|

گیر افتادن قلاب اقتصاد

در سال 1994 رژیم آپارتاید فروپاشید و این تحول تاریخی با بسیجی انبوه در میان سیاهان آفریقای جنوبی همراه بود. این تغییر همچنین مبتنی بر ائتلاف جدید میان کنگره ملی آفریقا، سیاه‌پوستان طبقه کارگر و صنعتگران سفیدپوست بود.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در سال 1994 رژیم آپارتاید فروپاشید و این تحول تاریخی با بسیجی انبوه در میان سیاهان آفریقای جنوبی همراه بود. این تغییر همچنین مبتنی بر ائتلاف جدید میان کنگره ملی آفریقا، سیاه‌پوستان طبقه کارگر و صنعتگران سفیدپوست بود. فرادستان زراعی و معدنی، منتفعان اصلی از ترتیبات سیاسی و اقتصادی پایین‌نگه‌داشتن دستمزد سیاهان، به حساب می‌آمدند. اما صاحبان صنایع هیچ نفعی در رژیم آپارتاید نداشتند.

نائومی کلاین در کتاب «دکترین شوک» توضیح می‌دهد: رنگین‌پوست‌بودن به مزرعه‌داران و مالکان معادن سود می‌رساند، زیرا آنها از نیروی کار ارزان سیاه‌پوست بابت انجام کارهای سخت و طاقت‌فرسای مبتنی بر نیروی زور و بازو نهایت بهره را می‌بردند. از سوی دیگر صاحبان صنایع غالبا انگلیسی‌زبان، دلبستگی کمتری به حفظ نظام آپارتاید نشان می‌دادند، ازاین‌رو آنان از دگرگونی شرایط و سقوط رژیم آپارتاید استقبال می‌کردند. صنعتگران بازندگان حفظ شرایط فعلی بودند، زیرا آنها امکان استفاده از نیروی کار ارزان را نداشته و به‌جای آن کارگران سفیدپوست گران‌قیمت را استخدام می‌کردند. زمانی که منافع صنعتگران و سیاه‌پوستان به یگدیگر گره خورد، عاملی شد که توانست آپارتاید را به زیر بکشد. سرانجام رژیم آپارتاید در سال 1994 سرنگون شد.

در ادامه این روند برنامه توانمندسازی اقتصادی سیاهان توسط صنعتگران شکل گرفت. صنعتگران برای اینکه بتوانند پیوندی قوی میان خود و سیاهان ایجاد کنند، تصمیم گرفتند بخشی از سهام شرکت را به رنگین‌پوستان منتقل کنند. در همان سال با انتقال 10 درصد سهام شرکت سانلام این فرایند آغاز شد و در ادامه تعداد بیشتری از شرکت‌ها از این کار پیروی کردند. از روایت فوق می‌توان چنین استنتاج کرد که رفتار و واکنش صنعتگران در قبال شورش سیاه‌پوستان علیه آپارتاید مبتنی بر منافع صنعتگران از تداوم یا عدم تداوم وضع موجود بود. زمانی که صنعتگران سفیدپوست از قوام نظام آپارتاید بهره‌ای نمی‌برند، برای حفظ آن نیز تلاشی نمی‌کردند. در ادامه با توجه به اهمیت نیروی کار ارزان سیاه‌پوست برای صنعتگران، آنها امکان حضور پررنگ سیاهان در بخش صنعت را فراهم آوردند.

حال روایت مشابه دیگری را بازگو می‌کنیم. در دهه‌های 1980 و 1990 اقتصاد اسرائیل نمی‌توانست بدون کارگران فلسطینی به حیات خود ادامه دهد، همان‌طورکه کالیفرنیا بدون کارگران مکزیکی نمی‌تواند اداره شود. تقریبا 15 هزار فلسطینی با ترک خانه‌های خود در غزه و کرانه باختری، هر روز به اسرائیل سفر می‌کردند تا در مشاغل مختلف مشغول به کار شوند، ضمن آنکه کشاورزان و پیشه‌وران فلسطینی کامیون‌ها را با اجناس خود پر می‌کردند که در اسرائیل و سایر بخش‌های مناطق اشغالی بفروشند. هر دو طرف به‌لحاظ اقتصادی به هم متکی بودند. پس از فروپاشی شوروی در آغاز دهه 1990، صدها شهروند روسی به اسرائیل مهاجرت کردند. برخلاف کارگران فلسطینی که حضور آنها با مطالباتی از دولت یهود برای بازگرداندن زمین‌های به‌سرقت‌رفته و حقوق برابر شهروندی همراه بود و با این مطالبات رژیم صهیونیستی را به چالش می‌کشیدند، ورود مهاجران روسی به اسرائیل اثری متفاوت داشت.

روس‌ها از اهداف صهیونیست‌ها حمایت کردند و برخلاف فلسطینی‌ها مطالبه خاصی نداشتند. ضمن آنکه هم‌زمان انبوهی از کارگران ارزان و تازه‌نفس به بازار کار روانه شدند. به‌ناگاه، تل‌آویو قدرت یافت تا در روابط با فلسطینی‌ها عصر جدیدی را آغاز کند. در 30 مارس 1993 با انسداد کامل بین مرز اسرائیل و مناطق اشغالی، اسرائیل سیاست «بستن درها» را شروع کرد و اغلب برای روزها یا هفته‌ها مانع از رفتن فلسطینیان به سر کار خود و فروش اجناسشان می‌شد. کاهش وابستگی اقتصادی رژیم صهیونیستی به کارگران فلسطینی منشأ بروز تنش بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها بود. ازاین‌رو با کاهش‌یافتن تعاملات اقتصادی به‌تدریج مهاجران روس جایگزین نیروهای فلسطینی شدند. تحلیل رابطه اقتصادی میان فلسطینی‌ها و اشغالگران اسرائیلی و کاهش نیاز به فلسطینی‌ها از سوی اسرائیلی‌ها باعث منزوی‌شدن فلسطینی‌ها و اعمال زور علیه آنها از سوی رژیم صهیونیستی بود.

