|

به مناسبت نخستین سالمرگ فردریک جیمسون

حد اعلای مارکسیسم غربی

در سال‌های اخیر چند موج اعتراض گسترده در کشورهای مختلف غربی در اعتراض به سیاست‌های نئولیبرالی درگرفته که هرکدام اگرچه تأثیراتی از خود باقی گذاشته‌اند، اما پس از مدتی فروکش کرده‌اند.

حد اعلای مارکسیسم غربی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

پیام حیدرقزوینی

 

در سال‌های اخیر چند موج اعتراض گسترده در کشورهای مختلف غربی در اعتراض به سیاست‌های نئولیبرالی درگرفته که هرکدام اگرچه تأثیراتی از خود باقی گذاشته‌اند، اما پس از مدتی فروکش کرده‌اند. در ماه‌های اخیر نیز به طور پیوسته شاهد اعتراضات گسترده در نقاط مختلف جهان علیه نسل‌کشی اسرائیل در غزه بوده‌ایم و همه اینها به شکل جدی‌تری این پرسش را مطرح می‌کنند که این جنبش‌های مردمی در غیاب چپ جهانی سازمان‌مند چگونه می‌توانند وضعیت کنونی را متأثر کنند و به مبارزه با گسترش راست‌گرایی بپردازند.

فردریک جیمسون، از شاخص‌ترین چهره‌های چپ معاصر که یک سال پیش در نود سالگی درگذشت، در سال‌های پایانی عمرش بیش از هر چیز به ضرورت توجه دوباره به اقتصاد جهانی و مبارزه طبقاتی تأکید داشت. بخش مهمی از آرای جیمسون مربوط به عرصه فرهنگ است، با این حال او در این اواخر مسئله قدرت و سیاست را برجسته کرده و معتقد بود که در وضعیت کنونی و با ظهور منطق جدید مالی و گسترش جهانی‌سازی، چپ باید بتواند پیشروی کند. جیمسون بر این باور بود که چپ از بسیاری از مواضعش عقب نشسته و با مسائل محلی درگیر شده، در‌حالی‌که نبرد اصلی باید ورای مرزهای محلی درگیرد.

جیمسون به‌عنوان فیلسوف، منتقد و نظریه‌پرداز مارکسیست آمریکایی و از مهم‌ترین مارکسیست‌های انتقادی معاصر، تأثیر مهمی بر تعداد زیادی از نظریه‌پردازان مهم فرهنگی و سیاسی باقی گذاشت. او فیلسوفی متأثر از سنت فلسفه مارکسیستی-هگلی بود که این ویژگی به‌ویژه در کتاب مهم او یعنی «ناخودآگاه سیاسی» دیده می‌شود. جیمسون پایی هم در نظریه سیاسی داشت و به‌ویژه این اواخر درباره بحران چپ در جهان کنونی صحبت می‌کرد.

آثار جیمسون گستره متنوعی از موضوعات را در بر گرفته، به شکلی که می‌توان گفت منظومه فکری او ریشه در چند ساحت مختلف دارد. جیسمون از یک‌ سو چهره برجسته‌ای در نقد ادبی و فرهنگی به شمار می‌رود و در این عرصه از نظریه روایت گرفته تا داستان کارآگاهی و داستان‌های عامه‌پسند مورد توجهش بوده‌اند. او اگرچه عمدتا به‌عنوان منتقد و نظریه‌پرداز جریان‌های فرهنگی مشهور است اما متفکری چندوجهی است که در ساحت‌های متنوعی مانند علوم اجتماعی، فلسفه و زیبایی‌شناسی تأثیر گذاشته است. همه اینها سبب شده بود که در سال‌های حیاتش به‌عنوان یکی از مهم‌ترین صداهای روشنفکری متعهد و باورمند به ماتریالیسم تاریخی شناخته شود. از جیمسون آثار ارزشمندی منتشر شده، اگرچه برخی از آثارش نیز با مرگش ناتمام ماندند.

او در ابتدا به اگزیستانسیالیسم ژان پل سارتر توجه داشت و رساله دکتری‌اش نیز به اندیشه سارتر مربوط است. اگرچه بعدها از اندیشه سارتر فراتر رفت اما در نقدش به مدرنیته متأخر می‌توان تأثیرات اندیشه سارتر را مشاهده کرد. رساله دکترای جیمسون با عنوان «سارتر، خاستگاه سبک» از کتاب‌های تأمل‌برانگیز او به شمار می‌رود. جیمسون همچنین توجهی ویژه به لوکاچ داشت و با رویکردی انتقادی به سراغ آثار او رفته بود.

از جیمسون چندین اثر به فارسی منتشر شده، از‌جمله اثر برجسته او با عنوان «ناخودآگاه سیاسی: روایت در مقام کنش نمادین اجتماعی» که از‌جمله تأثیرگذارترین آثار جیمسون به شمار می‌رود. «پست‌مدرنیسم: منطق فرهنگی سرمایه‌داری متأخر»، «ریموند چندلر: در جست‌وجوی کلیت» و «زندان خانه زبان: نگاهی انتقادی به ساختارگرایی و فرمالیسم روسی» از دیگر آثار جیمسون است که به فارسی ترجمه شده‌اند.

از «ناخودآگاه سیاسی» که در سال 1981 منتشر شد، دو ترجمه به فارسی در دست است. یکی از این ترجمه‌ها را حسین صافی و ترجمه دیگر را شاپور بهیان انجام داده است. بهیان پیش‌ازاین کتاب «ریموند چندلر: در جست‌وجوی کلیت» را هم به فارسی برگردانده بود.

