|

واکاوی چالش‌های ژئوپلیتیک و اقتصادی پیش‌روی تهران پس از اجرای «مسیر ترامپ» در گفت‌وگو با شعیب بهمن

رفع چالش‌های ژئوپلیتیک ایران در سایه بازآفرینی سیاست خارجی

توافقات انجام‌شده میان ارمنستان و آذربایجان با میانجیگری آمریکا، فصل جدیدی را در معادلات ژئوپلیتیک منطقه قفقاز گشوده است. در این میان، ایران به عنوان همسایه استراتژیک این منطقه با مجموعه‌ای از فرصت‌ها و چالش‌های پیچیده مواجه شده است که تحلیل دقیق منافع تهران در این فرایند، اهمیت بسزایی دارد.

رفع چالش‌های ژئوپلیتیک ایران  در سایه بازآفرینی سیاست خارجی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مهدی بازرگان: توافقات انجام‌شده میان ارمنستان و آذربایجان با میانجیگری آمریکا، فصل جدیدی را در معادلات ژئوپلیتیک منطقه قفقاز گشوده است. در این میان، ایران به عنوان همسایه استراتژیک این منطقه با مجموعه‌ای از فرصت‌ها و چالش‌های پیچیده مواجه شده است که تحلیل دقیق منافع تهران در این فرایند، اهمیت بسزایی دارد. نخستین و برجسته‌ترین موضوعی که باید مد نظر قرار گیرد، این است که مسیر اتصالی آذربایجان به نخجوان، تحت مدیریت آمریکا قرار خواهد گرفت. لذا این کریدور، فارغ از مزایای اقتصادی بالقوه برای طرف‌های درگیر، در واقع زمینه‌ای برای حضور مستقیم و بلندمدت آمریکا در شمال غربی ایران فراهم می‌آورد. از منظر تهران، این حضور نه‌تنها تضعیف‌کننده نقش منطقه‌ای تهران است، بلکه تهدیدی برای امنیت ملی و ثبات مرزی محسوب می‌شود. ایران همواره به عنوان قدرتی منطقه‌ای، مخالف هرگونه افزایش نفوذ فرامنطقه‌ای در همسایگی خود بوده و این اقدام عملا به منزله ایجاد «پلی» میان آمریکا و مرزهای شمال کشور است. در بُعد دیگر امنیتی، حضور پیمانکاران و نیروهای آمریکایی در کریدور جدید موسوم به «مسیر ترامپ» (TRIPP)، می‌تواند به افزایش تنش‌های منطقه‌ای و بروز ناپایداری‌های امنیتی دامن بزند. ایران در سال‌های اخیر با چالش‌های متعدد در شمال غرب خود، به‌ویژه درباره اقلیت‌های قومی و مسائل امنیتی مواجه بوده است؛ لذا هرگونه تغییری در معادلات منطقه‌ای که منافع امنیتی ایران را به خطر بیندازد، می‌تواند به پیچیده‌ترشدن اوضاع دامن زند و زمینه‌ساز درگیری‌های جدید شود. از منظر ژئوپلیتیکی نیز تثبیت روابط نزدیک‌تر میان آذربایجان، ترکیه و آمریکا، جبهه‌ای تازه و هماهنگ علیه نفوذ ایران در منطقه شکل می‌دهد. ترکیه و آذربایجان با حمایت واشنگتن به دنبال افزایش نفوذ سیاسی و اقتصادی خود هستند؛ امری که تهران را با رقابتی پیچیده و چندسطحی مواجه می‌سازد. این هم‌گرایی غرب و متحدان منطقه‌ای‌اش، علاوه بر تضعیف دیپلماسی و نفوذ ایران، می‌تواند منجر به افزایش فشارهای امنیتی و سیاسی در مرزهای شمال غربی شود.

