|

ایران در بزنگاه سخت

ضرورت سیاست‌ورزی هوشمندانه

اینکه بگوییم ایران در یکی از پیچیده‌ترین دوره‌های معاصر خود قرار گرفته است، گزاره‌ای اغراق‌آمیز نیست. دهه‌ها انباشت مسائل و بی‌توجهی به نیازهای واقعی جامعه، امروز ما را با گره‌هایی روبه‌رو کرده است که دیگر با روش‌های کهنه یا مدیران بی‌ابتکار گشوده نمی‌شوند.

اینکه بگوییم ایران در یکی از پیچیده‌ترین دوره‌های معاصر خود قرار گرفته است، گزاره‌ای اغراق‌آمیز نیست. دهه‌ها انباشت مسائل و بی‌توجهی به نیازهای واقعی جامعه، امروز ما را با گره‌هایی روبه‌رو کرده است که دیگر با روش‌های کهنه یا مدیران بی‌ابتکار گشوده نمی‌شوند. اما درست در دل همین دشواری‌ها، فرصتی برای بازآفرینی و تغییر شکل گرفته است. جامعه با همه فشارهای معیشتی و زخم‌های ناشی از بی‌اعتمادی، همچنان سرشار از ظرفیت انسانی، جوانی، خلاقیت و سرمایه اجتماعی است. اگر این نیروها مجال بروز یابند، می‌توانند موتور تحول شوند. ایران در عرصه جهانی نیز‌ گرچه با فشارها و محدودیت‌ها مواجه است، اما موقعیت ژئوپلیتیکی و منابع عظیم انسانی و طبیعی‌اش همچنان برگ‌های برنده‌ای است که می‌تواند با تدبیر و اصلاح در شیوه حکمرانی، به فرصت‌های تازه بدل شود. تجربه تاریخ نشان داده است‌ ملت‌ها در تنگناهای بزرگ، اگر به توان جمعی خود ایمان بیاورند و نخبگان‌شان را به میدان تصمیم‌سازی فرا بخوانند، می‌توانند راه‌های نوین برای عبور از بحران بگشایند. ایران نیز در آستانه چنین انتخابی قرار دارد؛ یا ادامه تکرار گذشته یا گشودن افقی تازه بر پایه اصلاح، گفت‌وگو و نوآوری.

نظم جهانی نیز در شرایط کنونی تکیه‌گاه مطمئنی برای ما نیست. از زمان روی کار آمدن دونالد ترامپ‌ -سیاست‌مداری خودسر و قانون‌گریز- ‌نه‌تنها قواعد بین‌المللی تضعیف شد، بلکه حتی پروتکل‌های عرفی دیپلماسی هم بی‌اعتبار شدند. در چنین فضای پرآشوبی، کشورهایی همچون ایران که در طبقه قدرت‌های متوسط و منطقه‌ای تعریف می‌شوند، در معرض تهدیدهای بیشتری قرار دارند.

اما درست در همین موقعیت است که اهمیت انتخاب‌های راهبردی آشکار می‌شود. اگر قدرت‌های بزرگ بر زور خود تکیه می‌کنند و کشورهای کوچک در حاشیه قرار می‌گیرند، قدرت‌های میانه‌ای مانند ایران و ترکیه می‌توانند با سیاستی هوشمندانه و آینده‌نگر، نه‌تنها از زیان‌ها بکاهند، بلکه جایگاه خود را نیز ارتقا دهند. ایران با بهره‌گیری از موقعیت ژئوپلیتیکی بی‌بدیل، شبکه‌های انسانی گسترده در منطقه و سرمایه‌های فرهنگی و اقتصادی، قادر است در این جهان متزلزل به بازیگری تأثیرگذار تبدیل شود؛ به شرط آنکه سیاست خارجی‌اش را بر پایه عقلانیت، تعامل و اعتمادسازی بازتعریف کند.

پس آنچه امروز ضعف به نظر می‌رسد، می‌تواند آغازی برای قدرت‌آفرینی تازه باشد؛ فرصتی برای آنکه ایران از موقعیت «آسیب‌پذیر» به جایگاهی «تعیین‌کننده» گذر کند. در این شرایط، تعلیق همه امور به بهبود اوضاع جهانی یا گشایش در مذاکرات، نه عقلانی است و نه ممکن. ایران برای عبور از مرحله کنونی نیازمند راهبردهایی یک‌جانبه، سنجیده و واقع‌بینانه است.