جیمسون در کتاب «ناخودآگاه سیاسی» بر تاریخ‌مندکردن روایت تأکید دارد و با زیر سؤال بردن جدایی ادبیات از سیاست در پی ارائه قرائت‌هایی سیاسی از ادبیات به قصد آشکار‌کردن سویه‌های سیاسی و ایدئولوژیک نهفته در آنهاست. او بر این باور است که رمان‌ها و به طور کلی آثار ادبی در لایه‌های پنهان خود ماهیتی آشکارا سیاسی دارند و بر تحلیل سیاسی متون ادبی تأکید دارد. در تحلیل جیمسون، تاریخ هم در عمل نوشتن و هم در عمل خواندن، نقشی مؤثر دارد و این چارچوب تحلیلی را تاریخ‌مندکردن می‌نامد. بر‌اساس‌این جیمسون در «ناخودآگاه سیاسی» به سراغ آثار نویسندگانی مانند بالزاک و جوزف کنراد می‌رود. جیمسون در شیوه‌ تاریخی‌کردن دو مسیر متفاوت را در نظر دارد. از یک‌ سو به خاستگاه‌های تاریخی موضوعات توجه دارد و از سوی دیگر به تاریخی‌بودن ناملموس‌تر مفاهیمی که با استفاده از آنها به سراغ شناخت چیزها و موضوعات می‌رویم.

جیمسون در کتاب «ریموند چندلر: در جست‌وجوی کلیت»، چندلر را نه نویسنده‌ای بازاری و عامه‌پسند، بلکه نویسنده‌ای برجسته و صاحب‌سبک دانسته است. او معتقد است که داستان کارآگاهی برای ریموند چندلر چیزی بیش از یک محصول تجاری صرف است که برای اهداف سرگرم‌کننده عامه‌پسند تهیه می‌شود. البته چندلر در دورانی داستان‌هایی برای مجلات عامه‌پسند هم می‌نوشت اما حتی در آنجا هم از چارچوب‌های نویسنده‌ای عامه‌پسند که فقط به‌ دنبال سلیقه خوانندگانش حرکت می‌کند، بیرون می‌زد و به دنبال چیزی می‌رفت که خارج از این چارچوب‌ها بود. به اعتقاد جیمسون، دلیل اینکه چندلر داستان‌ کارآگاهی را به‌عنوان محصول تجاری نمی‌دید، به این واقعیت برمی‌گشت که او دیر به سراغ این داستان‌‌ها رفت؛ یعنی زمانی که موفقیت‌های زیادی به دست آورده بود و از نظر مالی محتاج نوشتن داستا‌ن‌های پرفروش نبود. جیمسون می‌گوید نویسنده‌‌ای که به‌اجبار زبانی را برای نوشتن برمی‌گزیند، لاجرم نوعی سبک‌پرداز است.

در این موقعیت و برای چنین نویسنده‌ای، زبان هرگز جنبه‌ای ناخودآگاه ندارد و کلمات به‌هیچ‌وجه غیرمسئله‌مند نیستند:‌ «از‌این‌پس نگرش ساده و غیرتأملی به بیان ادبی منع می‌شود و او نوعی غلظت و مقاومت مادی در زبان خود احساس می‌کند: حتی آن کلیشه‌ها و کلمات پیش‌پا‌افتاده‌ای که برای گوینده بومی اصلا کلمه به حساب نمی‌آیند، بلکه ابزار ارتباطی‌ آنی‌اند، در دهان او طنین غریب پیدا می‌کنند و بین علائم نقل‌قول قرار می‌گیرند، انگار که نمونه جالبی را به ظرافت در معرض دید قرار بدهی». جیمسون زبان چندلر را این‌طور توصیف می‌کند: جملات او آمیزه‌ای از مواد ناهمگون، تکه‌پاره‌های غریب زبانی، صنایع بدیعی، عبارات مصطلح، نام مکان‌ها و ضرب‌المثل‌های محلی است که با مشقت کنار هم قرار گرفته‌اند تا «توهم وجود گفتاری پیوسته» را به وجود بیاورند.

جیمسون موقعیت نویسنده‌ای که مجبور است زبانی را برای نوشتن برگزیند، به موقعیتی کلی‌تر بسط می‌دهد و می‌گوید موقعیت زیسته نویسنده‌‌ای با «زبان قرضی»، حاکی از موقعیت «نویسنده مدرن» در کل است. در چنین موقعیتی، کلمات برای نویسنده به ابژه تبدیل می‌شوند. داستان کارآگاهی ویژگی‌ها و مشخصاتی دارد که می‌تواند محل بروز نویسنده‌ای سبک‌پرداز باشد؛ چراکه داستان کارآگاهی فاقد جهت آشکار سیاسی، اجتماعی یا فلسفی است و از این نظر به «آزمایش‌گری سبک‌پردازانه محض» امکان ظهور می‌دهد. جیمسون در اینجا به نکته ظریفی هم اشاره می‌کند و آن اینکه در رمان مدرن نویسندگان هنر به‌ خاطر هنر، کسانی مانند نابوکوف و روب‌گریه، تقریبا آثارشان را حول یک قتل سازمان داده‌اند. جیمسون، ریموند چندلر را نقاش زندگی آمریکایی می‌داند و البته آثار او را از آنچه به‌اصطلاح ادبیات بزرگ می‌نامد، متمایز می‌کند.

جیمسون کارنامه ارزشمندی از خود باقی گذاشته و هنوز وجوهی از اندیشه او قابل نقد و بررسی جدی‌تری است. او در پی گشودن امکان‌هایی تازه در افق سیاست چپ بود و ارزش آثارش به حدی است که کسی مانند پری اندرسن او را حد والای سنت مارکسیستی غربی می‌داند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.