|

زمین بازی را بزرگ کنیم‌

«مشکل‌ترین کارها اینه که کسی بتونه حقیقتو همون‌طوری که هس بگه» (صادق هدایت) امروز و پس از جنگ 12روزه، دیگر هیچ شکی باقی نمانده است که برای بقا و دوام این سرزمین و رستگاری ملی باید «زمین بازی بزرگ شود». در داخل، برخورداری همه ایرانیان فارغ از قوم، قبیله، مذهب، زبان و... از حقوق و آزادی‌های برابر شهروندی و در خارج، حضور فعال و مشارکت در همه نهادهای بین‌المللی و پیمان‌ها و توافق‌های منطقه‌ای و جهانی در چارچوب تمامیت ارضی و منافع ملی.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

«مشکل‌ترین کارها اینه که کسی بتونه حقیقتو همون‌طوری که هس بگه»

(صادق هدایت)

امروز و پس از جنگ 12روزه، دیگر هیچ شکی باقی نمانده است که برای بقا و دوام این سرزمین و رستگاری ملی باید «زمین بازی بزرگ شود». در داخل، برخورداری همه ایرانیان فارغ از قوم، قبیله، مذهب، زبان و... از حقوق و آزادی‌های برابر شهروندی و در خارج، حضور فعال و مشارکت در همه نهادهای بین‌المللی و پیمان‌ها و توافق‌های منطقه‌ای و جهانی در چارچوب تمامیت ارضی و منافع ملی. بزرگ‌شدن زمین بازی برای ملت و سرزمینی مانند ایران با چنان تاریخ بلند و سابقه تمدنی عظیم، امری بدیهی و خواستی ملی است که متأسفانه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته و در جهت خلاف آن یعنی هرچه کوچک‌تر‌ کردن این زمین و به تعبیری «خالص‌سازی در داخل» و «رویکردی دیگر در خارج» حرکت شده است.

‌بر اساس ‌این شاید مهم‌ترین ابر‌چالش امروز ایران، ابر‌چالشی بزرگ‌تر از ابر‌چالش‌های آب و محیط زیست و تورم و کسری بودجه و فقر و...، ابر‌چالش بازتاب‌نیافتن واقعیات و ضرورت‌های تمدنی و نیز خواست‌ها، مطالبات، سلایق و علایق جامعه متنوع و متکثر این سرزمین در سیاست‌گذاری‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در جهت ایجاد ایرانی توسعه‌یافته و پیشرفته بوده است. اینکه صدای جامعه و مطالباتش در نهادهای مختلف حاکمیتی و نظام حکمرانی کمتر شنیده شده و مستقل از این صداها، سیاست‌گذاری و تصمیم‌گیری شده است.

ایران امروز چه به لحاظ ساختار جمعیتی (جمعیت روستایی و شهری) و چه به لحاظ میزان تحصیلات و افزایش چشمگیر تحصیل‌کردگان و همچنین دسترسی بیشتر به اطلاعات و فراهم‌شدن بیشتر زیرساخت‌ها و میزان حضور زنان در عرصه‌های اجتماعی و... بسیار متفاوت از دهه‌های 50 و 60 خورشیدی است و انرژی اجتماعی بسیار بالایی در لایه‌ها و سطوح مختلف جامعه نهفته است. انرژی بالایی که طبعا مشارکت بیشتر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و نیز رفاه افزون‌تر و شفافیت بیشتر در نظام حکمرانی را طلب می‌کند؛ در‌حالی‌که نظام مدیریتی در همان مسیر چند دهه قبل طی طریق می‌کند. چنان‌که در حوزه اقتصادی شاهد افت 37‌درصدی سطح رفاه خانوارها در دهه 90 و قرار‌گرفتن یک‌سوم جمعیت کشور زیر خط فقر هستیم و از دست دادن سرمایه‌های مادی و انسانی و مهاجرت نخبگان و... بحرانی که به کاهش توانمندی ملی و تولید ناخالص داخلی منجر شده و کشورمان را به لحاظ درآمد سرانه در رتبه‌های پایین‌تر از نه‌فقط ترکیه، بلکه پایین‌تر از جمهوری آذربایجان، ترکمنستان و قرقیزستان قرار داده است.

