|

تدبیری برای پسابرجام بی‌فرجام

برجام هم به سر آمد و فرجام بدی به دنبال آورد. در این بدفرجامی همه دست‌اندرکاران بازیگری کردند و نقش آفریدند. برجام نه یک‌شبه خلق شد و نه زادروز او 10 سال پیش در چنین موقعی بود. اگر نگوییم برجام روزی چشم به جهان گشود که برنامه هسته‌ای ایران کلید زده شد، عمری کوتاه‌تر از بیست‌وچند سال هم نمی‌توان برای آن قائل شد.

برجام هم به سر آمد و فرجام بدی به دنبال آورد. در این بدفرجامی همه دست‌اندرکاران بازیگری کردند و نقش آفریدند. برجام نه یک‌شبه خلق شد و نه زادروز او 10 سال پیش در چنین موقعی بود. اگر نگوییم برجام روزی چشم به جهان گشود که برنامه هسته‌ای ایران کلید زده شد، عمری کوتاه‌تر از بیست‌وچند سال هم نمی‌توان برای آن قائل شد. آغاز این عمر همان زمانی است که برنامه مزبور فاش شد و البرادعی در مقام مدیر کل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی وقت راهی تهران شد تا آنچه را به او گزارش شده بود، خود مشاهده و گزارش کند.

در بازه زمانی نزدیک به این یک ربع قرن پنج دولت مختلف با گرایشات گوناگون بر سر کار آمده و هر کدام به فراخور حال در رقم‌زدن برجام و پسابرجام نقش آفریده‌اند. بدون آنکه بخواهیم وارد بحث ارزش‌گذاری شویم و حاکمیت و دولتی را مقصر یا مبرا بدانیم، واضح است که در این وادی عنصر مسئولیت مشترک متوجه همگان است و پاسخ‌گویی، ضرورت تام دارد. مطالبه پاسخ‌گویی باید ناظر به چرایی و چیستی مواردی که در زیر به بعضی از آنها اشاره شده است، باشد:

- فلسفه وجودی برنامه هسته‌ای و چرایی افشای آن

- شکست مذاکرات سعدآباد

- احاله پرونده هسته‌ای ایران از شورای حکام آژانس به شورای امنیت

- سهل‌انگاری در مواجهه با قطع‌نامه‌های آن شورا علیه کشورمان و کاغذپاره انگاشتن آنها

- خالی‌بودن خزانه در زمان شروع مذاکرات ایران با پنج به‌علاوه یک

- گنجاندن بندی ناظر به برگشت قطع‌نامه‌های علیه ایران در چارچوب برنامه راهبردی جامع اقدام مشترک (موسوم به مکانیسم ماشه)

- بی‌نصیب‌گذاشتن آمریکا از مزایای اقتصادی برجام

- غنی‌سازی ۶۰‌درصدی

- بی‌طرف‌نماندن تهران در جنگ روسیه علیه اوکراین

- طرح زمستان سرد که علاوه بر غیرانسانی‌بودن، تحریک اروپا را موجب می‌شد که شد

- فعال‌شدن سازوکار ماشه.

با وجود اهمیت موارد پیش‌گفته و ضروری‌بودن پرداختن به تک‌تک آنها، هدف این یادداشت انداختن نگاهی به جلو به قصد چاره‌جویی است. این نگاه مستلزم آن است که خود را در شرایط جدید پیدا کنیم؛ به‌گونه‌ای که از تاب‌آوری ملی و توان و ظرفیت‌های داخلی درکی واقعی و از میزان همراهی کشورهایی همچون چین و روسیه ارزیابی دقیقی داشته باشیم. بدیهی است که همراهی مورد اشاره وقتی معنا می‌یابد که آن دو کشور حاضر باشند علاوه بر وتوی هر پیش‌نویس قطع‌نامه‌ای که خواهان بردن ایران به ذیل بند ۴۲ فصل هفتم منشور ملل متحد باشد، به تحریم‌های بازگشته وقعی ننهند و روابط تجاری و اقتصادی خود را با تهران محفوظ دارند. در این صورت می‌توان امیدوار بود که اجرای سازوکار ماشه تأثیر حیاتی بر کلان اقتصادی کشورمان نخواهد داشت.

عدم همراهی احتمالی مسکو و پکن در حد عملیاتی مورد اشاره، وضعیت را تغییر می‌دهد و تأثیراتی سوء از خود به جا می‌گذارد. این حالت همانا بدترین سناریوی ممکن بوده و مدیریت بحران در سفت و سخت‌ترین شکل خود را طلب می‌کند. در راستای اعمال چنین مدیریتی، کشور باید آماده باشد تا زمان فرصت‌یافتن دیپلماسی برای عرض اندام، کمربندها را محکم ببندد و تعامل و نگاه به داخل را در کلیه جهات منظور دارد.

این تدبیر و تمهید حکم می‌کند ‌حاکمیت با نیروی پیشران دولت با منظورداشتن امنیت روانی جامعه و تنویر افکار عمومی و اطلاع‌رسانی به‌موقع و مناسب، خود را در جایگاه «حکمران در وضعیت ویژه» ببیند. مطابق با چنین وضعیتی کشور را باید به‌گونه‌ای اداره کرد که معیشت و اشتغال مردم دچار اختلال نشود و کسب‌وکارها، به‌ویژه کوچک و متوسط، از حرکت نایستند و تهدید نظامی متوجه کشور نشود.

واقعه تلخ پیش‌آمده و به‌محاق‌رفتن دیپلماسی به‌ویژه به واسطه زورگویی‌ها و زیاده‌خواهی‌های کرانه‌نشینان دو سوی آتلانتیک، راهی به‌جز پایمردی و ایستادگی ملی جلوی پای ملت ما نگذارده است. برون‌داد این اهتمام سترگ، ماندگاری کشور است که به مخاطره افتاده و در انتظار نجات از مهلکه مانده است.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.