|

برخورد: گفت‌وگوی احمد غلامی با رحیم رئیس‌نیا درباره تاریخچه زنگزور

زنگزوری که من می‌شناسم

وقتی از محیطی که در آن زندگی می‌کنیم یا از آن خاطره داریم صحبت می‌کنیم، تفاوت جدی دارد با وقتی که کسی به‌عنوان کارشناس و تحلیلگر سیاسی از آنجا می‌گوید. رحیم رئیس‌نیا رابطه‌اش با قفقاز، آذربایجان و ارمنستان از جنس دیگری است؛ آن مناطق را با عشق زیسته و در فراز و فرودهای زندگی جاری مردم آن دیار مشارکت داشته است، اختلافاتشان را از نزدیک لمس کرده و در دوستی‌ها و خوشی‌های آنان سهیم بوده است.

زنگزوری که من می‌شناسم
احمد غلامی نویسنده و روزنامه‌نگار

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

وقتی از محیطی که در آن زندگی می‌کنیم یا از آن خاطره داریم صحبت می‌کنیم، تفاوت جدی دارد با وقتی که کسی به‌عنوان کارشناس و تحلیلگر سیاسی از آنجا می‌گوید. رحیم رئیس‌نیا رابطه‌اش با قفقاز، آذربایجان و ارمنستان از جنس دیگری است؛ آن مناطق را با عشق زیسته و در فراز و فرودهای زندگی جاری مردم آن دیار مشارکت داشته است، اختلافاتشان را از نزدیک لمس کرده و در دوستی‌ها و خوشی‌های آنان سهیم بوده است. او همچون تحلیلگران سیاسی نیست که دستی از دور بر آتش دارند و بر مبنای دانش و مشاهداتشان نظر می‌دهند، بلکه بخشی از همان مردم است و به زبان آنان سخن می‌گوید. رحیم رئیس‌نیا آثار و مقالات بسیاری درباره جنبش‌های این مناطق که بر سیاست داخلی ایران در دوره مشروطه مؤثر بوده‌اند، نوشته و منتشر کرده است. او پیش از اینکه گذرگاهی به نام زنگزور وجود داشته باشد، از مشکلات آذربایجان و نخجوان و ارمنستان اطلاع داشته است. شاید آنچه برای رحیم رئیس‌نیا اهمیت فراوانی داشته باشد این نکته است که جریان‌های سوسیالیستی دوره مشروطه از آنجا سرچشمه گرفته و موجب تحول در دیدگاه‌های سیاسی روشنفکران آن دوره شده است. ازجمله آثار رئیس‌نیا کتاب «آذربایجان جزء لاینفک ایران» است که به دورانی می‌پردازد که زمزمه‌هایی پیرامون تلاش گروهی از مسلمان‌های قفقاز برای ایجاد کشوری موسوم به آذربایجان در آن حدود پدید آمد و در بین ایرانیان نگرانی‌هایی به وجود آورد. حدود چهار ماه پیش از اعلان رسمی تشکیل چنین کشوری در بخش‌هایی از خانات مسلمان‌نشین جنوب شرق قفقاز در اواخر مه 1918، درحالی‌که کم‌و‌کیف شایعاتی از این دست هنوز به‌درستی روشن نبود، بسیاری از ایرانیان که نسبت به مخاطرات حاصل از تأسیس ‌چنین موجودیتی در همسایگی ایالت آذربایجان آگاه بودند، در مقام مقابله برآمده و نسبت به طرح این‌گونه مطالب اعتراض کردند. رئیس‌نیا معتقد است مشکلات این منطقه دیرپاست و مسئله زنگزور نیز به سال‌ها پیش برمی‌گردد، خاصه سال 2020 که آذربایجان با کمک دیگر کشورهای ذی‌نفع ازجمله اسرائیل توانست مناطقی را که ارمنستان گرفته بود، پس بگیرد و تا گذرگاه زنگزور رسید. پس از برقراری آتش‌بس، مذاکراتی بین آذربایجان و ارمنستان صورت گرفت و در پیمان آتش‌بس استفاده آذربایجان از این گذرگاه مطرح شد، بعد از آن مشکلات و مسائل دیگری به وجود آمد و مذاکرات همچنان ادامه داشت، اما به نتیجه‌ نرسید. تا اینکه چندی پیش به قولِ رئیس‌نیا یک‌دفعه سروکله ترامپ پیدا شد و به نظر می‌رسد که مسئله به نام ترامپ و به نفع زیاده‌طلبی‌های او در حال تمام‌شدن است. با رحیم رئیس‌نیا درباره تحولات اخیر در این منطقه و تفاهم و صلح ارمنستان و آذربایجان و مسئله زنگزور گفت‌وگو کردیم که بخش‌هایی از این گفت‌وگو به خاطرات او از منطقه اختصاص دارد.

