مستندنگاری تغییرات
کلید حفاظت از میراث نفتی ایران
در سالیان اخیر، توجه به آثار معماری و شهرسازی مناطق نفتخیز، بهعنوان بخشی از گذشته نزدیک و میراث دوره تحول و معاصر معماری کشور، از اهمیت ویژهای برخوردار شده و علاقهمندان و بهویژه پژوهشگران تخصصی این حوزه را به سمت خود جلب کرده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
کاوه رستم پور-پژوهشگر دکتری معماری دانشگاه تگزاس تک: در سالیان اخیر، توجه به آثار معماری و شهرسازی مناطق نفتخیز، بهعنوان بخشی از گذشته نزدیک و میراث دوره تحول و معاصر معماری کشور، از اهمیت ویژهای برخوردار شده و علاقهمندان و بهویژه پژوهشگران تخصصی این حوزه را به سمت خود جلب کرده است. در این میان، علاوه بر علاقهمندیهای تاریخی که بهویژه برای ساکنان و شاغلان این مناطق باعث تجدید خاطرات شیرین گذشته میشود، دغدغه حفاظت و احیای این آثار، بسیاری از پژوهشگران را در دانشگاههای مختلف داخلی و خارجی به خود مشغول داشته است. بااینحال، به نظر میرسد کل آثار معماری و شهرسازی نفت در بازه زمانی 70ساله 1287 تا 1357 شمسی، تحت عناوینی همچون معماری شرکتی، معماری انگلیسی، معماری نفتی و... برچسب خورده و گو اینکه آنچه از این آثار باقی مانده است، در طول این سالها شکل کالبدی اولیه و ثابت خود را حفظ کرده که اینک دچار درجات مختلفی از فرسودگیهای کالبدی شده است. این پیشفرض که از یک سو و جنبه مثبت آن، تداعیکننده وحدت و هویتی منحصربهفرد برای معماری و شهرسازی مناطق نفتخیز، بهویژه برای مخاطبان عام شده است، از سوی دیگر بعضا باعث خوانش نادرست از اثر و به تبع آن دخالتهای حفاظتی ناقص در آنها خواهد شد. درحالیکه به گواه اسناد و مدارک معتبر موجود از تحولات معماری و شهرسازی مناطق نفتخیز، بنا بر بسیاری ضرورتهای مورد نظر شرکت نفت، انواع دخالتها از نوع بازسازی (تخریب و دوباره ساختن) و نوسازی (مرمت و اعمال تغییرات کالبدی) و بهسازی (تغییر فعالیت جاری بنا) در تکبناها یا مجموعههای شهری، حتی در ساختمانهای نسبتا نوساز، اعمال شده است.
با وجود آنکه این امر در مطالعه سایر آثار تاریخی کشور نیز به چشم میخورد، قابل دسترس بودن بسیاری از مستندات آثار معماری و شهرسازی نفت، نقش پژوهشگران این حوزه را در خوانش دقیق و مستندنگاری تغییرات این آثار سنگینتر میکند و از سوی دیگر میتواند دست مرمتگران و احیاگران آنها را در مداخلات دقیق بازتر کند. بررسی دقیق اسناد تصویری و مکتوب و نقشههای باقیمانده از بایگانیهای مختلف، قسمتهای مهمی از این تغییرات را آشکار میکند؛ آنچنان که نقشههای بسیاری تحت عناوین بازنگری (Revision) و تغییرات (Alteration) و در سالهای بعد بهسازی (Rehabilitation) و اصلاحات (Modification) در اسناد معماری و ساختمانی، بخش عمدهای از نقشههای قابل مشاهده در این بایگانیها هستند که اشاره به برخی از آنها میتواند به تبیین بهتر این مسئله کمک کند.
منطقهای در جنوب غربی پالایشگاه، اولین سکونتگاه کارکنان بریتانیایی شرکت نفت انگلیس و پارس است که پس از اطمینان از حضور بلندمدت خود، اقدام به ساخت بناهای دائمی و مستحکمتر به جای بناهای موقت اولیه و چادرها در آن کردند. بااینحال، در طول تنها کمتر از 20 سال از آغاز حضور بریتانیاییها، این منطقه دچار تغییرات گسترده و متنوعی شد. مهمترین تغییرات در مقیاس بزرگ را میتوان در تخریب شش عدد بنگله نسل اول مشاهده کرد که وجود آنها در تصویری مربوط به سال 1918 میلادی (سال 1297 شمسی) نیز مشهود است؛ اما این ساختمانها درحالیکه کیفیت ساخت مناسبی نیز داشتهاند، به فاصله زمانی کوتاهی تخریب شده و در سال 1923 میلادی (1302 شمسی) بناهای دوطبقهای مخصوص کارمندان مجرد به جای آنها ساخته شد. افزایش سریع کارکنان بریتانیایی از یک سو و مشکلات مربوط به مذاکره با شیخ خزعل و تملک زمین از سوی دیگر را میتوان دلایل احتمالی تخریب این ساختمانهای بزرگ در فاصله کمتر از 15 سال از احداث دانست. از دیگر تغییرات کوچکتر در همان منطقه، میتوان به بنگله شماره 3 اشاره کرد؛ این ساختمان نیز در حوالی دهه 1300 شمسی با ساخت ایوانی در دور و اضافهکردن اتاق نسبتا بزرگی در شمال آن بهعنوان آشپزخانه دچار تغییرات مهمی در شکل و کارکرد خود شد که در نقشههای اصلاحی و حتی در نمای ساختمان به وضوح قابل مشاهده است و تا زمان آغاز جنگ تحمیلی به همان صورت باقی ماند. از دیگر تغییرات اعمالشده در این سایت میتوان تخریب کامل بنگله شماره یک را نام برد که برخی تأسیسات فنی جایگزین آن شدند. نمونه دیگر این تغییرات را میتوان در درون مسکن مناطق نفتخیز مشاهده کرد. بسیاری از خانههای شرکت نفت، بهویژه در دهه 1320 شمسی، دچار تغییر و نوسازی شدند. در این زمان که مقارن با سالهای جنگ جهانی دوم بود، از یک سو افزایش شدید تولید نفت و از سوی دیگر افزایش تصاعدی تعداد کارگران در عملیات استخراج و پالایش، باعث کمبود مسکن و نارضایتی کارگران ایرانی بهویژه در سال 1325 شمسی و اعتصاب گسترده کارگران شده بود. درحالیکه شرکت نفت به لحاظ برخی محدودیتهای خود، قصد و توان تولید مسکن انبوه برای کارگران را نداشت، دست به تغییرات داخلی خانهها و بهعنوان مثال تبدیل خانههای دوخوابه به سهخوابه زد که این امر مورد انتقاد نمایندگان پارلمان انگلیس بازدیدکننده از مناطق نفتخیز نیز قرار گرفت. آنها اعتقاد داشتند که این سیاست شرکت، مشکل مسکن کارگران و مسئله اعتراضات آنها را حل نمیکند؛ اما شرکت نفت معتقد بود کیفیت را فدای کمیت نمیکند و همین دیدگاه باعث نوسازی مناسب ساختمانها با حفظ ساختار و کلیت قبلی خود شد.
