|

در پیچ‌و‌خم جدال برای بازآفرینی شهری

شهرهای ایرانی در طول تاریخ مراکز تجارت و سیاست بوده‌اند و تا همین 50 سال پیش هم سطحی محدود و مشکلاتی محدود داشتند. آن زمان شهرهای میلیونی حتی در جهان انگشت‌شمار بودند، چه رسد به ایران.

شهرهای ایرانی در طول تاریخ مراکز تجارت و سیاست بوده‌اند و تا همین 50 سال پیش هم سطحی محدود و مشکلاتی محدود داشتند. آن زمان شهرهای میلیونی حتی در جهان انگشت‌شمار بودند، چه رسد به ایران. و دولت‌ها هم معمولا کاری به گسترش شهر و خانه‌سازی و تأمین خدمات در سطح گسترده برای تمام مردم نداشتند. در واقع با دولت مدرن بود که صد سال پیش احداث ساختمان‌های دولتی، مدرسه، بیمارستان و دانشگاه تازه آغاز شد‌ و اکنون بعد از سال‌ها رشد شتابان و نامتعادل، با کلان‌شهرهایی روبه‌رو هستیم که برای تعریف مشکلات آنها، ناچاریم به جای زاغه‌نشینی و حلبی‌آباد دوران قبل از انقلاب، از مفاهیمی همچون حاشیه‌نشینی، اسکان غیررسمی، بافت فرسوده، ناشهر و مانند اینها استفاده کنیم.

روز شنبه 10 آبان نشستی تخصصی به مناسبت روز جهانی شهرها -‌31 اکتبر- با شعار «شهرهای هوشمند مردم‌محور» در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار شد که در آن معاون وزیر و مدیرعامل شرکت بازآفرینی شهری ایران، آقای مهندس عبدالرضا گلپایگانی، یک سخنرانی صمیمانه در انتهای نشست داشتند.

سخنانی دلنشین‌ از زبان کسی که اگرچه سکان راهبری یک جریان راهگشا را در دست دارد، اما به ناتوانی نسبی دولت در حل این مشکلات اذعان دارد. تصمیم گرفتم سخنانش را که ضبط کردم برایتان نقل کنم؛ زیرا حاصل سال‌ها تجربه کاری پرتنش ایشان در بخش خصوصی، دستگاه دولت و نیز معاونت شهرداری تهران است. گلپایگانی حرفش را برای دانشجویان شهرسازی از تفاوت بین تجربه کاری و آنچه در دانشگاه می‌آموزیم، آغاز کرد. و همان روزِ کاری خودش را چنین روایت کرد: «از ساعت هفت امروز تا هشت در جلسه‌ای بودم درباره اردوگاه جنگ‌زدگان در شهر فسا. فضایی تلخ که بعد از 35 سال هنوز طاقت‌فرساست. ساکنانش زمان جنگ از خوزستان به فارس آمده‌اند و اردوگاه وضع خوبی ندارد.

از ساعت 8 تا 9 با کارشناسان سازمان مدیریت بودم، در مورد بودجه شرکت بازآفرینی برای سال 1405 که جلسه‌ای چالشی بود. از ساعت 10 تا 12، جلسه‌ای بود در مجمع تشخیص مصلحت نظام درباره پیشرفت قانون برنامه هفتم که باید گزارش می‌دادیم. ساعت دو با کارشناسی از شیراز جلسه کوتاهی داشتم. بعد، در جلسه هیئت‌مدیره، بحثی چالشی با شرکتی خارجی داشتیم که 20 سال پیش در ایران سرمایه‌گذاری کرده و تا الان کارش متوقف مانده است. تصمیم‌گیری کردیم... . بعد آمده‌ام اینجا دانشگاه و از اینجا هم باید به جلسه دیگری بروم.‌ این برنامه روتین یک مدیر است که واقعا انتظار فوق‌العاده‌ای از او نباید داشته باشیم.‌ شاید نمی‌توانیم هم تغییرش بدهیم. می‌خواستم این درد‌دل را با شما بکنم؛ شما که بناست آینده ایران را بسازید». اما مهندس گلپایگانی فورا به موضوع اصلی وارد شدند: «در موضوع بازآفرینی شهری ما قرار است در چهار حوزه به کمک مدیریت شهری و سایر نهادها بیاییم؛ زیرا هر چهار حوزه مسائل بغرنج و پیچیده‌ای دارند:

1- بافت‌های تاریخی که هویت ملی ما را نمایندگی می‌کنند؛ هویتی که در معرض متروکه‌شدن و خروج از چرخه زندگی آبرومندانه است؛ در معرض نابودی است. متولی بناهای تاریخی، سازمان میراث فرهنگی است، اما از ما هم خواسته‌اند کمک کنیم. حوزه بازآفرینی وزارت راه و شهرسازی در 30 سال گذشته پروژه‌های زیادی را در همین بافت‌های تاریخی انجام داده، اما از سال‌های 70 تا به امروز رویکردها تغییر یافته است. امروز تخریب در بافت تاریخی مجاز نیست و حفظ و احیای آن برای همه مفروض باید باشد.

2- سکونتگاه‌های غیررسمی از نظر ما مکان کوچ کسانی هستند که در اطراف شهرها مستقر شده‌اند. از نظر ما آنها غیر‌رسمی‌اند، اما خودشان می‌گویند ما برای بقا و زندگی اندکی بهتر آمده‌ایم. 