 

 به تازگی تفاهم صلحی بین ارمنستان و آذربایجان با میانجی‌گری آمریکا صورت گرفته و ترامپ نقش اساسی در این مذاکرات داشته است. در این میان مهم‌تر از همه این است که قرار است گذرگاهی هم به نام ترامپ در ارمنستان باز شود. به نظر شما چه وقایعی پشت سر گذاشته شده که این اتفاق رخ داده و این توافق ثمره چه روندی است؟

در آغاز و پیش از ورود به بحث، آرزوی صلح و آرامش برای مردممان دارم. اتفاقی افتاده که در پی آن کل منطقه به این مسئله حساسیت پیدا کرده‌اند و این حساسیت فقط محدود به رسانه‌های ایران، آذربایجان و ارمنستان نیست و تمام کشورهای منطقه روند اتفاقات را پیگیری می‌کنند. اجازه دهید در ابتدا تاریخچه مختصری از سوابق کار عرض کنم تا برسیم به اینکه چطور شد ترامپ وارد مسئله شد و کار تا جایی پیش رفت که اسم گذرگاه هم به نامش خواهد شد و این با عبارات و اصطلاحات فریبنده‌ای مثل گذرگاه صلح و عمران و امنیت و امثالهم رقم خورده است.

در منطقه قفقاز جنوبی، که به هر حال از پیکر ایران عزیزمان جدا شده، مردمی زندگی می‌کردند ازجمله ترکان آذربایجانی. البته آن زمان آذربایجان نام رسمی نبوده و بعدا آذربایجان نامیده شد، ولی فرهنگ و زبان دو سمت ارس با هم تفاوتی ندارد. از سوی دیگر، ارامنه در طی تاریخ با روس‌ها پیوند استراتژیک داشته‌اند، چون این اولین سرزمین مسیحی‌نشین بود که در مقابل جهان اسلام قرار گرفته بود و خواه ناخواه دنبال یک قدرت منطقه‌ای می‌گشتند که در سایه‌اش و با اتکا به آن بتوانند خودشان را حفظ کنند. در عین حال آنها با تاریخ روسیه هم ارتباط زیادی دارند. اما به طور خاص مراحل حساس تاریخ میان آذربایجان و ارمنستان بعد از انقلاب 1905 روسیه شروع می‌شود، یعنی زمانی که تسلط روسیه تزاری ضعیف شده است. این دو قوم هریک منافعی داشتند و ضمنا گروه‌ها و دسته‌هایی هم بودند که میان آنها فتنه‌انگیزی می‌کردند، تا اینکه سرانجام دو جنگ اتفاق افتاد که یکی به بعد از 1905 تا 1907 مربوط است. در این جنگ تعداد زیادی از ارامنه و آذربایجانی‌ها کشته شدند. در این میان اما روس‌ها پشت ارمنی‌ها بودند و این موقعیت خاصی به ارمنی‌ها می‌داد. روسیه در اواسط قرن نوزدهم جنگ‌هایی با عثمانی داشت که منطقه ارمنی‌نشین اصلی در قلمرو عثمانی بود. از آنجا هزاران ارمنی به منطقه قفقاز جنوبی منتقل شدند و حتی در دوره قاجاریه، حاکم‌نشین قره‌باغ ایرانی‌ها بودند. یا مثلا در همین منطقه زنگزور هم در اواخر قرن نوزدهم، و قبل از اینکه کشتار متقابل صورت بگیرد، حدود 149 روستای مسلمان‌نشین، 91 روستای کردنشین و 81 روستای ارمنی‌نشین وجود داشت. اما بعد از 1905 زمانی که قتل ‌عام مسلمان‌ها