علاوه بر مقوله امنیتی و ژئوپلیتیکی، این کریدور می‌تواند بازتعریفی در جریان‌های اقتصادی منطقه به وجود آورد که جایگاه ایران در ترانزیت کالا و انرژی را به‌شدت تضعیف کند. تهران در سال‌های گذشته با سرمایه‌گذاری در پروژه‌هایی مانند کریدور شمال-جنوب و توسعه زیرساخت‌های حمل‌ونقل، تلاش داشته است خود را به عنوان شاهراه تجاری میان آسیای مرکزی و بازارهای جهانی معرفی کند. اما اکنون کریدوری که آمریکا و متحدان منطقه‌ای‌اش مدیریت می‌کنند، این برنامه‌ها را به حاشیه می‌راند و ایران را از نقش محوری در شبکه‌های اقتصادی قفقاز جنوبی خارج می‌کند. با این حال، ایران در واکنش به این تحولات، احتمالا سیاستی دوگانه در پیش خواهد گرفت: از یک سو تلاش می‌کند با تحکیم روابط خود با روسیه و دیگر بازیگران منطقه‌ای، نفوذ خود را در قفقاز جنوبی حفظ کند و آن را گسترش دهد و از سوی دیگر، در عرصه دیپلماسی و پشت پرده، با بازیگری حساب‌شده و هوشمندانه، مانع از یکجانبه‌شدن روند صلح و به حاشیه رفتن منافع خود خواهد شد. این سیاست موازنه‌سازی، در عین حال که نشان‌دهنده نگرانی‌های تهران است، فرصتی برای تهران برای بازتعریف جایگاه استراتژیک خود نیز فراهم می‌آورد. در نهایت، آنچه مشخص است، این است که توافقات اخیر اگرچه می‌تواند زمینه‌ساز کاهش تنش در قفقاز جنوبی باشد، اما برای ایران حامل پیامدهای عمیق و پیچیده‌ای است که مدیریت آن نیازمند رویکردی دقیق، چندبعدی و هوشمندانه خواهد بود. تهران باید در سایه این تحولات، نه‌تنها منافع اقتصادی و امنیتی خود را حفظ‌، بلکه جایگاه ژئوپلیتیکی خود را به‌گونه‌ای تقویت کند که از تبدیل قفقاز جنوبی به عرصه رقابت بی‌رحمانه بازیگران فرامنطقه‌ای به زیان خود جلوگیری کند. پیرو نکات مذکور، شعیب بهمن، تحلیلگر مسائل اوراسیا، معتقد است‌ ورود مستقیم آمریکا به مدیریت کریدور ترانزیتی قفقاز جنوبی، نقطه عطفی در رقابت‌های ژئوپلیتیک این منطقه است که منافع راهبردی ایران را به چالش جدی می‌کشد. به گفته او، تهران باید با رویکردی هوشمندانه و چندجانبه، جایگاه خود را در این تحولات پیچیده حفظ و تقویت کند. متن پیش‌رو، ماحصل این گپ‌وگفت است.

   

‌جناب بهمن، آیا آن‌گونه که مطرح است، توافق سه‌جانبه آمریکا، آذربایجان و ارمنستان بر سر گزاره‌ای به نام مسیر ترامپ، تحقق همان چیزی بود که به عنوان خط قرمز ایران برای تغییر معادلات ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی مطرح شده بود؟

بله، متأسفانه اتفاقی که نباید می‌افتاد، روی داد.

