن را بخشی از هویت خود می‌پندارد و به موازات آن در طراحی سازوکارهایی برای جلوگیری از تکرار فاجعه‌‌ شهادت شریف باجور، مختار خندانی و حمید مرادی‌ها ریشه می‌دواند. و اگر این فاجعه، دست‌کم ما را بیدار کند، شاید مرگ حمید مرادی‌ آتشی باشد که چراغ راه آینده شود. حمایت از فعالان محیط‌ زیست‌ صرفا ستایش آنها پس از مرگ‌شان نیست، بلکه فراهم‌کردن شرایطی است که دیگر فعالان زیست‌محیطی کردستان‌ بتوانند با اطمینان بیشتر از جان طبیعت محافظت کنند.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.