شروع می‌شود بسیاری از این روستاها ویران می‌شود. آندرانیک که یک ارمنی بود و به آذربایجان ما و خوی هم حمله کرده بود، در آن روستاها آتش‌افروزی‌های زیادی کرد. در جریان جنگ جهانی اول نیز همین وضعیت وجود داشت. مخصوصا بعد از اینکه در سال انقلاب‌خیز 1917 تزاریسم سقوط می‌کند و انقلاب بلشویکی رخ می‌دهد. در دوران آشفتگی بعد از انقلاب و جنگ‌های داخلی هم باز همان وضعیت در قفقاز جنوبی بود و درگیری‌ بین آذربایجانی‌ها و ارمنی‌ها ادامه داشت. بعد از جنگ جهانی اول است که در منطقه سه جمهوری به وجود می‌آید: جمهوری آذربایجان که مساواتی‌ها تشکیل دادند، ‌جمهوری گرجستان که منشویک‌های گرجی تشکیل دادند و جمهوری ارمنستان که داشناک‌ها نقش فعالی در جریان آن داشتند. داشناکسیون حزبی است که سابقه بیش از یک قرن دارد و در منطقه‌ای وسیع یعنی در قفقاز و آناتولی ترکیه و ایران فعال بودند. آنها وقتی جمهوری مستقل خودشان را تشکیل می‌دهند اختلافات ارضی همچنان وجود داشته، یعنی درگیری‌های بین مساواتی‌‌ها و ارامنه داشناک همچنان پابرجا بود، منتها با استیلای شوروی شرایط تغییر می‌کند. در سال 1920 که روسیه به قفقاز جنوبی مسلط می‌شود، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و گرجستان را به تصرف درمی‌آورد و در نتیجه وضع کاملا عوض می‌شود. یعنی این هر سه جزو یک کشور می‌شوند، در عین حال که خودمختاری و حق تعیین سرنوشت خودشان را داشتند. از اینجا به بعد است که مسئله گذرگاه زنگزور مطرح می‌شود، یعنی مرز مشخصی بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان به آن صورت وجود نداشته و مسئله اصلی در مورد نخجوان بوده است. نخجوان بخشی از جمهوری آذربایجان بود و تنها راه اتصالش به جمهوری آذربایجان همین گذرگاه بوده است. به این گذرگاه آذربایجانی‌ها زنگزور می‌گویند و ارمنی‌ها سیونیک. این منطقه‌ای است که چند شهرستان دارد و تا ارس که مرز بین ارمنستان و ایران است ادامه دارد. در عین حال همین منطقه بین نخجوان و جمهوری آذربایجان قرار گرفته، یعنی سمت شرقی‌اش جمهوری آذربایجان است، ‌جنوبش ایران است و غرب آن نخجوان قرار دارد. تا زمان شوروی راه‌آهن معروفی که در کنار ارس بود و ما در آنجا رفت‌وآمد قطار را می‌دیدیم، درحقیقت همان گذرگاه بود که آن زمان محل گذر راه‌آهن بود. ارتباطات بین ارمنستان و آذربایجان که تحت سلطه کشور سوسیالیستی شوروی بودند در همان زمان هم وجود داشت. آنها اختلافاتی درونی داشتند و در دوره شوروی هم گاهی شعله‌ور می‌شد. مثلا در اواخر دوره شوروی یک مسلمان با کامیون جمعی از ارامنه را می‌کشت و آنها هم در مقابل کارهای دیگری می‌کردند.

