سهضلعی شهرسازی؛ وقتی زبان مشترک گم میشود
شهر صرفا کالبدی از خیابانها و ساختمانها و ظرفی برای سکونت نیست. شهر محصول یک رابطه است؛ رابطهای که میان سه رکن اصلی شکل میگیرد: متخصصان، مدیران و شهروندان. این سهضلعی زمانی کارآمد خواهد بود که هر ضلع، هم در درون خود استانداردهایی را پاس بدارد و هم در مواجهه با اضلاع دیگر، زبان مشترک و رفتاری متناسب داشته باشد. وقتی این هماهنگی شکل نگیرد، شهر چیزی جز مجموعهای از وصلههای ناهمگون نخواهد بود؛ مجموعهای که نه زندگی را آسانتر میکند و نه توسعهای پایدار را رقم میزند.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
سینا لطفپور- فعال حوزه شهری: شهر صرفا کالبدی از خیابانها و ساختمانها و ظرفی برای سکونت نیست. شهر محصول یک رابطه است؛ رابطهای که میان سه رکن اصلی شکل میگیرد: متخصصان، مدیران و شهروندان. این سهضلعی زمانی کارآمد خواهد بود که هر ضلع، هم در درون خود استانداردهایی را پاس بدارد و هم در مواجهه با اضلاع دیگر، زبان مشترک و رفتاری متناسب داشته باشد. وقتی این هماهنگی شکل نگیرد، شهر چیزی جز مجموعهای از وصلههای ناهمگون نخواهد بود؛ مجموعهای که نه زندگی را آسانتر میکند و نه توسعهای پایدار را رقم میزند.
متخصصان، ضلع نخست، مجموعهای متنوع از دانشگاهیان، پژوهشگران و کارشناسانی هستند که تجربه میدانی و شناخت نظری را در اختیار دارند. اما بسیاری از این افراد، دانش خود را در مجلات علمی حبس میکنند و از گفتوگو با شهروندان واقعی اجتناب میکنند. نتیجه آن است که تخصصشان در عمل نادیده گرفته میشود و شهر در مواجهه با تصمیمات مدیریتی دچار آسیب میشود. متخصصان اگر میخواهند نقش مؤثر ایفا کنند، باید بتوانند دانش پیچیده خود را به زبان عمومی تبدیل کنند و از برج عاج فاصله بگیرند، نه آنکه فقط به آیندهپژوهی در سطح نظری اکتفا کنند. ضلع دوم، مدیران و تصمیمگیران، قدرت و ابزار قانونی برای تغییر شهر را در اختیار دارند. اما اغلب گرفتار چرخههای کوتاهمدت سیاسی و فشارهای اجتماعیاند. نتیجه چیست؟ پروژههایی که برای جلب سرمایه اجتماعی طراحی میشوند و به قولی، «فستفود شهری» هستند؛ جذاب در لحظه، اما مضر برای زیست بلندمدت شهر. راه نجات از این وضعیت، گفتوگوی آزاد، مستمر و کاربردی مدیران با متخصصان و شهروندان است. گفتوگویی که صرفا نمایشی و محدود به جلسات رسمی نباشد، بلکه تأثیر مستقیم بر تصمیمات روزمره و برنامهریزی بلندمدت داشته باشد. مدیرانی که از این ابزار بهره نمیبرند، عملا سیاستهای سطحی و کوتاهمدت خود را بر شهر تحمیل میکنند و مسئولیت پیامدهای آن را نیز نادیده میگیرند.
و ضلع سوم، شهروندان. آنان صرفا مصرفکننده خدمات شهری نیستند؛ مالک و ذینفع اصلی شهر هستند. اگر فرهنگ مطالبهگری آگاهانه وجود نداشته باشد، صدای شهروندان سطحی و کماثر میشود و مدیران و متخصصان، به میل خود تصمیم میگیرند. مطالبهگری واقعی یعنی ایستادن در برابر هرجومرج معماری، پرسشگری درباره هزینهـفایده پروژهها و خواست جدی برای رعایت استانداردهای علمی و زیستمحیطی. وقتی شهروندان به گفتوگوی واقعی وارد شوند، مدیران ناگزیر به پاسخگویی و متخصصان مجبور به سادهسازی دانش خود خواهند شد. مشکل اصلی ما آنجاست که این سه ضلع به زبان خود سخن میگویند و کمتر تلاشی برای ایجاد ارتباط میان آنها صورت میگیرد. متخصصان در اصطلاحات پیچیده غرقاند، مدیران در شعارهای فریبنده و شهروندان در دغدغههای روزمره خود. در نتیجه، شهر به میدان تقابل سلیقهها بدل میشود و نه عرصه همافزایی برای توسعه.
راه برونرفت از این چرخه، بازتعریف رابطه سهگانه است. متخصصان باید توانایی عمومیسازی دانش خود را بیابند، شهروندان سطحی از آگاهی پیدا کنند که مطالبهای مستدل و قابل دفاع داشته باشند و مدیران با گفتوگویی آزاد و مستمر تصمیمات خود را مبتنی بر واقعیتهای علمی و خواست عمومی شکل دهند. تنها در این صورت است که شهر میتواند مسیر توسعهای معقول و پایدار را طی کند و از قربانیشدن در برابر ابتذال و فستفودهای شهری نجات یابد. وقتی این زبان مشترک ایجاد شود، سهضلعی شهرسازی به جای صحنه درگیری، میتواند مسیر توسعهای معقول و پایدار بسازد. شهر دیگر قربانی ابتذال و فستفودهای شهری نخواهد بود. دیگر لازم نیست زیباییهای سطحی جای کیفیت زندگی را بگیرند. شهر میتواند زنده، انسانی و قابل دفاع باشد، اگر ما یاد بگیریم با هم حرف بزنیم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.