ضیافت در بحران
تحلیلی جامعهشناختی درباره منطق اقتصادی ایران
پارادوکس حاکم بر اقتصاد رفتاری ایران مدرن، نظریههای کلاسیک را به چالش میکشد؛ در شرایطی که شاخصهای کلان اقتصادی، تصویری از بحران مزمن و فرسایش قدرت خرید را به نمایش میگذارند، الگوهای مصرف اجتماعی مانند رستورانگردی، سفرهای داخلی و حفظ ظواهر رفاه، همچنان با شدتی قابل توجه ادامه دارد.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
امیررضا اعطاسی: پارادوکس حاکم بر اقتصاد رفتاری ایران مدرن، نظریههای کلاسیک را به چالش میکشد؛ در شرایطی که شاخصهای کلان اقتصادی، تصویری از بحران مزمن و فرسایش قدرت خرید را به نمایش میگذارند، الگوهای مصرف اجتماعی مانند رستورانگردی، سفرهای داخلی و حفظ ظواهر رفاه، همچنان با شدتی قابل توجه ادامه دارد. از منظر اقتصاد نئوکلاسیک، این رفتار یک «ناهنجاری» و مصداق عدم عقلانیت در تخصیص منابع کمیاب است. اما این تحلیل، سطحی و ناکافی است. این مقاله استدلال میکند که این پدیده که میتوان آن را «مصرف نمایشی در بحران» نامید، نه یک انحراف بلکه یک تعادل فرهنگی-اقتصادی (Cultural-Economic Equilibrium) است که از منطقی عمیق و تاریخی پیروی میکند. این رفتار، یک استراتژی بقای پیچیده است که ریشه در یک مسیر وابستگی تاریخی (Path Dependency) طولانی از بیثباتی نهادی، منطق فرهنگی خاص مبتنی بر سرمایه اجتماعی و سازوکارهای روانشناختی برای مدیریت عدم قطعیت دارد. برای تبیین این پدیده، باید از سه لایه تحلیلی عبور کرد.
1- وابستگی به مسیر تاریخی؛ منطق بقا در ادبیات بحران
تاریخ ایران، تاریخ گسستهای نهادی است؛ از حمله مغول تا قحطی بزرگ دوره قاجار تا فشار اقتصادی ناشی از جنگ جهانی در دوره پهلوی و بیثباتیهای قرن بیستم، حافظه جمعی ایرانیان با این واقعیت شکل گرفته که نهادهای رسمی شکنندهاند و آینده غیرقابل پیشبینی است. این تجربه تاریخی، جامعه را در یک «مسیر وابستگی» قرار داده که در آن، کوتاهمدتنگری به یک عقلانیت انطباقی تبدیل میشود. این منطق بقا در آثار بزرگ ادبی ایران کدگذاری شده است. حمله مغول در قرن هفتم هجری یک گسست تمدنی بود که مفهوم انباشت ثروت را بیمعنا کرد. در چنین جهانی، سعدی شیرازی به عنوان یک ناظر اجتماعی هوشمند، بر سرمایهای پایدارتر انگشت میگذارد؛ سرمایه اجتماعی. در گلستان، او با مشاهده بیاعتباری مال و مقام، بهطور مداوم بر اهمیت «نیکوییکردن» و سرمایهگذاری در روابط انسانی تأکید میکند. این نگاه صرفا یک پند اخلاقی نیست، بلکه یک استراتژی عقلانی است؛ در زمان فروپاشی نهادها، این شبکه روابط انسانی است که بقای فرد را تضمین میکند. این همان منطقی است که امروز در «اقتصاد میهمانی» و اولویتدادن به حفظ روابط اجتماعی حتی به قیمت صرف هزینههای گزاف دیده میشود. عمر خیام در قرن پنجم هجری، در اوج بیثباتیهای سیاسی و اجتماعی دوران سلجوقی، فلسفه خود را بنا نهاد. دعوت او به «غنیمتشمردن دم»، نه یک لذتگرایی پوچ، بلکه یک واکنش عقلانی به جهانی غیرقابل کنترل است. این رباعی او، بیانی دقیق از منطق «تنزیل آینده» در شرایط عدم قطعیت است: این قافله عمر عجب میگذرد/ دریاب دمی که با طرب میگذرد. وقتی آیندهای مطمئن برای سرمایهگذاری وجود ندارد، بهینهسازی «حال» به منطقیترین استراتژی تبدیل میشود. این همان منطقی است که امروز یک شهروند ایرانی را در مواجهه با تورم افسارگسیخته به سمت تبدیل ریال به یک تجربه زیسته (سفر، رستوران) به جای پسانداز برای آیندهای نامعلوم سوق میدهد.
2- منطق فرهنگی؛ «آبرو» در عصر دیجیتال
کنش اقتصادی همواره در بستر روابط اجتماعی (درهمتنیده) (Embedded) است. در ایران، مهمترین وثیقه در این اقتصاد غیررسمی، آبرو
(Social Honor/Reputation) است. آبرو، یک سرمایه نمادین است که قابلیت تبدیلشدن به سرمایه اقتصادی را دارد.
