احیای سرزمینی
اکوسیستم ایران در آستانه دگرگونیهای برگشتناپذیر
ایران در یکی از خشکترین کمربندهای اقلیمی جهان قرار دارد، اما آنچه امروز با آن مواجه هستیم، فراتر از «خشکی طبیعی» و در چارچوب «تغییر اقلیم شتابیافته» معنا پیدا میکند. در سه دهه گذشته، شاخصهای زیستمحیطی کشور روند نزولی مستمری را طی کردهاند: افزایش دما، کاهش بارش، فرسایش خاک، افت سفرههای آب زیرزمینی، گسترش بیابانزایی و مهاجرت زیستی گونهها. این مجموعه، تصویری از یک اکوسیستم در حال تغییر است؛ تغییری که اگر مهار نشود، ظرفیت زیستی بخشهایی از سرزمین را به شکل جدی کاهش خواهد داد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
محمد محتشم-کارشناس محیط زیست: ایران در یکی از خشکترین کمربندهای اقلیمی جهان قرار دارد، اما آنچه امروز با آن مواجه هستیم، فراتر از «خشکی طبیعی» و در چارچوب «تغییر اقلیم شتابیافته» معنا پیدا میکند. در سه دهه گذشته، شاخصهای زیستمحیطی کشور روند نزولی مستمری را طی کردهاند: افزایش دما، کاهش بارش، فرسایش خاک، افت سفرههای آب زیرزمینی، گسترش بیابانزایی و مهاجرت زیستی گونهها. این مجموعه، تصویری از یک اکوسیستم در حال تغییر است؛ تغییری که اگر مهار نشود، ظرفیت زیستی بخشهایی از سرزمین را به شکل جدی کاهش خواهد داد.
براساس دادههای هواشناسی، میانگین دمای ایران طی صد سال گذشته حدود 1.5 تا دو درجه افزایش یافته و شدت گرمایش در دو دهه اخیر تقریبا دو برابر دورههای گذشته بوده است. پیامد مستقیم این روند، افزایش تبخیر-تعرق، کاهش ذخایر آب سطحی و فشار مضاعف بر سفرههای آب زیرزمینی است. ایران حدود ۶۰ درصد آب قابل برنامهریزی خود را از منابع زیرزمینی تأمین میکند؛ منابعی که اکنون در بیش از ۴۰۰ دشت کشور در وضعیت ممنوعه یا بحرانی قرار دارند. افت شدید آبخوانها موجب فرونشست زمین شده است؛ پدیدهای که امروز به یکی از جدیترین نشانههای تغییر اکوسیستم تبدیل شده و در مناطقی از اصفهان، تهران، رفسنجان و همدان سرعتی چند برابر استانداردهای جهانی دارد. فرونشست به معنای نابودی دائمی ظرفیت ذخیرهسازی آب در خاک است؛ یعنی حتی اگر بارشها افزایش یابد، بخش مهمی از توان طبیعی بازیابی
از دست رفته است.
تغییر اقلیم علاوه بر آب و خاک، ساختار اکولوژیک تنوع زیستی ایران را نیز دگرگون کرده است. گونههای حساس به گرما به ارتفاعات پناه بردهاند و گونههای وابسته به رطوبت در معرض انقراض محلی قرار گرفتهاند. برای نمونه، جنگلهای هیرکانی که یکی از میراثهای کمنظیر زیستی جهان به شمار میروند، به دلیل افزایش دما، تغییر الگوی بارش و شیوع آفات مرتبط با گرمایش، روند پسرفت را تجربه میکنند. در غرب کشور، بلوطهای زاگرس در دو دهه اخیر تحت تأثیر خشکسالی، قارچها و کاهش رطوبت خاک بهطور گسترده خشکیدهاند؛ پدیده «زوال بلوط» تنها یک بحران جنگلی نیست، بلکه نشانه اخلال در چرخه اکولوژیک حفاظت خاک، تنظیم رطوبت و تنوع ژنتیکی منطقه است.
مهمتر از اینها، تغییر اقلیم در ایران «بهسرعت» در حال وقوع است. ظرفیت سازگاری اکوسیستمها معمولا زمانی میتواند فعال میشود که تغییرات تدریجی باشند، اما در ایران افزایش دما و کاهش بارندگی در بازهای کمتر از دو نسل انسانی رخ داده است. سرعت بالای تغییر، امکان کنارآمدن گونههای گیاهی و جانوری با شرایط جدید را کاهش داده و بسیاری را به سمت نابودی یا مهاجرت اجباری سوق داده است. این وضعیت برای جوامع انسانی نیز مصداق دارد: مهاجرت محیطزیستی روستاییان، خشکشدن اراضی کشاورزی و تهدید امنیت غذایی از پیامدهای مستقیم همین تغییرات شتابدار است.
