|

چه خوب که زنده‌ام!

چه خوب که زنده‌ام و سیر تاریخ را با چشمان خودم می‌بینم، نیازی به تورق در لابه‌لای کتاب‌های قطور تاریخ ندارم و نیز نیاز به «سرچ» در دنیای مجازی را احساس نمی‌کنم؛ به عبارتی تاریخ را بغل کرده‌ام و با حسرت و آه در کنارش زندگی می‌کنم.

‌ چه خوب که زنده‌ام و سیر تاریخ را با چشمان خودم می‌بینم، نیازی به تورق در لابه‌لای کتاب‌های قطور تاریخ ندارم و نیز نیاز به «سرچ» در دنیای مجازی را احساس نمی‌کنم؛ به عبارتی تاریخ را بغل کرده‌ام و با حسرت و آه در کنارش زندگی می‌کنم. تاریخ را هضم نمی‌کنم، به ناچار می‌بلعم. تاریخ را اگر تنها مربوط به گذشته بدانیم که این‌طور نیست، در هیچ کجای تاریخ گذشته که امروز ارث به من رسیده است، فصلی از «تکرار تجربه» به چشم نمی‌خورد و تاریخ همان تاریخِ عبور از هر اتفاق و حادثه‌ای است که در بطن جامعه، دولتمردان را به «خودآگاهی» و سپس چاره‌اندیشی وامی‌دارد، رفتار‌ها را بازسازی می‌کند و سپس جامعه را به نوگرایی سوق می‌دهد. به تسلسل تاریخ و سلسله‌هایی فکر می‌کنم که تعقل سیاسی را ولو در برهه‌ای از زمان، آن هم به صورت پایدار سرلوحه خود قرار دادند و بر پایداری نسبی خود صحه گذاشتند، ماندند و هرچند ماندگار نشدند اما صورتی خوش در اذهان ملت بر جای گذاشتند. تاریخ را اگر بخوانیم و بدانیم، درخواهیم یافت که جامعه سیاسی ایران برخلاف سایر جوامع ازجمله اروپا و سایر ملل که جنبه ثبات داشته است، همیشه بر پایه بی‌ثباتی و زودگذر بنا شده و بدین لحاظ مایه اصلی تفاوت با سایر جوامع است. با هرج‌و‌مرج در تاریخ جهان شبیه آنچه در کشور خودم می‌بینم، کمتر روبه‌رو شده‌ام. آن فصل که به تاریخ انقلاب‌های جهان مربوط می‌شود، بنای آن را استوار بر تغییری هدفمند می‌بینم که ملت پیروز به خیلی از اهداف از پیش تعیین‌شده خود رسیده‌اند. اما در کشور من چالش‌های فراوانی جامعه را در دست‌اندازهای گوناگون گرفتار کرده و تلاش برای بیرون‌آمدن از آن نیازمند کمک‌هایی غیر از توان فردی است. تاریخ را که مرور می‌کنم، هر زمانی که دولت‌ها مسیری برخلاف مسیر ملت خود برگزیده‌اند، ناچار به کناره‌گیری شده‌اند‌. گویند تاریخ عبرت‌آور است و پیشینیان، معلم آیندگانی هستند که به سمت «تحول‌خواهی» در حرکت‌اند، از این منظر در کجای تاریخ ایستاده‌ایم که افق را نادیده می‌انگاریم. آنجا که تاریخ بر نردبان سیاست منتهی بر بام ترقی است، ما حفار دست‌اندازهایی برای جلوگیری از سرعت علم و عمل هستیم. هر روز که با تاریخ کشورم عجین‌تر می‌شوم، سیاست امروز سیاسیون مرا پس می‌زند و به گذشته‌های دور می‌اندازد و تمدن را در من پررنگ‌تر می‌کند. کتاب تاریخ من فصلی ندارد که در قیاس با رویداد‌ها خواندنی باشد، بلکه برعکس، هر روز من تاریخی است که عبرت آن برای دولت و ملتم سرآغاز روشنگری است و بر لحظه لحظه زندگی می‌تابد، به آن امید که به اغنای هر جناح و دسته‌ای بینجامد و هر تصمیمی را بر جامعه مستولی نکند. و دست آخر مورخ نیستم بلکه واعظ هستم برای نادیدگان و ناشنوندگانی که واقعیت‌های روزانه را سهوا ‌یا عمدا به کوچه دیگری هدایت می‌کنند و در بن‌بست سیاسی گرفتار می‌شوند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.