الف) مصرف نمایشی و سیگنالدهی: در بازاری که اعتبار افراد نه براساس گزارشهای مالی، بله براساس شهرت و اعتماد شخصی سنجیده میشود، حفظ ظاهر و نمایش توانمندی مالی یک ضرورت استراتژیک است. رفتن به رستورانهای گرانقیمت یا برگزاری میهمانیهای پرهزینه، تنها برای لذت نیست؛ نمایشی از ثبات و قدرت برای حفظ یا ارتقای جایگاه در شبکه اجتماعی است. این یک استراتژی برای اثبات آن است که «من هنوز یک بازیگر معتبر در این اقتصاد هستم».
ب) تأثیر دنیای مجازی: تقلا برای شبیهسازی: در دهه اخیر، یک عامل جدید این منطق را تشدید کرده است؛ دنیای مجازی. شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام، پنجرهای به سوی سبک زندگی غربی و طبقات مرفه جهانی باز کردهاند. این امر، یک فشار اجتماعی جدید برای «شبیهسازی» و نمایش یک سبک زندگی مدرن و موفق ایجاد کرده است. اجرای normalcy (به نمایش گذاشتن وضعیت عادی) دیگر فقط برای حلقه اطرافیان انجام نمیشود، بلکه برای یک مخاطب مجازی گسترده صورت میگیرد. این تقلا برای نزدیکشدن به یک ایدئال جهانی، حتی اگر از نظر اقتصادی غیرمنطقی باشد، به یک نیروی محرکه قدرتمند برای مصرفگرایی تبدیل شده است. این رفتار تلاشی برای فرار از برچسب «عقبماندگی» و اثبات تعلق به جهان مدرن است.
3- منطق مذهبی و عقلانیت رفتاری؛ تقدیس (حال)
در تلاقی منطق فرهنگی-مذهبی و سازوکارهای عقلانیت رفتاری نهفته است. اگر اخلاق پروتستانی وبر، با تقدیس انضباط و پسانداز بلندمدت، نیروی محرکه فرهنگی انباشت سرمایه در غرب بود، جهانبینی رایج در ایران منطق متفاوتی را برای مواجهه با عدم قطعیت ارائه میدهد. مفاهیمی همچون (توکل) و بیاعتباری ذاتی «دنیا»،
به عنوان مکانیسمهای روانی قدرتمند، اضطراب ناشی از آیندهای غیرقابل کنترل را کاهش داده و تمرکز را از برنامهریزی برای فردا به تجربیات و وظایف «حال» معطوف میکنند. این جهانبینی فرهنگی در مواجهه با بحران مزمن اقتصادی بهشدت تقویت میشود. اضطرار دائمی، جامعه را به سمت تصمیمگیریهای سریع، شهودی و هیجانی سوق میدهد؛ زیرا برنامهریزی تحلیلی و بلندمدت در چنین محیطی، یک کالای لوکس و غیرضروری است. در اقتصادی با تورم افسارگسیخته که ارزش پسانداز را بهطور روزمره نابود میکند، آینده از نظر روانی و واقعی بهشدت بیارزش میشود. در چنین چارچوبی، یک لذت قطعی امروز -مانند یک سفر یا یک وعده غذای خوب- بهمراتب عقلانیتر از یک امکان نامشخص و کمارزش در آینده به نظر میرسد. در نهایت، زمانی که اهداف بزرگ و بلندمدت زندگی مانند خرید مسکن برای بخش بزرگی از جامعه به امری دستنیافتنی تبدیل میشود، افراد برای حفظ سلامت روان و انگیزه خود، بهطور طبیعی به دنبال پاداشهای کوچک و در دسترس میگردند تا حس کنترل و لذت را در زندگی روزمره خود بازپس گیرند.
نتیجهگیری
پارادوکس «ضیافت در بحران» در ایران، نشانه یک جامعه غیرعقلانی نیست، بلکه بیانگر یک عقلانیت انطباقی پیچیده است که در یک مسیر تاریخی طولانی از بیثباتی نهادی شکل گرفته است. این رفتار، محصول تلاقی منطقهای تاریخی (بیاعتمادی به آینده)، فرهنگی (اهمیت «آبرو» و تقلای مدرنشدن) و روانشناختی است. در این لایه روانشناختی، همانطور که دانیل کانمن و ریچارد تیلر نشان دادهاند، بحران مزمن، تفکر تحلیلی و بلندمدت را به حاشیه رانده و تصمیمگیری سریع و شهودی را به قاعده تبدیل میکند. تورم افسارگسیخته، «تنزیل آینده» (Hyperbolic Discounting) را از یک سوگیری شناختی به یک استراتژی عقلانی تبدیل کرده و ارزش «حال» را به شکل نامتناسبی بالا میبرد. زمانی که اهداف بلندمدت دستنیافتنی میشوند، جستوجوی پاداشهای فوری (تجربیات اجتماعی، مصرف آنی) به یک مکانیسم دفاعی برای حفظ سلامت روان تبدیل میشود. این منطق بقا، شمشیری دولبه است؛ از یک سو، با تقویت انسجام اجتماعی و فراهمکردن پاداشهای روانی فوری، به جامعه اجازه میدهد تا در برابر فشارهای خردکننده دوام بیاورد و از سوی دیگر، با نهادینهکردن کوتاهمدتنگری و تضعیف اعتماد به نهادهای رسمی، خود به بازتولید چرخهای کمک میکند که مانع از توسعه اقتصادی بلندمدت میشود. این ضیافت، مقاومتی تراژیک برای زنده نگهداشتن معنا در دل بحرانی است که به نظر پایانی ندارد.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.