|

اسب تروآی جدید

یونانیان که راهی برای ورود به شهر تروجان‌ها نیافتند، نقشه‌ای خلاقانه پیاده کردند. آنها با صرف زمان و منابع زیاد، اسب چوبی غول‌پیکری را ساختند و آن را جلوی قلعه تروجان‌ها رها کردند. تروجان‌ها آن را هدیه انگاشتند و به درون شهر بردند، بی‌خبر از آنکه زبده‌ترین سربازان یونانی در دل آن پنهان شده‌اند؛ سربازان انتظار کشیدند تا شب فرا رسد.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

یونانیان که راهی برای ورود به شهر تروجان‌ها نیافتند، نقشه‌ای خلاقانه پیاده کردند. آنها با صرف زمان و منابع زیاد، اسب چوبی غول‌پیکری را ساختند و آن را جلوی قلعه تروجان‌ها رها کردند. تروجان‌ها آن را هدیه انگاشتند و به درون شهر بردند، بی‌خبر از آنکه زبده‌ترین سربازان یونانی در دل آن پنهان شده‌اند؛ سربازان انتظار کشیدند تا شب فرا رسد. در آن هنگام، از اسب خارج شده، دروازه‌های شهر را بر روی ارتش یونان گشودند.

ماجرای اسب تروآ، نماد کلاسیک حیله‌گری جنگی و صبر استراتژیک است که پس از قرن‌ها هنوز هم برای فریب حریف کارآمد است. در ادامه به بررسی و تحلیل دو نمونه از حملات اخیر می‌پردازیم که از سوی دشمن به کار گرفته شده‌اند.

نخست، ماجرای بمب سنگرشکن غول‌پیکر آمریکا. پنتاگون رسما تأیید کرده است که از حدود سال ۲۰۰۵، هم‌زمان با دریافت اطلاعات اولیه مبنی بر ساخت تأسیسات هسته‌ای فردو در اعماق کوه‌ها، پروژه توسعه و ارتقای بمب جدیدی موسوم به بمب سنگرشکن را کلید زد. این بمب 30 هزار پوندی (حدود ۱۳.۶ تن) به طور خاص برای نفوذ تا عمق ۶۰ متری بتن مسلح طراحی شده بود تا بتواند مستحکم‌ترین پناهگاه‌های زیرزمینی را نابود کند. این یک سرمایه‌گذاری بلندمدت، پرهزینه و کاملا هدفمند بود که نشان می‌دهد دشمن برای یک روز مبادا، از سال‌ها قبل برنامه‌ریزی می‌کند.

دوم، عملیات حیرت‌انگیز اسرائیل علیه حزب‌الله لبنان. سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل با صرف سال‌ها زمان، طرحی پیچیده را برای آلوده‌سازی و کنترل زنجیره تأمین پیجرها به اجرا گذاشتند. آنها با نفوذ به این زنجیره، صدها دستگاه را به بمب‌های ساعتی کوچکی تبدیل کردند که در یک روز و ساعت مشخص، هم‌زمان منفجر شوند و ضربه‌ای کاری به کادر فرماندهی و عملیاتی حزب‌الله وارد کنند. این عملیات بهره‌گیری از یک ابزار به ظاهر ساده برای یک حمله ویرانگر بود. این دو مثال، نمونه‌هایی در باب حیله حریفان ما در نبرد را نشان می‌دهد. پیجرهای حزب‌الله لبنان مصداق امروزین اسب تروآ است. این موضوع برای ما که به خاطر تحریم‌ها، تجهیزات استراتژیک خود را با واسطه وارد می‌کنیم، نیز زنگ خطری است. (پیش‌تر در یادداشت «تحریم؛ نعمت یا بمب جیبی» به این موضوع پرداخته‌ایم). اما این اسب‌های تروآ را نباید صرفا در تجهیزات سخت‌افزاری جست. اصولا نام «تروجان» که برای بدافزارها انتخاب شده‌اند، از داستان اسب تروآ ریشه گرفته است.

حال با این مقدمه، این پرسش هولناک را مطرح می‌کنم: آیا ارائه گسترده و رایگان VPN به میلیون‌ها ایرانی، نمی‌تواند پرده سوم از یک نمایش مشابه باشد؟ طرحی بلندمدت برای آلوده‌کردن زیرساخت‌های سایبری ما به بدافزارهایی که امروز شاهد حملاتشان هستیم؟

یک مهاجم سایبری برای اجرای حمله‌ای گسترده و فلج‌کننده به زیرساخت‌های حیاتی یک کشور، به یک شاهراه برای توزیع بدافزار خود نیاز دارد. چه شاهراهی بهتر از نرم‌افزاری که میلیون‌ها شهروند به دلیل یک نیاز مبرم، آن را با رضایت کامل روی دستگاه‌های شخصی و بعضا سازمانی خود نصب می‌کنند؟ شهروندانی که هر کدام می‌توانند در یک سازمان دولتی و خصوصی مشغول به کار باشند و آن نیاز مبرم، مبارزه با «فیلترینگ» است.