‌یعنی بازیگران دخیل توانستند خواسته خود را جلو ببرند؟

من معتقدم تحلیل را باید جور دیگری عنوان کرد، چون بی‌شک تحقق این پروژه صرفا به دلیل بازیگری و بازی‌گردانی حامیان کریدور زنگزور نبود، بلکه بخش عمده دلایل وقوع این اتفاق ناشی از انفعال و سیاست‌گذاری اشتباه در داخل خود ایران است و به همین واسطه ما شاهد اشتباه‌هایی در حوزه تصمیم برای منطقه قفقاز بودیم. البته باید این نکته مهم را هم مد نظر قرار داد که بازیگران منطقه‌ای و مشخصا آذربایجان و ترکیه به عنوان حامیان جدی کریدور زنگزور به‌تنهایی قادر به پیشبرد و اجرای این پروژه نبودند، کمااینکه رجب طیب اردوغان، رئیس‌جمهور ترکیه، در چندین سخنرانی به‌صراحت اذعان کرد تنها مانعی که باعث شده کریدور زنگزور محقق نشود، مخالفت جمهوری اسلامی ایران است. لذا چون قدرت تقابل و مخالفت با ایران را نداشتند، نهایتا دست به دامان بازیگر یا ابرقدرتی به نام آمریکا شدند. ضمن اینکه باید عنوان داشت که آمریکایی‌ها از روز اول در پشت صحنه معادلات قفقاز حضور داشتند و فقط در این روزها و هفته‌های اخیر حضورشان آشکار و علنی شد. ولی به هر حال معادلات به سمتی پیش رفته بود که فقط با میدان‌داری آمریکا می‌توانستند پروژه زنگزور را که اکنون به نام مسیر ترامپ نام‌گذاری شده است، به منطقه تحمیل کنند و ژئوپلیتیک قفقاز جنوبی را تغییر دهند.

‌چه شد که الان این پروژه کلید خورد؟ آیا به دلیل آنکه ما درگیر معادلات بعد از تجاوز ۱۲روزه و همچنین مذاکرات هسته‌ای، فعال‌سازی مکانیسم ماشه، احتمال بازگشت تحریم‌ها و نظایر آن هستیم که فرصت برای بازیگران حامی این پروژه فراهم شده است؟

نه، صرفا مسئله به معادلات بعد از تجاوز ۱۲روزه اسرائیل و آمریکا برنمی‌گردد و دلایل و عوامل و پارامترهای متعددی دخیل بودند که اکنون این پروژه کلید خورد. بله، شاید در میان بازیگران و کشورهای منطقه‌ای و همچنین آمریکا و اسرائیل این تصور غلط وجود داشته باشد که بعد از این تجاوز، تهران در موقعیت ضعیف‌تری نسبت به قبل قرار دارد، لذا در شرایط فعلی امکان پاسخ‌دهی مناسب و متقابل از سوی ایران برای هرگونه اقدامی مانند تحمیل کریدور زنگزور به نام مسیر ترامپ وجود ندارد و به همین واسطه کلان‌پروژه‌های حوزه ژئوپلیتیک، به‌ویژه در مجاورت مرزهای ایران، در حال کلیدخوردن است، کمااینکه مشابه پروژه زنگزور در سایر حوزه‌ها پیگیری می‌شود که علیه منافع جمهوری اسلامی ایران است.

‌مثلا؟

مثلا تصمیم نتانیاهو برای اشغال کامل نوار غزه یا تلاش‌ها برای خلع‌سلاح حزب‌الله لبنان و سایر تحرکات برای پیشبرد کریدور داوود در سوریه و نظایر آن؛ همگی در این چارچوب قابل بحث هستند. یعنی آن چیزی که به نام مسیر ترامپ توافق شده است، در این پکیج جامع قابل تحلیل هستند که همه این تحرکات صرفا با هدف واردکردن ضربات بیشتر به منافع و ژئوپلیتیک ایران است. لذا این تصور غلط وجود دارد که ایران اکنون بعد از جنگ ۱۲روزه در موقعیت ضعف قرار دارد که به نظر من بخش عمده آن نزدیک به واقعیت نیست. البته رقبای ما کماکان انگیزه‌های قبلی را برای تغییرات ژئوپلیتیک در مجاورت مرزهای ایران دارند که مهم‌ترین آن، دورزدن ایران و تخلیه ظرفیت‌های ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک ایران و نیز افزایش فشارهای امنیتی و مرزی به کشور است.

لذا تعریف و ترسیم کریدورهای جدید و مسیرهای ترانزیتی و مواصلاتی در شمال و جنوب ایران با هدف دورزدن تهران از قبل طراحی شده و کماکان در دستور کار است. ضمن اینکه اکنون یک انگیزه شخصی برای خود دونالد ترامپ در قالب دریافت جایزه صلح نوبل هم وجود دارد و به همین دلیل وزارت امور خارجه آمریکا را مأمور کرده که هر مناقشه‌ و بحرانی که در جهان حل نشده است را پیدا کند تا ترامپ بتواند به نام خود برای آنها راهکار و راه‌حل پیدا کند که در نهایت نامزدی او برای جایزه صلح نوبل جدی شود. لذا این انگیزه‌های شخصی ترامپ هم در انتخاب زمان فعلی برای کلیدزدن کریدور زنگزور به نام مسیر ترامپ مؤثر واقع شده است.

