|

طبیعت سرزمین ایران و رسالت‌های ما

بی‌شک «حضور» انسان در طبیعت است که به طبیعت موجودیت می‌بخشد و اگر ما قدم به دامان سرزمین‌های بکر کویری یا کوهستانی یا سبز جنگلی نمی‌گذاشتیم، هرگز از وجود این مکان‌ها نیز باخبر نمی‌شدیم.

بی‌شک «حضور» انسان در طبیعت است که به طبیعت موجودیت می‌بخشد و اگر ما قدم به دامان سرزمین‌های بکر کویری یا کوهستانی یا سبز جنگلی نمی‌گذاشتیم، هرگز از وجود این مکان‌ها نیز باخبر نمی‌شدیم.

خیمه‌نِز، شاعر معروف اسپانیا، این وضعیت را چنین سروده است: «ای آسمان! مال منی. و آسمان نیستی مگر بال‌های کوچک من سینه‌ات را بشکافند!». آری. آگاهی انسان بر فضای هستی و جغرافیا مهم است و ما هرچه بیشتر به کم‌وکیف هستی سرزمین‌مان پی ببریم و آن را بشناسیم، برای‌مان عزیزتر و گرانبهاتر می‌شود و بیشتر درباره آن احساس تعلق خواهیم کرد. در ضمن باید یادآور شوم که در طول تاریخ این سرزمین کهن، استقرار آبادی‌ها عمدتا بر روی پهنه‌های کوهپایه‌ای بوده: جایی که بالادستش ارتفاعات هستند و پایین‌دستش کویر و صحرا... . همیشه آب‌های روان از برف و یخ کوه‌ها، آب ذخیره در سفره‌های زیرزمینی را در همان سطوح محدود تأمین می‌کرده‌اند و تمام زیبایی تمدن کاریزی ما ایرانیان، در مراقبت و محافظت و بهره‌برداری صرفه‌جویانه از این منابع مقیاس متوسط و کوچک برای برپایی زیستی پایدار و باشکوه بوده است! در فلاتی عمدتا خشک، نه مبتنی بر کشاورزی، که بیشتر بر پایه تجارت جاده‌ای که خود به ساختار و نظام قدرت شکل می‌بخشیده است. اما نوع این ارتباط با سرزمین و تعداد افرادی که در جای‌جای آن سکنی می‌گزیده‌اند، هم همیشه شرط بوده است.

تا همین 50 سال پیش که جمعیت جهان بیش از سه میلیارد و جمعیت ایران 33 میلیون نفر بود، ساخت‌وساز در سبزه‌زاران خطه شمال کشورمان آن‌قدرها مسئله‌ای نبود و با ساختن ویلا و خانه دوم از طرف طبقه مرفه ساکن دیگر استان‌های کشور در گیلان و مازندران، کسی ناراحت نمی‌شد. ولی امروز که جمعیت در جهان هشت میلیارد و در کشورمان بیش از 80 میلیون نفر شده و بی‌آبی و خشک‌سالی همه را روانه استان‌های شمالی و دیگر ییلاقات کوهپایه‌ای کرده -همان‌طور که در یادداشت هفته قبلم گفتم- کمبود فضا برای ساخت‌وساز و تنش در عرصه‌های محدود دارای سابقه زیستگاهی، کاملا محسوس است. هر چقدر استدلال کنیم که رشد جمعیت همه‌جا به‌شدت کم شده و ساختن برج‌های مسکونی دیگر لزومی ندارد، اما باز مهاجرت‌های شتابان بر اثر تغییرات اقلیمی و... هنوز جای نگرانی باقی می‌گذارد؛ به‌ویژه وقتی هر لحظه در رسانه‌ها با هشدارهایی مانند: تهران را تخلیه کنید! یا «به جز سواحل خزر، سایر مناطق ایران در خشکی مطلق!» روبه‌رو می‌شویم. در این زمینه هفته گذشته در نشست جالبی شرکت کردم که دغدغه‌های کلی متخصصان برای کل ایران را نیز بازتاب می‌داد. در اجلاس سازندگان، توسعه‌گران و طراحان کشور در شهر رشت، که بیم آن می‌رفت همه سخنرانان، ساخت‌وساز انبوه و برج‌سازی در استان گیلان را تبلیغ کنند، اتفاقا صحبت‌های سخنرانان بر کیفیت محیط ساخته‌شده و حفاظت از محیط زیست شهری و روستایی متمرکز بود.