بنابراین این تحریکات همواره وجود داشت تا اینکه به دوران فروپاشی شوروی می‌رسیم و اختلافات بین دو کشور و دو قوم در این دوره تشدید ‌شد. در اواخر دوره شوروی، اختلافات کاملا علنی شده بود و رودرروی هم قرار گرفته بودند، منتها با فروپاشی شوروی، اختلافات بار دیگر تشدید شده و منجر به جنگ بین آذربایجان و ارمنستان می‌شود. در جنگ اول که به اوایل دهه نود مربوط است، و به طور خاص در سال 1994، ارمنستان پیروزی بزرگی به دست می‌آورد و آذربایجان را عقب می‌راند. ارمنی‌ها در آن برهه مسلمانان را از قره‌باغ و سرزمین‌های مسلمان‌نشین و همچنین بسیاری از مسلمانان ساکن منطقه‌ای که ارمنستان نامیده می‌شد، اخراج می‌کنند و کشتار سنگینی انجام می‌دهند که این بار سنگینی بر دوش آذربایجان می‌شود. من در همان دوره سفری به آذربایجان داشتم و با چند نفر از آوارگانی که از ارمنستان فرار کرده بودند صحبت ‌کردم. آنها می‌گفتند ما هیچ مشکلی نداشتیم و در روستاهایمان، ارمنی و مسلمان، کنار هم زندگی می‌کردیم و با هم ارتباط داشتیم و به داد هم می‌رسیدیم، اما مسائل سیاسی ما را به جان هم انداخت و حالا ما بی‌وطن شدیم و در آذربایجان هم مشکلاتی داریم. مسئله فراری‌ها برای آذربایجان بحران‌ساز بود و این مسئله بعدها هم تداوم پیدا کرد. آذربایجان با توجه به منابع نفتش حائز اهمیت است. مخصوصا این نکته هم قابل توجه است که آذربایجان با ترکیه ارتباطات نزدیکی داشت و ترکیه هم علاقه‌مند بود این ارتباطات گسترش داشته باشد. حتی حیدر علی‌اف در سفر به ترکیه می‌گوید ما یک ملت در دو کشور هستیم. در عین حال ترکیه هم به فکر استفاده از فروپاشی شوروی و بهره‌مندی از ارتباط با کشورهای غالبا ترک‌زبانی بود که در قفقاز جنوبی بوده‌اند. وقتی این جنگ شروع و ارمنستان پیروز شد همین دالان را بست. یعنی راه‌آهنی را که به راه‌آهن سرتاسری روسیه وصل بود از بین برد. این راه‌آهن از یک طرف به باکو وصل بود، از طرف دیگر از کنار ارس رد می‌شد، تا نخجوان می‌رفت و از آنجا به قره‌سو که رضاشاه به ترکیه داد، مرتبط می‌شد و سپس به راه‌آهن سراسری روسیه وصل می‌شد و در گرجستان و جاهای دیگر هم ادامه داشت. راه را منفجر کردند و این مسیر هنوز هم بسته است. در همان دوره در دانشگاه تبریز کنگره نظامی‌شناسی برگزار شد که دو، سه نفر از آذربایجان هم در آن شرکت کرده بودند، چون آنها درباره نظامی حساسیت دارند و کل آثار او را به ترکی ترجمه کرده‌اند. خیلی‌ها در جمهوری آذربایجان فکر می‌کنند نظامی اصلا این شعرها را به زبان ترکی گفته است و در این زمینه خیلی کار کرده‌اند. یکی از این افراد که از طریق راه‌آهن و قطار به جلفا و ایران آمده بود، بعد از یکی دو ماه نمی‌توانست برگردد و مدام می‌گفتند به زودی راه باز می‌شود، اما باز نشد و هنوز هم این راه بسته است و بعد از این باید باز بشود.

