|

مقدمه وحدت ملی سکوت یا فرصت برابر

جنگ ۱۲‌روزه اسرائیل علیه ایران نکات برجسته زیادی به همراه داشت که از بُعد امنیتی و نظامی و پدافند عامل و غیرعامل تا مدیریت رسانه و روایت‌ها را در بر می‌گرفت. اما یکی از نتایج مهم آن این بود که مردم حول محور ایران با هر اندیشه، زبان و قومیت متحد شدند.

حمیدرضا اکبرپور دکترای حقوق بین‌الملل عمومی و پژوهشگر میهمان مؤسسه تحقیقاتی ایران و اوراسیا (ایراس)

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

جنگ ۱۲‌روزه اسرائیل علیه ایران نکات برجسته زیادی به همراه داشت که از بُعد امنیتی و نظامی و پدافند عامل و غیرعامل تا مدیریت رسانه و روایت‌ها را در بر می‌گرفت. اما یکی از نتایج مهم آن این بود که مردم حول محور ایران با هر اندیشه، زبان و قومیت متحد شدند. سیستم نیز این موضوع را هرچند دیر، اما  دریافته است.

 براساس‌این، با وجود اینکه برخی اقدامات‌ هنوز بوی اشتباهات قبل از این رخداد را دارد، اما به نظر می‌رسد تغییر، پذیرفته شده است. دراین‌میان تأکید بسیار به‌ویژه بر موضوع حفظ وحدت، جلب توجه می‌کند. این امر بسیار درخور توجه است و می‌تواند نشان از عزم راسخ برای تغییر بنیادین در برخی مواضع سخت پیشین باشد. اما نکته برجسته در این زمینه، در روش دستیابی به وحدت مد نظر است.

در چند روز اخیر به صورت مستمر بر این امر تأکید شده است که سکوت بهترین روش برای حفظ وحدت است؛ سکوتی که قاعدتا مخاطبش، بیشتر طیف‌های وابسته به حاکمیت است، چراکه رسانه و ابزارهای قدرت و ثروت بسیار بیشتری در اختیار دارند. اما به نظر می‌رسد سکوت هرچند در برخی مواضع و مواقع تأثیرگذار است اما آنچه در این مقطع حساس می‌تواند تعیین‌کننده باشد، نه سکوت، بلکه ایجاد فرصت برابر است. فرصت برابر در استفاده از سکوها، موقعیت‌ها و ابزارهایی که تا پیش از این صرفا در اختیار بخشی از سیستم و نیروهای مورد اعتمادش بوده است و صرفا در برخی بزنگاه‌ها به دیگران فرصت عرض اندام داده می‌شد. این در حالی است که حضور طیف‌های مختلف و ابراز عقیده و مصونیت از تعقیب پس از آن، می‌تواند اعتماد عمومی را بار دیگر افزایش دهد و وحدت اجتماعی شکل‌گرفته حول ایران را قوام و دوام دهد. بی‌شک، شکستن قفل انحصار امثال صداوسیما یا دیگر عرصه‌های انحصاری و شبه‌انحصاری عمومی، به بازیابی اعتبار این نهادها هم کمک خواهد کرد. فقط در این صورت است که می‌توان جامعه داخلی را همراه و دشمن خارجی را تفهیم کرد. برقراری چنین تعادلی جز از طریق تغییر در مواضع سخت ممکن نیست.

در مجموع اتکای صرف به سکوت در باب اختلافات و افتراقات مابین نیروهای فعال سیاسی و اجتماعی به‌ عنوان راهبردی برای حفظ وحدت ملی، نه‌تنها پایدار نیست، بلکه می‌تواند شکاف‌های پنهان را تعمیق کند و در موعدی دیگر سر باز کند و دردناک‌تر خود را بروز دهد. وحدت پایدار، بر پایه مشارکت، شفافیت و اعتماد عمومی بنا می‌شود؛ مؤلفه‌هایی که با توزیع عادلانه فرصت‌ها، تریبون‌ها و تضمین آزادی بیان به دست می‌آید، نه با توصیه به خاموشی صداها.

هر‌چند این خاموشی در کوتاه‌مدت ممکن است تأثیرگذار باشد. اگر قرار است وحدت و وفاق از یک شعار مقطعی به یک واقعیت ملی و دائمی تبدیل شود، باید به‌جای توصیه به خاموشی و سکوت، به ابراز تفاوت‌ها در عین هم‌صدایی تن داد. جامعه‌ای که در آن منتقدان بتوانند در چارچوب قانون، آزادانه سخن بگویند و نهراسند، بسیار مقاوم‌تر و همدل‌تر در برابر تهدیدهای بیرونی خواهد بود. تهدید خارجی نیز بی‌گمان در محاسباتش، این متغیر پررنگ را لحاظ خواهد کرد. بنابراین وحدت ملی، نه از مسیر سکوت و پاک‌کردن صورت‌مسئله، بلکه از مسیر تضمین فرصت برابر برای ارائه دیدگاه‌های متفاوت می‌گذرد.

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.