مهندس طاهرخانی، معاون وزارت راه و شهرسازی، رضایت خود را از اینکه گیلان تاکنون از هجوم ساخت‌وسازهای گسترده مصون مانده، پنهان نکرد. او گفت که گرایش به داشتن خانه دوم در صفحات شمال کشور همیشه وجود داشته و به‌تازگی تشدید هم شده است، اما ما باید تعادلی را بین توسعه و حفظ محیط‌های منحصر‌به‌فرد پیدا کنیم و با برنامه‌ریزی دقیق و معرفی روش‌های درست و منطقی، توسعه حمل‌ونقل عمومی -چه داخل شهر و چه بین‌شهری- و جاانداختن ابتکاراتی مانند خانه‌های time sharing یا به نوعی مشارکتی یا با مالکیت مشترک، از فشار ساخت‌وساز بکاهیم. طاهرخانی ژاپن را مثال زد که در آن، آخر هفته‌ها پنج، شش میلیون نفر با ترن سریع‌السیر فشنگی bullet train از توکیو برای تفریح آخر هفته، فاصله‌ای 445 کیلومتری را در عرض دو ساعت، به کیوتو می‌پیمایند.

او اصرار داشت که توسعه‌گری باید با احترام به محیط زیست، استفاده متعادل از ظرفیت‌ها و دستورالعمل‌های مناسب و فکرشده برای طراحی معماری و ساخت همراه باشد. دکتر پیروز حناچی، معاون اسبق وزیر و شهردار سابق تهران، نیز همین مفاهیم اعتدال و قانون و برنامه را محور قرار داد و از مدیریت خردمندانه فضای سرزمین و پرداختن به امور کیفی در شهر گفت. حناچی، که همواره استاد مرمت در دانشگاه تهران بوده، با محور قراردادن «فضای عمومی شهری» و لزوم ارتقای کیفیت آن، راه‌های رسیدن به تعادل و عدالت اجتماعی را برشمرد. ایجاد فضاهای عمومی در دسترس برای عموم و زیبا و سپس به دیگر مفاهیم پایه برای پرداختن به کیفیت ازدست‌رفته مراکز تاریخی شهرها پرداخت؛ مفاهیمی مانند دسترس‌پذیری، خوانایی، هویت محلی، پایداری محیطی، انطباق‌پذیری، خلاقیت و... . برای رشت و دیگر شهرهای گیلان که خوب است هم قابل زیست‌تر شوند و هم با کمک دولت و به‌ویژه شرکت بازآفرینی شهری، به سمت بهسازی، بازسازی و احیا پیش بروند.

دیگر معماران شرکت‌کننده در اجلاس سازندگان نیز از ابتکارات خوب‌شان در معماری و مصالح مناسب سخن گفتند. از اینکه باید با سلیقه و معماری سطح بالا ساختمان ساخت و از الگوهای فله‌ای مسکنِ مهری اجتناب ورزید. باید بحران را پذیرفت و برایش با تفکر و صراحت لازم، راه‌حل درست پیدا کرد. عماد ثروتی راه‌حل را در ایجاد حس تعلق به مکان در عموم مردم می‌دید؛ حس تعلقی که از وفاداری به هویت‌های اصیل گیلان یا هر کجای دیگر نشئت می‌گیرد. او نیز مانند دیگر سخنرانانی که چشم به ویژگی‌های منحصربه‌فرد گیلان داشتند، تکیه اصلی را بر بوم‌شناسی و فرهنگ محلی قرار داد، تا چشم‌اندازی از مشارکت مردمی برای ترمیم زخم‌های شهر و سرزمین را در پیش‌رو نهد. خلاصه بگویم: خوشبختانه، حرف برج‌سازی کلا فراموش شد!

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.