20، 30 سال است روستاهای شرق ایران که با چشمه و قنات برپا بوده، امروز دیگر به‌ خاطر خشک‌سالی قابل زندگی نیستند. به‌ناچار مثلا در حاشیه چابهار ساکن شده‌اند. 

حدود هفت میلیون نفر جمعیت ایران در همین بافت‌هایی که ما سکونتگاه غیررسمی می‌نامیم زندگی می‌کنند. من (گلپایگانی) این مکان‌ها را «ناشهر» نام گذاشته‌ام و تأیید می‌کنم که اتفاقا انسجام اجتماعی خوبی دارند و از منظر پیوندها و اتحاد و همبستگی بین افراد مثبت‌اند و از شهرها بهتر هستند. اما از نظر سکونت و فضاهای خدماتی، کار و اشتغال و امکان رفت و آمد با مشکلات زیادی روبه‌رو هستند.

3- حوزه دیگر کار ما که 11 میلیون نفر در آنها سکونت دارند، «بافت‌های فرسوده» هستند که از چرخه نوسازی خارج شده‌اند. ساختمان‌هایشان عمدتا ناپایدارند. سرانه‌های خدماتی در آنها کم است و استاندارد نیست. دسترسی‌هایشان با مشکل مواجه است. بعضی از این بافت‌ها فاضلاب انسانی و آب باران و پسابشان با هم قاطی شده و به کوچه سرازیر می‌شود. در شهر ثروتمند مسجدسلیمان همه‌جا بوی فاضلاب می‌آید. علاوه بر بوی گازی که از چاه‌های نفتی بالا می‌زند. البته حاشیه‌نشینی در ایران در واقع بسیار کمتر از متوسط درصد حاشیه‌نشینی در جهان است. خیلی کشورها هستند که وضعیتشان از ما خیلی بدتر است؛ اما مثلا در شهر مشهد یک میلیون و 300 هزار نفر حاشیه‌نشین داریم که البته همه‌شان خانه‌های دو و سه طبقه ساخته‌اند و وضع سرانه‌های خدماتی‌شان هم خیلی بد نیست.

4- جدیدا، حوزه «پهنه‌های در معرض خطر» هم به این سه دسته (موارد کاری ما) اضافه شده است. ما بعد از سیل‌های 98 دیدیم برخی محدوده‌های نوساز، مثلا در پلدختر، روی گسل هستند، یا در اهواز جاهایی روی پهنه رانشی منبع آب اهواز، برخی زیر کابل‌های فشارقوی خانه ساخته‌اند... اینها پهنه‌های در معرض خطری هستند که نزدیک 200 هزار نفر از مردم ایران در آنها زندگی می‌کنند. ما مجبوریم در کار بازآفرینی به جابه‌جایی این سکونتگاه‌ها هم فکر کنیم. اما امروزه رویکرد اصلی در دنیا برای بازآفرینی مبتنی بر «توانمندسازی» است. یعنی دولت دیگر نمی‌رود برای این جماعات رأسا خانه بسازد و مداخله کند. ما در کمربند تهران تا سال 59 پدیده زاغه‌نشینی را داشتیم. گودهای تهران هم از قدیم بودند. گود آذری هنوز در منطقه 16 تهران هست. اما بقیه گودهای تهران همه تخریب و به پارک تبدیل شد و در عوض ساختمان‌های چهارطبقه‌ای در انتهای شوش و منطقه 15 و منطقه 20 ساخته شد. البته هنوز در دره اسلام‌آباد (در امتداد پارک‌وی)، اوقاف، یا در منطقه 4 در خاک‌سفید و... حاشیه‌نشینی‌هایی هستند که در محدوده شهر تهران‌اند. ما گفتیم اگر اینها را به‌لحاظ اجتماعی و اقتصادی توانمند کنیم، خودشان بهتر بلدند جای خود را بازسازی و مقاوم‌سازی کنند. پس رویکرد کلی باید در جهت توانمندسازی باشد.

مهندس گلپایگانی سپس درباره موضوع جلسه نیز گفت: حتما هوشمندسازی نیز با توانمندسازی منطبق است. استفاده از ابزار هوشمند دیگر متعلق به اقشار مرفه و پولدار نیست. در یکی از محلات شهر تهران یک گروه واتس‌اپی با استفاده از گوشی هوشمند برای ساماندهی پارکینگ‌های محله تشکیل شده بود. آنها پارکینگ‌های محل را خودشان اداره می‌کردند. هوشمندسازی می‌تواند به‌راحتی در اختیار کارهای مهم شهر قرار بگیرد. الان بافت‌های تاریخی می‌توانند با استفاده از گوشی‌های هوشمند مقصد مسافران و گردشگران قرار بگیرند. امروزه صنایع دستی بلوچ دارد با تبلیغ اینترنتی در تهران فروخته می‌شود. بازار هم از این جریانات استفاده می‌کند. الان سفرهای شهری هم همه با استفاده از گوشی تنظیم می‌شوند. در پایان، گلپایگانی دانشجویان را تشویق کرد که از کارهای کوچک شروع کنند، کارهای کوچک با فکر و مطالعه. گفت: ژاپنی‌ها وقتی آمدند ایران، دیدند ایرانی‌ها «عاشق ته‌دیگ» هستند، رفتند پلوپز برقی را درست کردند! شما هم کارتان را با درک و شناخت واقعی از محلات شروع کنید.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.