‌‌سؤال مهم‌تر این است که بعد از این کریدور زنگزور، مسیر ترامپ یا هر اسم دیگری که دارد، اکنون ژئوپلیتیک منطقه قفقاز جنوبی تغییر کرده و راه‌های ارتباطی ما به اروپا بسته شد و از این به بعد باید زیر بلیت ترکیه و جمهوری آذربایجان و آمریکا برویم؟

همان‌طورکه می‌دانید ما دو مسیر مواصلاتی داشتیم که طی تحولات یک سال گذشته هر دوی آنها بسته شد. یک مسیر از سوریه به سمت اروپا بود که بعد از سقوط حکومت اسد، عملا بسته شد و دیگری هم از استان سیونیک و خاک ارمنستان بود که متأسفانه این مسئله هم با توافق سه‌جانبه روز جمعه بین آمریکا، آذربایجان و ارمنستان از دستور کار خارج شد و عملا مسیر ترامپ، مرز مشترک ما با ارمنستان را به اجاره ۹۹ساله ایالات متحده درآورد. این دو مسیر، مسیرهای جایگزین ما برای مراودات با اروپا به مسیرها از طریق ترکیه و جمهوری آذربایجان بودند. الان، هم مسیر ایران و ارمنستان بسته است و هم مسیر ایران – عراق - سوریه - مدیترانه. در نتیجه مسیرهای باقی‌مانده، آذربایجان و ترکیه هستند که باید یادآور شد طی سال‌های گذشته، ما شاهد تجربه‌های بسیار تلخی توسط باکو و آنکارا برای افزایش فشار به تهران در جهت استفاده از این مسیرها برای رسیدن به اروپا بودیم.

افزایش نرخ گمرکات، فشار امنیتی و بازرسی کامیون‌های ایرانی، توقیف اموال و کامیون‌ها که حتی باعث فاسدشدن و خراب‌شدن محموله کامیون‌ها شد. به هر حال باید اذعان داشت که ترکیه و آذربایجان در طول این سال‌ها از مسیرهای ترانزیتی خود به عنوان اهرم فشار علیه ایران استفاده می‌کردند و قطعا با بسته‌شدن مسیر ارمنستان و سوریه و افزایش نیاز ایران به مسیر آذربایجان و ترکیه، هم آنکارا و هم باکو اهرم‌های فشار بیشتری را به ما وارد خواهند کرد.

صرفا مسئله تجاری و اقتصادی است یا بحث‌های ناظر به کریدورها و مسیرهای ترانزیتی و مواصلاتی هم وزن بیشتری خواهند داشت؟

به نکته بسیار کلیدی اشاره کردید و اتفاقا به نظر من، آمریکایی‌ها رویکرد اصلی خود برای نقش‌آفرینی در معادلات قفقاز را به حوزه‌های امنیتی اختصاص داده‌اند. زمانی که طبق این توافق سه‌جانبه، قرار است مسیر ترامپ یا کریدور زنگزور به اجاره ۹۹ساله آمریکایی‌ها دربیاید، نباید مسئله را صرفا در حوزه اقتصادی و تجاری و ترانزیتی و مواصلاتی یا انرژی دید. قطعا آمریکایی‌ها با توجه به رقابتی که با ما دارند، سعی خواهند کرد این مسئله را به یک اهرم فشار تبدیل کنند و در این منطقه یک سد جدی در برابر ما برای هرگونه تعامل با اروپا فراهم کنند.