بد نیست که اینجا در مورد علاقه ترکیه به برقراری ارتباط اقتصادی و سیاسی، خاطره‌ای کوتاه بگویم. در دوره فروپاشی شوروی در استانبول کنگره جمعیت‌های آذربایجانی تشکیل دادند که اغلب آذربایجانی‌های این‌طرف در آن حاضر بودند، اما بسیاری از آذربایجانی‌ها حتی از آمریکا و کشورهای اروپایی و جاهای دیگر هم در آن شرکت کرده بودند. همچنین حدود هشتاد نفر و شاید هم بیشتر از آذربایجان شورویِ در حال فروپاشی به این مراسم دعوت کرده بودند. من هم به همراه یک نفر دیگر دعوت شده بودیم و از تبریز به آنجا رفته بودیم. این مراسم در بزرگ‌ترین سالن استانبول یعنی کاخ ورزش برگزار می‌شد. محل اسکان و برگزاری مراسم فوق‌‌العاده بود و شب‌ها بهترین ضیافت‌ها برقرار بود. خاطرم است یک شب یکی از برگزارکنندگان کنگره که از استادان ترک آناتولی شرقی و از منطقه قارص بود، با دو آمریکایی آمد و گفت اینها مهمان من بودند و آنها را هم با خودم آورده‌ام. در مراسم موسیقی ترکی نواخته می‌شد و با موسیقی می‌رقصیدند، احساس من این بود که او، آن دو آمریکایی را آورده بود که مراسم را نشان دهد و بگوید وضعیت ما این‌گونه است. در آن زمان تانسو چیللر نخست‌وزیر ترکیه بود و یکی از معاون‌های او به مراسم آمد و یک سخنرانی ده دقیقه‌ای انجام داد. او در پایان سخنرانی‌اش شعاری داد و گفت زنده‌باد الفبای لاتین، الفبای دنیای ترک. در دوره پس از فروپاشی شوروی می‌بینیم که در این جمهوری‌های جداشده مثلا در گرجستان و ارمنستان، همواره خط و زبان خودشان را داشته‌اند، ولی خط آذربایجان سه بار قبل و بعد از شوروی عوض شده است. با عوض‌شدن همین الفبا درحقیقت یک منطقه نفوذ ایجاد می‌شود. قبل از اینکه نفوذ ترکیه به شکل حضوری در جمهوری آذربایجان به چشم بیاید، در نخجوان که ارتباط مستقیم داشتند، به یک کنگره دعوت شده بودم. یک‌ بار رئیس دانشگاه آنجا ما را به یک رستوران ترک برد. در آنجا دیدم پرچم بزرگ ترکیه در سالن قرار دارد و پرچم کوچک آذربایجان زیرش قرار گرفته است. تصادفا همین وضعیت را در کاخ ورزش استانبول هم دیده بودم. در آنجا نیز در بالای سالن پرچم بزرگ ترکیه دیده می‌شد و زیرش هم پرچم کوچک آذربایجان بود. من با یک آذربایجانی که اهل تحقیق بود و با کتاب‌هایش آشنایی داشتم، بیرون سالن صحبت می‌کردم و او می‌گفت آزادی واقعی اینجا است. من با او درباره این موضوع بحث کردم و بعد همین مسئله پرچم را مطرح کردم و گفتم این مراسم مربوط به کنگره انجمن‌های آذربایجانی‌ است، اما زیر سایه پرچم ترکیه برگزار می‌شود.

