مهاجرت لجامگسیخته یا هجرت برنامهریزیشده؟
نگاهی امنیتی به موج مهاجران افغانستانی
در سالهای اخیر، جمهوری اسلامی ایران با موج گستردهای از ورود مهاجران افغانستانی، بهویژه پس از سقوط کابل و تحکیم قدرت طالبان، مواجه شده است. آنچه در ظاهر، یک بحران انسانی و مسئله صرفا پناهجویی به نظر میرسد، در لایههای زیرین خود، ابعاد امنیتی، فرهنگی و اجتماعی پیچیدهای دارد که نادیدهگرفتن آن میتواند به شکافهایی عمیق در نظم ملی منجر شود.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
فرشید زارعی: در سالهای اخیر، جمهوری اسلامی ایران با موج گستردهای از ورود مهاجران افغانستانی، بهویژه پس از سقوط کابل و تحکیم قدرت طالبان، مواجه شده است. آنچه در ظاهر، یک بحران انسانی و مسئله صرفا پناهجویی به نظر میرسد، در لایههای زیرین خود، ابعاد امنیتی، فرهنگی و اجتماعی پیچیدهای دارد که نادیدهگرفتن آن میتواند به شکافهایی عمیق در نظم ملی منجر شود.
بیتردید بخش زیادی از مهاجران افغانستانی، مردمانی مظلوم و رنجدیده هستند که برای نجات جان و معیشتشان، از سرزمین سوختهشان فرار کردهاند. اینان همان کارگرانی هستند که در پروژههای عمرانی، بخش کشاورزی و حتی در خانههای ایرانیان، نقشی مؤثر و بیادعا ایفا کردهاند. شخصا با سه برادر افغان آشنا هستم که هر سه سالهاست در ایران زندگی میکنند. دو نفر از آنها، ساده، شریف و زحمتکش هستند. نانشان را با بیل و کلنگ درمیآورند، با کمترین توقع و بیشترین نجابت. اما سومی، همان که وضع مالی بهتری دارد، نهتنها کار نمیکند، بلکه سر برادرانش هم کلاه میگذارد. همین تضاد، نشان میدهد که هیچ جامعهای یکدست نیست و هیچکس را نمیتوان تنها با یک عنوان (مهاجر، افغان، پناهنده) قضاوت کرد.
در چنین شرایطی، یکی از اشتباهات راهبردی ما، تمرکز افراطی برخی مسئولان محلی بر آمار خروج مهاجران از مرزهاست؛ بدون هیچ توجهی به اینکه چه کسانی خارج میشوند و چه کسانی همچنان در خاک ایران باقی میمانند. آیا نیروهای آموزشدیده و خطرناک، مرز را ترک میکنند یا فقط کارگران بیپناهاند که از کشور اخراج میشوند؟ بازی در زمین آمارهای خوشحالکننده، بدون دقت در کیفیت دادهها، همواره یکی از نقاط ضعف ما بوده است.
واقعیت تلختر آنجاست که هنگام خروج اتباع غیرمجاز یا حتی مجاز افغانستانی از کشور، هیچ نظام مشخص و سازمانیافتهای برای بررسی سوابق امنیتی، فعالیتهای مالی یا حتی ارتباطات مشکوک آنها وجود ندارد. یک مهاجر میتواند سالها در ایران زندگی کند، در کسبوکارهایی فعالیت داشته باشد که رد مالی آنها شفاف نیست، با شبکههایی در تماس باشد که ریشه در آن سوی مرز دارند و حتی در حوادثی مثل سرقت، قاچاق یا ناامنی نقش داشته باشد، اما بهسادگی تصمیم بگیرد کشور را ترک کند، بدون آنکه کسی بپرسد در این سالها چه کردهای و چه بردهای.
چنین گلوگاهی، اگر بدون تدبیر باقی بماند، به فرصت طلایی برای فرار عوامل مشکوک بدل میشود؛ عناصری که ممکن است مأموریتشان در ایران به پایان رسیده باشد و اکنون بدون کوچکترین بررسی یا بازخواستی خاک کشور را ترک میکنند.
اینهمه، به این معنا نیست که باید با چوب بیاعتمادی به جان مهاجران افتاد. راه درست، نه در نفی کامل مهاجرت است و نه در بازگذاشتن بیحدومرز مرزها، بلکه نیازمند نظامی هوشمند و چندلایه برای راستیآزمایی، شناسایی و پالایش ورودیها و خروجیها هستیم. باید بتوانیم میان پناهجوی حقیقی و مأمور مخفی، میان کارگر و قاچاقچی، میان زن درمانده و عنصر مشکوک، تمایز قائل شویم.
راهحلها نیز چندان پیچیده نیستند؛ از استقرار ایستگاههای شناسایی اطلاعاتی در مبادی خروجی گرفته تا ایجاد پایگاه داده دقیق از مهاجران و همکاری منسجم بین نهادهای اطلاعاتی، انتظامی، قضائی و حتی وزارت کار. همچنین میتوان سازوکار «خروج با راستیآزمایی» را برای برخی افراد خاص تعریف کرد؛ کسانی که طی اقامت خود هیچگونه سابقه روشنی از سکونت، اشتغال یا تعاملاتشان ثبت نشده است.
در کشوری که همزمان با بحرانهای اقتصادی، فرهنگی و... دستوپنجه نرم میکند، سادهانگاری در موضوعی به این حساسی میتواند عواقب جبرانناپذیری به همراه داشته باشد. ما باید با حفظ کرامت انسانی مهاجران، همزمان مراقب باشیم که دروازههای سرزمینمان را به روی ناامنی و نفوذ باز نگذاریم. امنیت ملی، با احساسات خام تضمین نمیشود، بلکه با عقل، تدبیر و ساختار تضمین میشود.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.