در ضرورت حزماندیشی دیپلماتیک
بعضی از رسانهها و مقامات منطقه و نیز شخص ترامپ از قریبالوقوع بودن بازگشت ایران و آمریکا به میز مذاکرات و این بار احتمالا در اسلو سخن گفتهاند. نگارنده بر آن نیست که وارد بحث چرایی و چیستی مذاکرات دوماهه ایران و آمریکا شود و آن را به چالش بکشد، که البته پرداختن مستقل به آن جای خود را دارد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
بعضی از رسانهها و مقامات منطقه و نیز شخص ترامپ از قریبالوقوع بودن بازگشت ایران و آمریکا به میز مذاکرات و این بار احتمالا در اسلو سخن گفتهاند. نگارنده بر آن نیست که وارد بحث چرایی و چیستی مذاکرات دوماهه ایران و آمریکا شود و آن را به چالش بکشد، که البته پرداختن مستقل به آن جای خود را دارد. آنچه مراد این نوشتار است، انداختن نگاهی به آن پنج دور مذاکره به منظور یافتن نواقص و ایرادهای زیرساختی احتمالی در شکل نرم آن است. انجام این مهم با توجه به بدفرجام بودن آنچه تحت نام دیپلماسی القا و تبلیغ شد و از خود تجربهای تلخ و خونین به جای گذاشت، بهطور مضاعف ضروری به نظر میرسد.
مقدمتا معروض میدارد که بر کسی پوشیده نیست که بسیاری از هنجارهای حقوقی و روابط بینالمللی برآمده از اندیشه متفکران و نخبگان غربی است. آنها به مدد هنجارها مبادرت به خلق ادبیات تخصصی مربوطه کرده و واژههای کاربردی لازم را سکه زده و به زیستجهان سیاست وارد کردهاند. در سیاست و روابط بینالملل دو واژه مذاکره (سیاسی و دیپلماتیک) و تدابیر اطمینانزا (confidence building measures) از اهمیت ویــــژهای بــرخـــوردارنــــد. مــذاکــره (سیاسی-دیپلماتیک) را گفتوگوی بین دو یا چند دولت برای دستیابی به توافق بر سر موضوع مورد گفتوگو یا فائقآمدن بر نقطه نظرات افتراقی راجع به مسئلهای اختلافی و یافتن راهحلی توافقی، یا به عبارتی مرضیالطرفینی گفتهاند.
این به آن معناست که مذاکره امری دوجانبه یا چندجانبه و مشترک مانند امر مشاع در مالکیت است؛ بنابراین دیکته نمیتواند باشد، بلکه انشاست؛ مونولوگ نیست، بلکه دیالوگ است؛ تسلیم نیست، بلکه رضا است؛ برد یکی و باخت دیگری نیست، بلکه برد نسبی هر دو است و الی آخر. اما تدابیر اطمینانزا بهعنوان پیششرط و پیشزمینه مذاکره، مستلزم فراهمکردن فضایی است که هر دو یا هر چند کشوری که به مذاکره مینشینند، باید پیش از هر چیز در آن قرار گیرند تا مطمئن شوند که میتوانند در حد لازم، حتی حداقلی، به یکدیگر اعتماد کنند. بدیهی است که در غیاب چنین فضایی هیچ تضمینی وجود ندارد که عنصر فریب و سناریوسازی از پیش طراحیشده در کار نبوده باشد و آنچه نامش را مذاکره گذاشتهاند، به سمت یک طرف یله نشود و به زیان طرف دیگر نینجامد. مرور مذاکرات دوماهه مورد بحث بهخوبی حکایت از این میکند که آمریکاییها صفر تا صد آن را با سوءنیت و دسیسه و به قصد قبلی عملیکردن تهدیدشان مبنی بر بمباران ایران طراحی و سناریوسازی کرده بودند. اخبار آشکار در طول آن بازه زمانی از هماهنگی حداکثری آمریکا با اسرائیل و آن هم بهویژه با موساد، حکایت میکرد.
این در حالی بود که اسرائیل درست در پایان دوره دوماههای که ترامپ برای به نتیجه رسیدن مذاکرات طبق نظر و خواسته خودش تعیین کرده بود و درحالیکه عمان برگزاری دور بعدی مذاکرات را تدارک میدید و در حال اطلاعرسانی بود، به ایران حمله نظامی کرد؛ حملهای که عملا به این حدس و گمان که پشت مذاکرات مزبور فریبکاری و به مسلخ بردن دیپلماسی نهفته است، لباس حقیقت پوشاند. اینک که به قولی به دیپلماسی که ماهیتا باید جلوی جنگ را بگیرد، خیانتی آشکار روا داشته شده و آن را از حیز انتفاع ساقط کرده، طرفین مذاکرات خونینفرجام مورد بحث باید چنانچه دوست دارند با یکدیگر دیدار و گفتوگو کنند، ابتدا روشن کنند که آنچه را که دیگر بلاموضوع شده است، با چه دم مسیحایی میخواهند احیا کنند. علاوه بر مراتب ذکرشده در بالا، ترامپ که هماینک تهدیداتش را اصالتا و نیابتا (از طریق اسرائیل) عملی ساخته و به قول خود، قهرمان داستان (تأسیسات هستهای ایران) را به قتل رسانده، حال باید بگوید در دور جدید احتمالی میخواهد به جای تهدید، چه کار کند؟ اگر میخواهد دوباره هم تهدید کند، ما برای چه باید با پای خود یک بار دیگر به مسلخ برویم؟
این دیگر آزمودنی نیست که خطا باشد، بلکه عین انتحار است. توپ در زمین فریبکاری ترامپ است. این او بوده که غیرقابل اعتماد بودنش را ثابت کرده و جایی برای گفتوگو باقی نگذاشته است. نگارنده نمیخواهد موجب این سوءتفاهم شود که سر ناسازگاری با مذاکره و دیپلماسی دارد، بلکه برعکس، هم با آن سر آشتی دارد و هم در معنای واقعیاش آن را ضروری میپندارد. درعینحال، با توجه به تعاریف ارائهشده در صدر یادداشت حاضر و با درنظرگرفتن هر متر و سنجهای میتوان نتیجه گرفت که این مذاکره و دیپلماسی نیست و بیم و هشدار ما از این جهت است.
به شرح پیشگفته، اگر فرضا بنای گفتوگو هم باشد، باید آمریکا پیششرط آنچه را که ناظر به تدابیر اطمینانزا است، به طور مضاعف عملی کند و پس از آن، متعهد شود که پیمانشکنی نمیکند و بههیچوجه چه در حین گفتوگوها و چه در هر زمان دیگری، جنگ راه نمیاندازد و نیابتی جنایتکار خود را تحریک و تشجیع به اقدامات شرارتآمیز نمیکند. نکته دیگر آنکه با توجه به غیرقانونیبودن حمله آمریکا به تأسیسات هستهای ایران طبق همه منشورها و هنجارها و ازجمله مفاد معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (انپیتی)، آمریکا را باید نهتنها به پاسخگویی، بلکه به پرداخت غرامت هم وادار کرد. امید آنکه بتوان به کمک حقوقدانان برجسته کشورمان و احیانا حقوقدانان متعهد بینالمللی، مطالبه بحق مزبور را بدل به خواستهای ملی کنیم و پی آن را تا حصول نتیجه نهایی بگیریم.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.