نمونه‌های متعدد از موارد مشابه در دهه‌های گذشته می‌توان یافت که کشورها با خلق روابط اقتصادی با سایر اقتصادهای مطرح جهانی، توانسته‌اند جایگاه بااهمیتی برای خود کسب کنند. چین بعد از دوران مائو و در زمان دنگ شیائوپنگ، کره جنوبی در زمان ژنرال پارک، ژاپن دوران امپراتور میجی، لهستان بعد از فروپاشی بلوک شرق، اخیرا هند زمان نارندرا مودی و سایر کشورهای موفقی مانند سنگاپور، امارات، ویتنام و... را می‌توان در این زمینه معرفی کرد.

هر میزان کشورها توانسته باشند با ایجاد روابط اقتصادی و تجاری با سایر کشورها، دیگران را نیازمند توانایی‌های اقتصادی خود کنند، در اصل بستر لازم را برای رشد و ارتقای اقتصاد خود فراهم آورده‌اند. در همین راستا، تنوع‌بخشی به اقتصاد سبب شده برخی کشورها روابط تجاری و اقتصادی گسترده‌تری را در سراسر جهان ایجاد کنند. هر میزان کالاهای تولیدشده در اقتصاد از پیچیدگی بالاتری برخوردار باشد، نقش و اهمیت آن اقتصاد در معادلات جهانی به‌صورت فزاینده افزایش می‌یابد.

اقتصاد ایران سال‌هاست رشد اقتصادی لازم را تجربه نکرده است. شاید تا حدود دو دهه قبل سوخت‌های فسیلی، مشتقات نفتی و محصولات معدنی و فلزی به‌واسطه رشد اعجاب‌انگیز چین با اقبال عمومی در سطح جهانی برخوردار بوده‌اند، اما مدت‌هاست دوران پررونق این‌گونه محصولات پایان یافته است. همچنین اعمال تحریم‌ها بر اقتصاد ایران باعث کاسته‌شدن تعداد شرکای اقتصادی ایران شده است.

فقدان تعاملات اقتصادی با میزان بالایی از کشورها از یک سو و ارائه محصولات و تولیدات کم‌اهمیت از سوی دیگر باعث شده است سطح و درجه اهمیت اقتصاد ایران در اقتصاد جهانی تا حد قابل توجهی تنزل یابد. براساس داده‌های گمرک، کل صادرات کشور در سال 1402 حدود 87 میلیارد دلار بوده است که حدود 36 میلیارد دلار آن سهم نفت و مابقی صادرات غیرنفتی است. آنچه بیشتر محل بحث است ساختار و ترکیب صادرات غیرنفتی است، براساس اطلاعات منتشرشده اقلام مؤثر در صادرات غیرنفتی عبارت‌اند از: اتانول، میعانات گازی، بوتان، پروپان، قیر، اوره، پلی‌اتیلن، گاز طبیعی مایع و سنگ آهن. در مجموع تراز تجاری ایران فاقد تنوع و گوناگونی لازم است. کم‌اهمیت‌بودن اقلام صادراتی ایران، منجر به نادیده‌گرفتن اقتصاد از سوی فعالان حاضر در اقتصاد جهانی می‌شود.

سخن آخر اینکه همان‌طورکه همه ابنای بشر از طریق ارتباط با یکدیگر نیازهای خود را مرتفع می‌سازند، کشورها نیز باید به‌واسطه تعامل با یکدیگر جایگاه بااهمیتی را در سطح جهانی برای خود فراهم آورند. براساس اطلاعات منتشرشده توسط اداره گمرک ایران، دو کشور چین و عراق حدود 50 درصد از کل صادرات ایران را به خود اختصاص داده‌اند، همچنین با نگاهی به آمار صادرات کشور درمی‌یابیم که کالاهای صادراتی ایران از تنوع و پیچیدگی لازم برخوردار نیستند. به‌علاوه به این موارد می‌توان به میزان جذب سرمایه‌گذاری خارجی اشاره کرد.

عدد مربوط به سرمایه‌گذاری خارجی در سال‌های گذشته سالانه حدود یک تا دو میلیارد دلار بوده است. موارد متعدد دیگری مانند رابطه اندک بانکداران ایرانی با بانک‌های جهانی، عدم حضور بنگاه‌های اقتصادی معتبر بین‌المللی در داخل کشور، فقدان رابطه مؤثر میان فعالان اقتصادی داخلی با خارج از کشور و... همگی مبین این مطلب است که نه قلاب اقتصاد ایران به جایی گیر کرده و نه قلاب اقتصاد جهانی به اقتصاد ایران گره خورده است. همین موضوع سبب شده اقتصاد ایران از داشتن دوستانی متعدد با سطح اهمیت جهانی محروم باشد. به گفته یالوم در کتاب «روان‌شناسی اگزیستیانسیالیسم»، اگر دوستی نداشته باشی، کسی را از دست نمی‌دهی، آنگاه در مواقع ضروری نیز نمی‌توانی روی کمک دوستان حساب باز کنی.

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.