نخستین گام، رهایی دیپلماسی از قید‌و‌بندهای شعاری است. دستگاه سیاست خارجی باید اختیار عمل و انعطاف بیشتری داشته باشد تا بدون پذیرش تعهداتی فراتر از توان کشور، همواره پنجره تعامل و گفت‌وگو را گشوده نگه دارد. مذاکره الزاما به معنای سازش نیست، بلکه ابزاری برای مدیریت بحران، خرید زمان و گشودن راه‌های تازه است.

با چنین رویکردی، ایران می‌تواند از موضعی فعال به استقبال تحولات جهانی برود و در عین پاسداری از منافع ملی، فرصت‌های جدیدی برای کاهش فشارها و ارتقای جایگاه منطقه‌ای خود بیافریند. مهم آن است که همواره ظرفیت پذیرش پیشنهادهای معقول و منصفانه وجود داشته باشد تا هر لحظه بتوان گامی به سوی ثبات و توسعه برداشت.

دوم، تقویت بنیه دفاعی ضرورتی انکارناپذیر است، اما کارآمدی آن در عمل معنا می‌یابد، نه در هیاهوی تبلیغاتی. در جهانی که رسانه‌ها و افکار عمومی بخشی جدایی‌ناپذیر از قدرت‌ هستند، رجزخوانی بیش از آنکه بازدارندگی ایجاد کند، می‌تواند زمینه سوءتفاهم و فشار بیشتر را فراهم آورد. اگر نیروهای نظامی تمرکز خود را بر میدان مسئولیت‌های اصلی بگذارند و از حضور مکرر در تریبون‌ها بپرهیزند، بازدارندگی واقعی و اعتماد عمومی هر دو تقویت خواهند شد.

سوم، بزرگ‌ترین مانع توسعه اقتصادی ایران نه صرفا تحریم‌های خارجی، بلکه بوروکراسی سنگین، قوانین دست‌وپاگیر و نهادهای ناکارآمد داخلی است. وقتی دولت و نظام بانکی با مقررات محدودکننده مسیر فعالیت‌های مردم را سد می‌کنند، امیدی به رونق پایدار باقی نمی‌ماند. راه نجات، آزادسازی فعالیت‌های اقتصادی، کاهش مداخلات غیرضروری دولت و تسهیل فضای کسب‌وکار است. کشور نمی‌تواند هم‌زمان بار تحریم‌های سخت و قیدوبندهای داخلی را به دوش بکشد. در شرایطی استثنائی، باید به اقداماتی استثنائی اندیشید؛ جسارت در اصلاح ساختارها، اعتماد به نیروی خلاق جامعه و فراهم‌کردن میدان برای ابتکار و تولید. در این صورت، حتی دل‌سنگین‌ترین فشارها نیز می‌توانند به فرصتی برای جهش بدل شوند.

چهارم، بازسازی سرمایه اجتماعی ضرورتی حیاتی است. یکی از ریشه‌های بحران کنونی، فاصله روزافزون میان حکومت و جامعه است. برخورد امنیتی با فعالان مدنی و سیاسی نه‌تنها مشکلی را حل نکرده، بلکه اعتماد را نیز فرسوده است. ایران نیازمند حاکمیتی با اعتمادبه‌نفس بالاتر است؛ حاکمیتی که میان نقد خیرخواهانه و خیانت مرز دقیق بگذارد و فقط بر‌اساس اسناد روشن و متقن با خائنان واقعی برخورد کند، نه با برداشت‌های تنگ‌نظرانه و سلیقه‌ای. فقط با گشایش سیاسی، مدارا و پذیرش نقد است که سرمایه اجتماعی می‌تواند بازسازی شده و جامعه بار دیگر به آینده امیدوار شود.