این مثال‌ها را زدم تا بگویم که ترکیه چه هدف و نقشی داشته است. روسیه نیز در این مسئله کاملا ذی‌نفع بود و در درجه اول با کمک ترکیه و بعد با کمک اسرائیل در پی منافعش بوده است. سفارت اسرائیل در آذربایجان سفارت معمولی نیست و درصد بالایی از نفت آنجا، حتی می‌گویند تا 60 درصد، به اسرائیل می‌رود. مخصوصا در جنگ دوازده روزه شاهد بودیم هواپیماهای اسرائیلی از دالان زنگزور رد می‌شدند. البته ما به چشم این را ندیدیم، اما شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد اسرائیل در آنجا از جایگاه خاصی برخوردار است. در نتیجه با کمک این کشورها بود که آذربایجان در سال 2020 مناطقی را که ارمنستان گرفته بود، یکی بعد از دیگری، پس گرفت و تا گذرگاه زنگزور رسید. برای برقراری آتش‌بس، با پادرمیانی پوتین، مذاکراتی بین آذربایجان و ارمنستان یعنی بین علی‌اف و پاشینیان صورت گرفت. در پیمان آتش‌بسی که بسته شد، استفاده آذربایجان از این گذرگاه مطرح بود، چون برای آذربایجان خیلی مهم است که دسترسی مستقیم به نخجوان داشته باشد. تا همین دوره که این گذرگاه بسته بود، کل انتقالات و ارتباطات آذربایجان با نخجوان از طریق ایران بود. یا مثلا حیدر علی‌اف قبل از اینکه به قدرت برسد در نخجوان ساکن بود و به خاطر زمستان و نبود نفت مجبور بود با پالتو در اتاقی سرد باشد و ایران بود که کمک کرد. همین گذرگاه که از ایران می‌گذشت هم در جهت خواسته‌ها و منافع دوستی بین ایران و آذربایجان بود.

بعد از این سال‌ها مشکلات و مسائل دیگری به وجود آمد و مذاکرات همچنان ادامه داشت، اما به نتیجه‌ای نمی‌رسید. از سال‌ها پیش مشخص بود که این مذاکره بین دو کشوری که با هم تخاصماتی داشتند در جریان نیست و یک طرف دست اسرائیل و بعد ترکیه است و یک‌دفعه سروکله کسی مثل ترامپ که همه‌ ما او را می‌شناسیم پیدا شد. او کسی است که می‌خواهد همه مسائل را به‌تنهایی و به نام خودش حل‌ و ‌فصل کند. ترامپ با بلندپروازی‌هایی که دارد درباره خیلی از کشورها و مناطق مثل جزیره گرینلند و کانال پاناما ادعاهایی مطرح کرده و حالا هم وارد این مسئله شده است. جمعه گذشته یعنی در 8 اوت، سروکله علی‌اف و پاشینیان در کاخ سفید پیدا شد در حالی که دست در دست هم داشتند و دو دست ترامپ بالا و پایین دست آنها بود. ظاهرا در اینجا مسئله به نام ترامپ و به نفع زیاده‌طلبی‌های او در حال تمام‌شدن است. البته اینکه واقعا چه خواهد شد مشخص نیست، اما مسئله این است که ترامپ قرار است گذرگاهی را که حدود 41 کیلومتر عرض دارد، برای 99 سال از ارمنستان اجاره کند و به جمهوری آذربایجان اجاره بدهد و بعد از آن قرار است شرکت‌های آمریکایی کارهای زیرساختی از قبیل کشیدن جاده، ریل‌گذاری راه‌آهن، فیبر نوری و تأسیسات دامنه‌دار دقیقا روی مرز ایران و ارمنستان انجام دهند. حالا در این شرایط هر کسی از هر طرف از صلح سخن می‌گوید. اردوغان می‌گوید صلح به منطقه آمده و ما باید از آن استفاده کنیم، در حالی که همین خط اگر به کار بیفتد اردوغان می‌تواند به‌راحتی به آذربایجان و از دریای خزر به ماورای خزر و جمهوری‌های دیگر مرتبط شود. او پیش‌تر ارتباطاتی با این مناطق داشته، ولی الان مستقیم وصل خواهد شد و به رؤیاهای دوران عثمانی می‌رسد. از سوی دیگر، پاشینیان هم از صلح صحبت می‌کند. خود ترامپ هم که بیش از همه از صلح حرف می‌زند، اما دیدیم که صلح ترامپ با بمب‌های چندتنی خودش را نشان می‌دهد.