پس مسئله، صرفا تبعات مواصلاتی، ترانزیتی و کریدوری نیست و اینها فقط بخشی از موضوع است، بلکه باید به تبعات ژئوپلیتیک، ژئواستراتژیک، امنیتی، نظامی و میدانی هم اشاره کرد. به باور من، اصل و محور تمام این تحرکات بر خفگی و حصر ژئوپلیتیک ایران در مرزهای خود تأکید دارد. با قاطعیت می‌توان گفت که اکنون اسرائیل در آذربایجان و قره‌باغ با ایران هم‌مرز شده است و آمریکا هم در ارمنستان و همین کریدور زنگزور. لذا اگر حتی آمریکایی‌ها به نام تجارت و اقتصاد، شرکت‌ها را وارد ارمنستان کنند و در کنار مرزهای ایران مستقر کنند، قطعا در آینده به بهانه حفظ امنیت مسیرهای مواصلاتی و ترانزیتی و همچنین به بهانه حفظ امنیت شرکت‌های خود، مسئله استقرار نیروهای نظامی و تأسیس پایگاه‌ها در اطراف مرزهای ایران را مطرح می‌کنند و این به معنای حضور نظامی آمریکا در پشت مرزهای شمالی ایران است.

‌در ادامه همین تحلیل، جایی عنوان کرده بودید که بعد از این مسیر ترامپ، فضا برای پذیرش سریع جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در ناتو و استقرار نیروهای این نهاد (ناتو)، در کنار مرزهای ایران هم فراهم شده است، یعنی علاوه بر اسرائیل و آمریکا، ناتو هم با ایران هم‌مرز خواهد شد، کمااینکه ناتو در ترکیه هم با ما هم‌مرز شده است.

بله. مسئله مهم‌تر از حضور نظامی آمریکا در کنار مرزهای ایران، تلاش برای پذیرش سریع و جدی جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان در ناتو است.

این نوع خفگی یا حصر ژئوپلیتیک ایران ادامه خواهد داشت؟ چون به موازات مناقشات مرزی با طالبان، شاهد کلیدخوردن کریدور زنگزور بودیم و برخی‌ها، موضوع جزایر سه‌گانه را مطرح می‌کنند.

باز هم باید با کمال تأسف اذعان کرد که اگر با دست‌فرمان چند سال گذشته بخواهیم حرکت کنیم، قطعا این خفگی در سایر مناطق پیرامونی کشور ادامه پیدا خواهد کرد. به هر حال، اکنون به نظر می‌رسد که ما درک واقع‌بینانه‌ای از پویایی تحرکات دیپلماتیک و ژئوپلیتیکی پیرامونی خود نداریم و تا زمانی که به این درک نرسیم و متناسب با آن تصمیم‌گیری نکنیم و تغییر قواعد بازی رقابت را در دستور کار قرار ندهیم، حتما در ادامه، چالش‌ها و تهدیدهای ژئوپلیتیک پیرامون ایران افزایش خواهد یافت و متأسفانه باید اذعان داشت که یکی از مناقشات ژئوپلیتیک دیگر در پیرامون مرزهای ایران، جزایر سه‌گانه خواهد بود که با نقش‌آفرینی و تحرکات دیپلماتیک چند سال اخیر امارات متحده عربی، به سرعت پتانسیل نقدشدن پیدا خواهد کرد.

لذا ما در شرایط فعلی به یک بازآفرینی جدی در سیاست خارجی و حوزه ژئوپلیتیک نیاز داریم و به‌خصوص باید در سیاست همسایگی یک تجدیدنظر اساسی صورت بگیرد. در عین حال، باید با درک دقیق و واقع‌بینانه از تحولات پیرامونی و شتاب معادلات جهانی، بتوان ابتکار عمل و راهکارهای لازم را تعریف و پیاده‌سازی کرد. امتداد شرایط فعلی و دست‌فرمان کنونی، عملا به معنای بروز چالش‌ها و مشکلات جدی‌تر در حوزه ژئوپلیتیکی خواهد بود که می‌تواند تبعات مخرب جدی برای داخل کشور و امنیت ما داشته باشد. در نتیجه ضرورت بازآفرینی استراتژی و تغییر معادلات، بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.