در کنار این روندهای طبیعیِ متأثر از اقلیم، مجموعهای از فشارهای انسانی نیز اکوسیستم ایران را شکنندهتر کرده است. سیاستهای توسعه بدون ملاحظات محیطزیستی، برداشت بیرویه آب در کشاورزی، تغییر کاربری اراضی، تخریب مراتع و وابستگی اقتصادی به الگوهای پرمصرف آب، تابآوری سرزمین را بهشدت کاهش داده است. وقتی نظام اکولوژیک ضعیف میشود، کوچکترین نوسان اقلیمی میتواند بحرانهای بزرگ ایجاد کند. به همین دلیل است که خشکسالیهای اخیر ایران اثراتی بهمراتب شدیدتر از خشکسالیهای تاریخی بر جای گذاشتهاند.
شاخصهای بیابانزایی نیز این بحران را تأیید میکنند. حدود ۸۰ درصد مساحت کشور در معرض درجاتی از بیابانزایی قرار دارد و حداقل یکسوم این مناطق در وضعیت «بیابانزایی شدید» هستند. کاهش پوشش گیاهی، فرسایش بادی، ریزگردها و نابودی خاکهای حاصلخیز از پیامدهای این روند است. خاک ایران سالانه حدود یک تا دو میلیارد تن فرسایش را تجربه میکند؛ رقمی که یکی از بالاترین نرخها در جهان به شمار میرود و به معنای کاهش توان تولید زیستی و کشاورزی در آینده است.
افزایش فراوانی و شدت رخدادهای حدی نیز نشانه دیگری از تغییر اقلیم است؛ سیلابهای ناگهانی، بارشهای کوتاه ولی سیلآسا، موجهای گرمای چندروزه و دورههای طولانی خشکسالی، همه گواه تغییر الگوهای جوی هستند. تغییرات ناگهانی و حدی، هم زیرساختها را تهدید میکند و هم برای جوامع انسانی هزینههای سنگین به همراه دارد؛ از نابودی محصولات کشاورزی تا تهدید سلامت و افزایش هزینههای سازگاری شهری.
تأثیر این تغییرات بر امنیت غذایی ایران کاملا محسوس شده است. کشاورزی ایران وابسته به منابع آب سطحی و زیرزمینی و همچنین ثبات اقلیمی است. خشکسالی و گرمایش، دوره رشد بسیاری از محصولات را تغییر داده، بهرهوری آب را کاهش داده و حتی الگوی کشت را تحت تأثیر قرار داده است. مهاجرت کشاورزان، کاهش تولید و فشار بر امنیت غذایی، پیامدهای کوتاهمدت این روند است. در افق بلندمدت، ناپایداری اقلیمی میتواند مناطق وسیعی را از چرخه تولید خارج کند.
سؤال مهم این است: آیا امکان توقف کامل این روند وجود دارد؟ پاسخ علمی «نه» است. تغییر اقلیم یک فرایند جهانی است و حتی با کاهش انتشار گازهای گلخانهای، بخشهایی از تغییرات ادامه خواهد داشت. اما امکان «کاهش شدت» و «افزایش تابآوری» وجود دارد. ایران برای کاهش سرعت فروپاشی اکولوژیک باید دو مسیر را بهطور همزمان دنبال کند: سازگاری (Adaptation) و کاهش اثرات
(Mitigation). سازگاری یعنی مدیریت هوشمند منابع آب، اصلاح الگوی کشت، حفاظت از جنگلها و مراتع، احیای آبخوانها و برنامهریزی شهری همگام با شرایط اقلیمی جدید. کاهش اثرات نیز شامل کاهش آلایندهها، توسعه انرژیهای تجدیدپذیر، کنترل مصرف سوختهای فسیلی و تقویت
حملونقل پاک است.
هشدار اصلی این است که پنجره زمانی برای اقدام، محدود است. اکوسیستم اگر از «نقطه واژگونی» عبور کند، بازگشتپذیری خود را از دست میدهد. مثال ساده آن دریاچه ارومیه است: زمانی که یک اکوسیستم خشک میشود، بازگرداندنش بسیار دشوارتر از جلوگیری از خشکشدن آن است. اکنون بخشهایی از ایران در همین وضعیت قرار گرفتهاند؛ از آبخوانهای فرونشسته تا جنگلهای رو به نابودی.
ایران به برنامهای ملی برای احیای اکولوژیک نیاز دارد؛ برنامهای نه در سطح شعار، بلکه با اهداف مشخص، زمانبندیشده، قابل پایش و مبتنی بر داده. مدیریت سرزمین باید بر مبنای ظرفیت اکولوژیک و توان تجدیدپذیری منابع تنظیم شود، نه براساس فشارهای مقطعی اقتصادی. آینده ایران وابسته به سلامت اکوسیستم آن است؛ و این سلامت، امروز در معرض بزرگترین تهدید تاریخی خود قرار دارد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.