پس از ملیشدن صنعت نفت نیز با فرسودگی و افزایش عمر خانهها و نیاز بیشتر به تولید مسکن، این تغییرات توسط شرکت نفت با قوت بیشتری بهویژه در دهه 1340 شمسی ادامه یافت. در این زمان علاوه بر انجام تغییرات در درون کلیت حجمی سابق بنا، افزایش مساحت خانهها، با افزودن اتاقهای خواب اضافه و تأسیسات بهداشتی و مکانیکی مورد نیاز و تغییرات در شکل بیرونی و نمای ساختمان نیز در نقشههای موجود از این دوره به چشم میخورد. همچنین در راستای افزایش تعداد واحدهای مسکونی و حل مشکل کمبود مسکن، بعضا تقسیم برخی واحدهای مسکونی به دو واحد مجزا نیز در دستور کار مهندسان شرکت قرار داشت.
سایر بناهای عمومی همچون فضاهای درمانی، اداری، ورزشی و فرهنگی نیز به واسطه ماهیت کاربری متغیر خود، همواره تغییرات بسیاری را در ساختار کالبدی و فعالیتیشان شاهد بودهاند. بناهای درمانی که به واسطه توجه ویژه شرکت نفت به بهداشت عمومی و حرفهای از نخستین ساختمانهای عمومی شکلگرفته در مناطق نفتخیز بودهاند، بنا بر دلایل مختلفی ازجمله تغییر سیاستهای درمانی، توسعه خدمات و نوسازی تجهیزات درمانی، افزایش جمعیت و... تغییرات سریع و بسیاری را در تغییرات داخلی و افزایش سطح ابنیه به خود دیده یا اصولا متروکه شده و به بنای تازهسازی منتقل شدهاند. ابنیه اداری شرکت نیز به همین صورت، ولی با سرعتی کمتر، دچار تغییرات پیوسته شدهاند. دفتر مرکزی شرکت نفت در خرمکوشک اهواز در سالهای دهه 1300 شمسی به شکلی بسیار ماهرانه و همگون با ساختار اولیه بنا، اندکی توسعه داده شد که تشخیص آن جز با دقت بسیار در اسناد و مدارک موجود ممکن نیست. البته همین ساختمان و تعدادی دیگر از ساختمانهای خرمکوشک در دهه 1340 شمسی دچار تخریب و بازسازی با شمایلی مدرن شد و تنها بهعنوان یک ساختمان اداری مورد استفاده قرار گرفته است؛ چراکه در دهه 1330 شمسی و پس از توسعه اهواز، به منظور مرکزیتیافتن فعالیتهای شرکت، ساختمانی دوطبقه در منطقه نیوسایت بهعنوان دفتر مرکزی شرکت نفت در اهواز طراحی و اجرا شده بود. ساختمانهایی مثل دفتر مرکزی سالهای اولیه شرکت در خرمشهر نیز پس از انتقال دفتر مرکزی به ساختمان نوساز در پالایشگاه آبادان متروکه شده و سپس واگذار شدند.
مثالهای مذکور تنها گوشهای از تغییرات مداوم و گستردهای است که تقریبا در بخش اعظمی از معماری و شهرسازی مناطق نفتخیز به چشم میخورد؛ اما نکته مهمی که در بسیاری از این تغییرات وجود دارد، حفظ هویت و کلیت یکپارچه این ساختمانها به نحوی است که تشخیص آن را عموما برای افراد غیرمتخصص دشوار کرده است. بنابراین درحالیکه با گذر از مرحله شناخت این آثار در حال ورود به مرحله اقدامات عملی در حفاظت و احیای آنها هستیم، علاوه بر تاریخنگاری، توجه به مستندنگاری دقیق علمی تغییرات و مداخلات صورتگرفته در میراث نفتی نیز امری ضروری به نظر میرسد که میتواند ضمن اقدامات محافظهکارانه، مداخلات معاصرسازی اثر را نیز تسهیل کرده و به حفاظت و توسعه یکپارچه آثار معماری و شهرسازی مناطق نفتخیز کمک کند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.