اما راهکارهایی که برای چاره‌جویی این وضعیت ناگوار به کار رفته، از همان جنس سیاست‌های محدود‌کننده و درون‌گرایانه قبلی است. سیاست‌هایی مانند: منحصرکردن مناسبات و تبادلات اقتصادی و صنعتی کشور به حوزه خارجی خاص (محور شرق، بریکس، شانگهای و...)، سخت‌گیری در ایجاد نهادهای مدنی و تشکل‌های صنفی و تداوم فیلترینگ و تشدید سیاست‌های دستوری و رانت‌زا (قیمت‌گذاری کالاها و خدمات، نرخ ارز و انرژی و...) و حضور سنگین شرکت‌ها و سازمان‌های دولتی و نهادهای دولتی و خصولتی‌ها و فقدان رقابت اقتصادی؛ چنان‌که همچنان در بر همان پاشنه غلبه ملاحظات سیاسی بر منطق اقتصادی و دولت‌زدگی و نفت‌زدگی می‌چرخد: «دستیابی به توسعه اقتصادی، محور اصلی کشور نبوده و به دلیل تنظیم حکمرانی در حوزه مناسبات داخلی و خارجی بر مبنای ملاحظات سیاسی، تنگناها و فشارهای مختلفی بر اقتصاد کشور تحمیل شده است.

علاوه‌ بر این، فقدان یک چارچوب شفاف و سازگار سیاست‌گذاری که مبتنی بر علم اقتصاد و مورد اجماع سیاست‌گذاران کشور باشد، منجر به شکل‌گیری سیاست‌گذاری اقتصادی بر مبنای آزمون و خطا شده و... . درآمدهای نفتی نیز با تضعیف ارتباط بین عملکرد اقتصادی با سیاست‌های اتخاذ‌شده، امکان یادگیری سیاست‌گذاران را کاهش داده و باعث شده تا کشور در چرخه تکرار سیاست‌های نادرست باقی بماند و... و با کوتاه‌مدت‌نگری در عرصه تصمیم‌گیری‌هایی از‌جمله به سبب فقدان تحزب، مشکلات ساختاری و بلند‌مدت اقتصاد ایران لاینحل باقی مانده و بر عمق و وسعت آنها افزوده شود» (مانیفست اقتصادی- اتاق ایران- دکتر برکچیان- خرداد 1397).

تغییر این وضعیت در گرو وجود اراده سیاسی معطوف به تأمین خیر عمومی در چارچوب ایرانی متحد و منسجم و یکپارچه است. اگر امروز به‌درستی سخن از «ایران» و «ملت ایران» گفته و سروده‌های بسیار در وصف آن خوانده می‌شود اما باید به الزامات تاریخی این سرزمین مقید بود که اساس آن بر «وحدت در عین کثرت» بوده است: «اگر آغاز تاریخ مدون ایران را شاهنشاهی هخامنشی بدانیم... آنچه از همان آغاز جلب توجه می‌کند، تنوع قومی در عین وحدت فراگیر آن است و...» (دولت، ملت، حکومت قانون). ایران کشوری با تاریخ طولانی وحدت سرزمینی و ملی بود و دامن‌زدن به شکاف‌ها تنها می‌توانست این وحدت را خدشه‌دار کند. بر‌اساس‌این باید ساختار سیاسی-حقوقی را شکل داد و به رسمیت شناخت که بازتاب‌دهنده این گوناگونی و تنوع و تکثر باشد. «بزرگ‌شدن زمین بازی» و تحقق ایرانی توسعه‌یافته و پیشرفته با کنار زدن مشکلات عظیم اقتصادی و چالش بزرگ سیاست خارجی جز با همراه‌کردن مردم با همه چندگونگی و تنوعی که دارند، نیست و این همراه‌کردن تنها با پذیرش واقعیت‌های فرهنگی و اجتماعی موجود جامعه ایران، به همین شکل موجود حاصل می‌شود. همان راه و روشی که به درجاتی چین از دوران «دنگ شیائو پینگ» به بعد با شعار «جست‌وجوی حقیقت از واقعیت» در مسیر آن گام نهاد و این کشور با سابقه تمدنی درخشان اما عقب‌مانده را به ابر‌قدرتی اقتصادی و سیاسی تبدیل کرد. امید که چنین شود.

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.