صبح زود با مددجویان اعصاب و روان
صبح زود روز دوشنبه (همزمان با رحلت رسول مهربانیها و شهادت امام صبور) بر طبق قرار قبلی، راهی «مؤسسه توانبخشی بیماریهای اعصاب و روان امید فردا» شدم. وقتی به آنجا رسیدم، با دیدن عمارت شکیل، مدرن و بناشده بر طبق اصول علمی معماری آن، به خاطر آوردم روزی را که در اواخر سال ۱۳۹۹ و در بحران کرونا، برای کمک و همکاری، به محل ساخت این مؤسسه آمده بودم.
صبح زود روز دوشنبه (همزمان با رحلت رسول مهربانیها و شهادت امام صبور) بر طبق قرار قبلی، راهی «مؤسسه توانبخشی بیماریهای اعصاب و روان امید فردا» شدم. وقتی به آنجا رسیدم، با دیدن عمارت شکیل، مدرن و بناشده بر طبق اصول علمی معماری آن، به خاطر آوردم روزی را که در اواخر سال ۱۳۹۹ و در بحران کرونا، برای کمک و همکاری، به محل ساخت این مؤسسه آمده بودم. چقدر دلگرمکننده بود که تلاشهای خستگیناپذیر گروهی از خیرین با مدیریت تحسینبرانگیز خانم دکتر «مهرنوش کاوه» به ثمر نشسته و این مؤسسه درحالحاضر پذیرای تعدادی از فرزندان این مرزوبوم است که به نوعی دچار نابسامانیهای روحی و روانی هستند.
با نگاهی به جریان فرایند ساخت این مجموعه؛ از تأمین مالی، اخذ مجوزهایی که برای دریافت هرکدام از آنها باید اعصابی پولادین و کفشهایی آهنی داشت، استفاده از تجارب نوین جهانی و بهکارگیری استانداردهایی که از معتبرترین مؤسسات بینالمللی وام گرفته شده، ارزش کار خانم دکتر کاوه برایم صدچندان میشود. این تجربه نشان میدهد وقتی علم و پشتکار با هم عجین میشوند، کارهای بزرگ و درست شکل میگیرد. همچنین این تجربه نشانگر آن است که اگر زمینه و فضای مناسبی ایجاد شود، بسیاری از حرکتهای اجتماعی و حتی اقتصادی بزرگ میتواند شکل گرفته و به ثمر بنشیند. براساس تجاربی از این دست، تغییر سیاستها به همراه وفاق با مردم، میتواند گام اول برای پیمودن مسیر شکوفایی، توسعه و گشایشهای همهجانبه باشد. بنابراین باید از مداخله دولت در حوزه خصوصی و عمومی کاست.
نکته درخورتوجه دیگر آن است که وقتی برخی گزارشهای مربوط به افراد بستریشده را نگاه میکردم و داستان زندگیشان را از زبان خودشان یا مددکارشان میشنیدم، به این دریافت رسیدم که به طور کلی جامعه و خانوادهها، نه اطلاعات کافی در زمینه مواجهه با بیماریهای اعصاب و روان و انواع ناتواناییها و... دارند و نه آموزشی در این زمینه میبینند و متأسفانه در فرهنگ عمومی جامعه نیز شیوه اجتماعیشدن برای چگونگی مواجهه با این افراد دارای ضعف است. باید توجه داشت که خدمات پیشگیری درمانی و توانبخشی بیماریهای روان میتواند اثرات بزرگی در بهبود روابط اجتماعی، کاهش رفتارهای مخرب خانوادگی، اجتماعی و رفتارهای مجرمانه داشته باشد؛ چراکه بسیاری از این رفتارها، نشئتگرفته از نبود سلامت روان و ضربههای روحی و روانی در دوران کودکی و نوجوانی و بزرگسالی است که به افراد وارد شده است. بهعنوان نکته سوم این مسئله قابل توجه است که حتی در فرهنگ خیرین نیز تمایل بر آن است تا بیشتر به مراکزی کمک شود که حس و حال خوب ملموسی را منتقل کنند و بیماریهای جسمی را التیام میبخشند یا در پی ساختن بنایی هستند که در معرض دیدشان باشد؛ اما به خاطر داشته باشیم که ساخت مراکز درمانی و توانبخشی برای اینگونه افراد و همچنین مواردی که به چشم نمیآیند، مانند آموزش و توانمندسازی و کمک به بازگشت این افراد به جامعه بسیار مهم و ارزشمند است؛ چراکه چنین مشکلاتی علاوه بر هزینههای آشکار، سبب پدیدآمدن هزینههای پنهانی از نظر خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی برای افراد، خانواده و جامعه میشوند که بسیار بیشتر از هزینههای آشکار آن است.
نیاز به خدمات سلامت روان و درمان و توانبخشی بیماریهای اعصاب و روان به دلیل گستردگی و شیوع مشکلات اعصاب و روان که در تحقیقات مختلف شیوع آن بین ۲۰ تا ۲۷ درصد افراد جامعه برآورد شده است و با توجه به اینکه این اختلالات مانند بیماریهای جسمی خودمحدودشونده نیست، یعنی اثرات آن تنها محدود به خود فرد و خانواده باقی نمیماند بلکه اثرات آن در بسیاری از مواقع در خانواده و جامعه گسترش پیدا میکند و باعث هزینههای پنهان زیادی میشود که بهسادگی قابل مشاهده نیست.
بسیاری از مسائل مبتلابه جامعه مثل احساس ناامیدی، امید نداشتن به ادامه زندگی، احساس بدبختی و درهمشکستن افراد تنها به دلیل مشکلات پیرامونی نبوده و با رفع آنها حلشدنی نیست.
در بسیاری از موارد، اگر سلامت روان مناسب در فرد وجود داشته باشد، او قادر خواهد بود مشکلات و مسائل پیرامونی خود را حل کند و به جامعه و کار بازگردد. توجه به تمام این مسائل ضرورت سرمایهگذاری و مشارکت را در این زمینه بیشتر آشکار میکند.