مخالفت و موافقت نابجا با برنامه هستهای
احمد شیرزاد، نماینده مجلس ششم، در یادداشت روزنامه شرق درباره برنامه هستهای و مشخصا بحث غنیسازی معتقد است «مهمترین وجه غنیسازی اورانیوم برای ما، وجه سیاسی آن است» و از نظر او، غنیسازی اورانیوم برای ما یک کالای سیاسی است که عمده مصرف آن بر سر میز مذاکره است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
احمد شیرزاد، نماینده مجلس ششم، در یادداشت روزنامه شرق درباره برنامه هستهای و مشخصا بحث غنیسازی معتقد است «مهمترین وجه غنیسازی اورانیوم برای ما، وجه سیاسی آن است» و از نظر او، غنیسازی اورانیوم برای ما یک کالای سیاسی است که عمده مصرف آن بر سر میز مذاکره است. او در ادامه درباره موضعگیریهای اخیر درباره غنیسازی (که به نظر میرسد مخاطب آن بهزاد نبوی و جبهه اصلاحات باشد) میگوید: «انتقاد اساسی من به موضعگیری برخی از دوستان که این روزها خواهان تعلیق یا تعطیلشدن غنیسازی توسط ایران شدهاند، توجهنکردن آنها به این وجه بسیار مهم داستان است».
اخیرا جبهه اصلاحات در یک بیانیه به موضوع غنیسازی اشاره کرده و توصیهای داشت که جریان انقلابی و حتی برخی از داخل جریان اصلاحات، مدعی بودند توصیه به تعلیق است؛ نقدهایی که کاملا شتابزده و بدون توجه به متن بیانیه در این باره مطرح شده بود. آنچه در آن بیانیه طرح شده بود، مشخصا «اعلام آمادگی برای تعلیق غنیسازی در قبال رفع کامل تحریمها» بود. در این بند دو کلیدواژه «اعلام آمادگی» و «رفع کامل تحریم»ها اهمیت داشت. در واقع کنشی که جبهه اصلاحات توصیه کرده بود، فقط در حد اعلام آمادگی بود که میتوانست راهگشایی بسیار خوبی برای مذاکرات ایجاد کند. با این حال برخی از درون اصلاحات مدعی شدند که بهزاد نبوی با این بیانیه مخالف بود. اما بهزاد نبوی (به باور من عامدانه) در مصاحبهای اعلام کرد که توصیه او تندتر از توصیه جریان اصلاحات است و معتقد است تعلیق غنیسازی به نفع ایران است. این دو اظهارنظر در واقع مبنای یادداشت احمد شیرزاد بود؛ یادداشتی که توضیح نمیدهد این «کالای سیاسی» چقدر ارزش دارد. آیا آنقدر ارزش دارد که ایران را فدای آن کنیم؟ آیا آنقدر ارزش دارد که 20 سال توسعه کشور را تحت تأثیر قرار دهد؟ آیا ارزش آن را دارد که ارزش پول ملی را به یک درصد ارزش آن روز خود برساند (در میانه دهه 80، دلار تقریبا هزار تومان و امروز 100 هزار تومان است)؟
سؤال این است که برای این کالای سیاسی چقدر باید هزینه داد؟
کالای سیاسی یا هزینهای سنگین برای اقتصاد و امنیت؟
به نطق آقای شیرزاد در مجلس ششم نمیپردازم که اتفاقا هم آن نطق را قابل نقد میدانم و هم این یادداشت را . روزی آقای شیرزاد در مجلس ششم گفته بود: «آن روز که سایت عظیم ۵۰ هزار متری زیرزمینی طراحی کردند تا در چند مترمربع از یک گوشه آن چند دستگاه سانتریفوژ نصب کنند، فکر نکردند که آری در آن زمان باید روزی را میدیدند که علیه ما تیتر شود که جمهوری اسلامی ۱۹ سال به دنیا دروغ گفته است. آیا با فرض هر موفقیتی این ضربه عظیم معنوی و تبلیغاتی قابل توجیه است». نقد من این است که آن روز وقت مخالفت نبود و امروز وقت موافقت.
اگر ایران آن روز فرصت ساخت سلاح هستهای را داشت، ساخت آن به ضرر کشور نبود. برای همین با آن نطق مخالفم و مخالفت با آن را در آن زمان نابجا میدانم. در عین حال وقتی نظارتها شدید و هزینه تولید آن آنقدر افزایش یافته که امنیت کشور را متأثر از خود کرده، نباید از آن دفاع کرد.
اولویت چیست؟
سؤال واضحی که برخی دوستان (بهویژه انقلابی و اصولگرا) باید به آن پاسخ دهند، این است که آیا به آن جمله معروف «حفظ نظام از اوجب واجبات است» هنوز اعتقاد دارند یا فکر میکنند «غنیسازی از حفظ نظام هم واجبتر است؟».
وقتی به تعبیر امام خمینی حفظ نظام از هر چیز مهمتر است، چطور حفظ غنیسازی را از حفظ نظام هم واجبتر میبینند؟
اما این استدلال که «عمده مصرف غنیسازی روی میز مذاکره است» هم امروز رنگ باخته است. امروز هیچچیز روی میز مذاکره وجود ندارد و با یک حمله تمام آن 10 تن مواد هستهای غنیشده بهعلاوه تجهیزاتی مانند سانتریفیوژها و کل تأسیسات آن در زیر خاک مدفون شده است.
دوستان مدافع باید توضیح دهند برای سر پا کردن این تأسیسات و بعد دوباره رسیدن به نقطه فعلی چقدر باید زمان و هزینه صرف کرد؟ مهمتر اینکه با توجه به شرایط موجود آیا میتوان اطمینان حاصل کرد که این تأسیسات از حمله دوباره در امان بماند؟
بنابراین به نظر میرسد غنیسازی امروز حتی کالای سیاسی هم نیست. تعبیر دکتر شیرزاد این است که «غنیسازی از وجه دیگری نیز برای ما ارزشمند است و آن غرور ملی ایرانیان است». به نظر میرسد تمام حرف و استدلال حامیان غنیسازی امروز همین است. به عبارت روشنتر، آنها نمیتوانند غنیسازی را به لحاظ اقتصادی و حتی سیاسی توجیه کنند و حالا تنها دلیل تداوم آن را این میدانند که چنین کاری «غرور ملی» تولید میکند. آیا در این مورد واقعا اطمینان دارید؟ آیا احمد شیرزاد حاضر است همین جمله را در متروی تهران فریاد بزند و بازخورد آن را به اطلاع ما برساند؟
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.