موزه حافظههای شهری
وقتی کتاب «سینگورینگ» علی خدایی را میبندید، احساس میکنید موزهای از خاطرات را در سینهتان حمل میکنید. این اثر، با نثری چندحسی و ساختاری نامتعارف، مرزهای روایت کلاسیک را درمینوردد و حافظه شهری را در قالب خردهریزههای بهظاهر بیاهمیت بازمیآفریند. خدایی با جسارتی کمنظیر، از پیرنگ خطی و نقطه اوج مرسوم گریز میزند. کتاب او مانند عملکرد خود حافظه، گزینشی و غیرخطی پیش میرود. در صفحهای از شیرینیهای نازک دوران کودکی مینویسد و ناگهان در صفحهای دیگر به خاطرات تلخ بیماران سالک در دوران جنگ میپردازد. این پرشهای زمانی، نه ضعف، بلکه نقطه قوت اثر است. نثر خدایی موزهداری است که همه حواس را به کار میگیرد.


آزاده فردوسی: وقتی کتاب «سینگورینگ» علی خدایی را میبندید، احساس میکنید موزهای از خاطرات را در سینهتان حمل میکنید. این اثر، با نثری چندحسی و ساختاری نامتعارف، مرزهای روایت کلاسیک را درمینوردد و حافظه شهری را در قالب خردهریزههای بهظاهر بیاهمیت بازمیآفریند. خدایی با جسارتی کمنظیر، از پیرنگ خطی و نقطه اوج مرسوم گریز میزند. کتاب او مانند عملکرد خود حافظه، گزینشی و غیرخطی پیش میرود. در صفحهای از شیرینیهای نازک دوران کودکی مینویسد و ناگهان در صفحهای دیگر به خاطرات تلخ بیماران سالک در دوران جنگ میپردازد. این پرشهای زمانی، نه ضعف، بلکه نقطه قوت اثر است. نثر خدایی موزهداری است که همه حواس را به کار میگیرد.
تهران او نه با توصیفات بصری، بلکه با «بوی نان ساندویچیِ ایستگاه اتوبوس» و «صدای قدیمی گیتی و عارف از نوار کاست فرسوده» به ذهن میآید. جملات کوتاه و نفسگیرش مانند ضربانهای نامنظم قلب، اضطراب زندگی شهری و گاه غربت را منتقل میکنند: «تهران تمام شد. برگشتیم. اصفهان شروع شد و هنوز هم ادامه دارد...». این اثر، تاریخ را نه در رویدادهای بزرگ، بلکه در زندگی روزمره جستوجو میکند -رویکردی که یادآور «تاریخ خُرد» میشل دو سرتو است. اصفهان خدایی نه با میدان نقش جهان، که با «چهار پیرزن در چهارباغ که برای دمکردن قهوه وسواس دارند»، شناخته میشود. تهرانش نیز نه با برج میلاد، بلکه با «نور کمجان چراغهای خانههای سازمانی» به تصویر کشیده میشود. در بخشی تکاندهنده از تجربیات پزشکی نویسنده میخوانیم: «سالک نبود که زخم حفر میکرد. زندگی مشترک در اتاقهای کوچک بیماری دیگری را شایع کرده بود: خارش بدن». این توصیف، فراتر از خاطرات جنگ، به رابطه عاطفی ما با شهرها اشاره دارد. «سینگورینگ» در نهایت این پرسش را بر جای میگذارد: وقتی شهری که در آن زیستهایم از یاد برود، آیا بخشی از هویت ما نیز با آن محو میشود؟ اثری که نهفقط روایت میکند، که حافظه جمعی نسلی را در قالب موزهای شخصی به نمایش میگذارد. پیشنهاد به: علاقهمندان به ادبیات تجربی، پژوهشگران مطالعات شهری و هرکس که شهری را در سینه دارد.