به هر حال ما حالا به این مرحله رسیده‌ایم و بازنده اصلی این بازی‌ها احتمالا در درجه اول روسیه است، چراکه با این پیمان پای ناتو تا قفقاز می‌رسد. همچنین با محاصره ترکیه و محاصره ایران هم روبه‌رو خواهیم شد، چون این یک پایگاه آمریکایی-ناتویی خواهد بود. البته می‌دانیم که ترکیه عضو ناتو است و در هر حال خواسته‌های ناتو هم مشخص است و این بیشتر مسئله روسیه است. اما در مورد ایران هم این مسئله وجود دارد که آمریکا به مرز ایران نزدیک خواهد شد. از طرف دیگر با چین روبه‌رو هستیم. چین می‌خواهد جاده معروف ابریشم را احیا کند؛ جاده‌ای که چندشاخه بود و غرب و شرق را به هم متصل می‌کرد و چین حالا می‌خواهد این را در دنیای مدرن تحقق ببخشد. این پیمان مقابل این طرح هم قرار می‌گیرد. در واقع یک سر تمام اقدامات آمریکا در منطقه علیه چین است.

 به نظر شما با اختلاف عمیقی که بین ارمنستان و آذربایجان وجود دارد، آیا توافقی که از طریق آمریکا صورت گرفته در آینده هم پایدار خواهد بود؟

در ارمنستان به طور معمول حزب داشناکسیون نفوذ فراوانی داشته و حاکمیت دستش بوده است. امروز پاشینیان گو‌اینکه همان گرایش‌ها را دارد اما از حزب دیگری است و داشناکس‌ها در اپوزیسیون هستند. اعتراضاتی هم شده است. شخصا به نظرم این پیمان نهایتا بر علیه ارمنستان است و همین ساخت‌وسازها به‌تدریج توسعه خواهد داشت و ارمنستان را تکه‌پاره می‌کند. پاشینیان هم وضعیت خوبی ندارد. اما اینجا فقط مسئله ارمنستان مطرح نیست و روسیه هم وجود دارد. با اینکه روسیه گفته مشکلی با صلح این کشورها ندارم و در جنگ اول هم صلح در نتیجه میانجی‌گری پوتین رخ داده، اما روسیه و ایران نمی‌توانند این قضیه را بپذیرند. می‌بینیم که رفت‌وآمدهای سیاستمداران و تصمیم‌گیران ایران و آذربایجان و آمریکا وجود دارد. باید منتظر باشیم. گاهی با ساده‌انگاری می‌خواهند قضیه حل شود و مثلا می‌بینیم که گفته می‌شود ما قوم و خویشیم و تصمیم را به عهده خودشان بگذاریم. اما چه کسانی قرار است تصمیم‌گیرنده باشند. علی‌اف که بعد از اتحاد شوروی، سلطنت خانوادگی را برقرار کرده‌‌ است. باید ببینیم چه پیش خواهد آمد. اظهاراتی مطرح شده مثلا از طرف آقای دکتر ولایتی که گفته ما به‌هیچ‌وجه اجازه چنین کاری را نمی‌دهیم. در عین حال که مواضع تند مطرح می‌شود، شاهد مواضع دیگری هم هستیم که می‌گویند آنها مصالح و منافع ما را هم در نظر گرفته‌اند. واقعا اگر پیمان صلح معمولی در کار باشد که پشت آن اسرائیل و آمریکا حضور نداشته باشند چون آنها را می‌شناسیم، خیلی برای منطقه خوب است. از نظر تکنولوژی و تجارت به نفع منطقه است. حالا البته درباره ساختن زیرساخت‌ها می‌گویند که حدود چهار سال طول خواهد کشید. اما تغییر و تحولات به‌خصوص برای کشور ما مهم است. لازم است این مسئله از سمت کشور ما با توجه به ریشه‌های تاریخی آن جدی گرفته شود و با تجارب اخیری که داریم امیدواریم قبل از وقوع فاجعه بتوانیم جلوی این مشکل را بگیریم. واقعا شرایط و دوران خطیری است و امیدوارم اراده لازم وجود داشته باشد که از کنار این مسئله ساده نگذریم و برخورد جدی داشته باشیم تا ببینیم در آینده شرایط چطور پیش می‌رود.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.