پنجم، تعامل مردمی با جهان، کلید‌گشودن افق‌های تازه است. ایران نمی‌تواند در انزوا به پیش رود. تقویت رفت‌وآمدهای دانشگاهی، علمی، فرهنگی و گردشگری بهترین راه برای پیوندزدن جامعه ایران با جهان است. ایجاد فضای امن برای این تبادلات، کشور را از انگ‌های امنیتی می‌رهاند و تصویری مثبت‌تر به نمایش می‌گذارد. در پرونده‌های واقعی جاسوسی یا خرابکاری نیز شفافیت در انتشار اسناد، فرصت سوءاستفاده تبلیغاتی را از طرف مقابل می‌گیرد و نشان می‌دهد که ایران کشوری مسئول و قانون‌مدار است.

به این ترتیب، بازسازی اعتماد در داخل و تعامل سازنده در خارج می‌تواند دو بال اصلی برای عبور ایران از دشوارترین مقاطع تاریخی‌اش باشد.

ششم، عقلانیت منطقه‌ای ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است. نفوذ ایران در منطقه واقعیتی انکارناپذیر است، اما نیازی به اعلام آشکار و پیوسته آن وجود ندارد. در شرایط کنونی، کاهش سطح مداخلات علنی و حرکت در مسیر دیپلماسی پنهان می‌تواند هم هزینه‌ها را کاهش دهد و هم دستاوردها را افزایش بخشد. زمانی‌ که نفوذ با عقلانیت و تدبیر همراه شود، قدرت ایران در منطقه پایدارتر و پذیرفتنی‌تر خواهد بود.

هفتم، تنوع‌بخشی به روابط خارجی راهی مطمئن برای کاهش فشارهاست. چین، روسیه و سایر قدرت‌های شرقی هرچند جایگزین کامل غرب نیستند، اما می‌توانند بخشی از بار فشارهای اقتصادی و سیاسی را تعدیل کنند. ایران باید در اجرای توافقات پیشین با این کشورها جدیت بیشتری نشان دهد و هم‌زمان مراقب باشد تا رابطه‌ای یک‌سویه و وابسته شکل نگیرد. تنوع شرکا، امکان مانور بیشتر و استقلال عمل بالاتری به کشور می‌بخشد و ایران را به بازیگری متوازن‌تر در نظام بین‌الملل تبدیل می‌کند.

چنین راهبردی‌ -همراه با بازسازی اعتماد داخلی، اصلاح ساختارهای اقتصادی و هوشمندی دیپلماتیک- می‌تواند مسیر تازه‌ای برای عبور از بحران‌ها و گشودن افق‌های امیدبخش پیش‌روی ایران بگشاید.

هشتم، اقتصاد مرزی و منطقه‌ای می‌تواند به موتور محرکه‌ای تازه برای ایران بدل شود. بازارهای مرزی با کشورهای همسایه ظرفیت‌های فراوانی برای تجارت، سرمایه‌گذاری و تبادل کالا دارند. تسهیل رفت‌وآمد، چشم‌پوشی موقت از برخی مقررات سخت‌گیرانه پولی و مالی و ایجاد چارچوب‌های نظارتی شفاف، فرصتی استثنائی برای کاهش فشار تحریم‌ها فراهم می‌کند. این سیاست علاوه بر آنکه به معیشت مردم مناطق مرزی جانی تازه می‌بخشد، منابع ارزی تازه‌ای نیز برای کشور ایجاد خواهد کرد.

خلاصه کلام آنکه ایران امروز در میانه توفانی ایستاده است که نه با انکار می‌توان از آن گریخت و نه با تکرار روش‌های کهنه می‌توان بر آن غلبه کرد. راه نجات، در عقلانیت سیاسی، اقتصادی آزادتر، دیپلماسی فعال، بازسازی اعتماد اجتماعی و کاستن از تنش‌های غیرضروری نهفته است.

اگر چنین رویکردی با شجاعت و تدبیر در دستور کار قرار گیرد، ایران می‌تواند از وضعیت بن‌بست عبور کرده و جایگاه خود را در نظم جهانی متلاطم حفظ و حتی تقویت کند. در غیر این صورت، خطر فرسایش داخلی و فشار خارجی بیش از هر زمان دیگری آینده کشور را تهدید خواهد کرد. انتخاب امروز، انتخابی سرنوشت‌ساز است؛ تکرار فرسایش یا گشودن افقی تازه برای ملت ایران.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.