سیاست فیلترینگ گسترده در ایران، ناخواسته یک «بازار سیاه دیجیتال» عظیم و غیرقابل کنترل ایجاد کرده است. در این بازار، میلیون‌ها کاربر ایرانی هر روز به دنبال ابزاری برای عبور از سدهای فیلترینگ هستند. حریفان هوشمند، این نیاز را به یک فرصت طلایی تبدیل کرده‌اند. با ارائه VPNهای رایگان و پرسرعت، عملا یک «اسب تروآ»ی مدرن را به مردم هدیه دادند؛ هدیه‌ای که با استقبال عمومی مواجه شده و به عمیق‌ترین لایه‌های فضای دیجیتال کشور نفوذ کرده و ضرباتی پرهزینه بر سرویس‌های آنلاین ما وارد کرده است، ضرباتی مهلک‌تر از انفجار پیجرها. راه‌اندازی یک فیلترشکن که بتواند میلیون‌ها کاربر را ساپورت کند، نیاز به هزینه هنگفتی دارد. چه کسی هزینه نیروی انسانی متخصص، هزینه سرور و سایر تجهیزات و نیازهای یک شرکت تولید وی‌پی‌ان رایگان را متقبل می‌شود؟ آیا این شرکت‌ها بدون پشتیبانی دولت‌هایی که با ما دشمنی دارند، می‌توانند به کار خود ادامه دهند؟

امروز، هر گوشی هوشمند و رایانه‌ای که یکی از این VPNهای رایگان را اجرا می‌کند، بالقوه یک فرصت برای ارتش سایبری دشمن است. اما اشاعه فیلترشکن در جامعه نیاز به یک پیش‌شرط دارد که آن هم چیزی جز «انسداد اینترنت» نیست. اما کدام ذهن آگاه، شهروندان کشورش را به سربازانی علیه خود تبدیل می‌کند؟

اگر پذیرفته‌ایم که فیلترینگ گسترده، به پاشنه آشیل امنیت سایبری ما تبدیل شده و بستر لازم برای حملات اخیر را فراهم کرده، ادامه این مسیر، اصرار بر یک خودزنی استراتژیک است. دولت برای خروج از این وضعیت بغرنج، باید یک مانور استراتژیک اجرا کند: عقب‌نشینی فوری از سیاست فیلترینگ گسترده.

این اقدام، یک عقب‌نشینی تاکتیکی برای رسیدن به یک پیروزی استراتژیک است. با رفع فیلتر، تقاضای کاذب و میلیونی برای VPNها و تروجان از بین می‌رود. این کار به مثابه خشکاندن باتلاقی است که پشه‌های بدافزار در آن تکثیر می‌شوند. این اقدام به دولت فرصت می‌دهد تا در یک فضای آرام‌تر و با قطع دسترسی حریفان، به شناسایی شبکه‌های احتمالی نفوذ و پاک‌سازی زیرساخت‌ها بپردازد. اما در این مسیر دو مانع وجود دارد:

اول: مدیرانی که چنین گزارش‌هایی را فیلتر کرده و آنچه مطابق ذهنیت و سلیقه خود است را به تصمیم‌گیران بالادستی انتقال می‌دهند. دوم: توجیهات صاحب‌منصبان موافق فیلتر است. احتمالا ایشان در توجیه عقیده‌شان، با نگاهی مصلحت‌اندیشانه بگویند که دیگر کار از کار گذشته و بهتر است با ادامه فیلترینگ، جلوی تغییرات اجتماعی و مطالبات مردمی و... را بگیریم. این پاسخ اگر فریبکارانه نباشد، ساده‌انگارانه است. چراکه با توسعه فناوری، هر لحظه با نسل جدیدی از تروجان‌های مخرب روبه‌رو می‌شویم که می‌توانند ضربات اساسی‌تری را بر ما وارد کنند. در واقع تا وقتی این میدان برای رقبا باز است، اسب‌های تروآی آنها بر ما شبیخون خواهند زد، حمله‌ای مهلک‌تر به مدد ابزاری به‌روزتر.

در جنگ ترکیبی مدرن، گاهی بزرگ‌ترین اقدام دفاعی، کنارگذاشتن یک سپر معیوب است که دشمن آن را به سلاحی علیه ما تبدیل کرده است. امروز، آن سپر معیوب، سیاست فیلترینگ است. کاش تصمیم‌گیران محافظه‌کار با درک عمیق از میدان نبرد جدید، شجاعت تغییر رویکرد را داشته باشند، پیش از آنکه حریف در تدارک ضربه‌ای دیگر، در میدانی که خودمان برایش ساخته‌ایم، باشد.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.