|

به بهانه پرونده فرد مشهور، خبر و واکنش‌ جامعه

سقوط اخلاق و انذار امنیت ملی

لحظه پیش از سخن‌گفتن، طلایی‌ترین لحظه شخصیتی‌ است؛ لحظه‌ای که ذهن تمام آموخته‌های پیشینی اکتسابی و حصولی را سیر می‌کند و سپس، واژه می‌شود و به زبان رانده یا به قامت کلمه نوشته می‌شود.

لحظه پیش از سخن‌گفتن، طلایی‌ترین لحظه شخصیتی‌ است؛ لحظه‌ای که ذهن تمام آموخته‌های پیشینی اکتسابی و حصولی را سیر می‌کند و سپس، واژه می‌شود و به زبان رانده یا به قامت کلمه نوشته می‌شود. در موج‌هایی اجتماعی که حول یک مسئله پررنگ شده و به‌واسطه «خبر»ها شکل می‌گیرد، این لحظه طلایی، نقطه فهمی از منظر جامعه‌شناختی‌ است، زیرا که سخنان، مانند آینه‌ای از گذشته و پیشینه آموخته‌ها و پرنسیب‌ها خود را نمایان می‌کند و در مجموع یکسان‌شده سخنان، می‌توان برآیندی از وضعیت ذهنی جامعه درباره یک واقعه، حادثه یا رخداد پیدا کرد، اما دراین‌میان نفس واژگان «خبر» که حامل رساندن پیامی از آن واقعه هستند نیز از این امر مستثنا نیست. به عبارتی، اگر آن واقعه را ایستا در لحظه و زمان در نظر بگیریم، حامل و واسطه آن، کلمات و سخنانی‌ است که در قامت هویت «خبر» قرار می‌گیرند و گیرنده آن، یعنی جامعه و واکنشش در کالبد سخنان موضع‌گیرانه در نقطه سوژگی تعریف می‌شوند.

در مثال اخیر و «خبر» بازداشت یک چهره سرشناس به اتهامی شوک‌آور می‌تواند محل بحث و بررسی نقطه طلایی ذهن پیش از سخن‌راندن باشد.

خبر چگونه واژه و منتشر شد؟ صریح و بی‌پرده و با اسم و رسم مشخص چهره مذکور. چرا؟ به دلیل سبقت در گستردگی و پخش خبر و جذب مخاطب با اتکا بر اسم و شهرت فرد مدنظر. نقطه طلایی ذهن در لحظه پیش از سخن‌شدن چه بود؟ تهی از آموخته‌های امر اخلاقی و کاملا در خدمت بازار رسانه. علت این فقدان چیست؟ از بین رفتن مراجع خبری چارچوب‌مند و حرفه‌ای و به‌وجودآمدن خرده‌رسانه‌هایی که تنها به لایک، فالوئر و بازدید‌گرفتن معطوف‌اند و حرفه‌ای‌گری رسانه در ساحت «خبر» را نمی‌دانند. برای فهم بهتر این مقایسه، شاید بتوان به دوره‌ای اشاره کرد که روزنامه‌ها مرجع بودند و صفحه حوادث داشتند یا خود روزنامه پرماجرای حوادث. این رسانه‌ها، در مواجهه با این دست اخبار، در ابتدا حتی اگر فرد مشهور هم نبود، اسمش را به دلیل حفظ حریم شخصی و آبرو، به اختصار بیان می‌کردند. خبر را بماهو خبر نمی‌دیدند و در لحظه تحریر خبر، به استنادات، تحقیق‌های واقعی و قانونی، سخنان هر دو سوی ماجرا یا حتی شنیده‌ها ارجاع می‌دادند. شکل و فرم ارائه در آن اخبار، به دنبال شفافیت خبر بود و نه‌فقط طرح جنجالی خبر، مگر در چند هفته‌نامه «زرد». نقطه طلایی ذهن در آن دوره، به امر اخلاقی متکی بود و خبر را کالایی برای فروش نمی‌دید. به‌همین‌دلیل نیز خبر در لحظه وقوع، حاملانی داشت که در رساندنش به دست مخاطب، مانند حمل بسته‌ای شکستنی محتاط عمل می‌کرد و لاجرم همین رویکرد نیز بر مخاطب اثری بالغانه داشت و سبب شکل‌دهی ذهنی می‌شد که بر فکت‌ها و ارجاعات حساس است. اما در گذر فقدان این جنس از «خبر»، وقتی محتوا به سمع مخاطبان رسید، نقطه طلایی ذهن جامعه را پیش از سخن‌گفتن، از دل سخنان منتشرشده چگونه می‌توان تحلیل کرد؟ نکته اول در فهم جامعه‌شناختی واکنش‌ها، این گزاره است که گویی گزاره سخن‌نگفتن و واکنش‌نداشتن و صبوری در مواجهه با خبر، هیچ جایی در مهلکه به‌وجود‌آمده ندارد. به عبارت دیگر، گزاره «نمی‌دانم، پس سکوت می‌کنم» یا «چون بحث آبرو در میان است و هنوز رأیی صادر نشده، من در تکثیر این خبر و نظردادن درباره آن دخیل نمی‌شوم»، هیچ جایی در واکنش غالب جامعه (چه له و چه علیه سوژه) با شاهدمثال فضای مجازی نداشته است. همین نکته، بدون هیچ تعارفی، خبر از سقوط اخلاقی جامعه می‌دهد. در مثال مذکور، این امر نشان‌دهنده حرّافی خالی از اخلاق مشخص و معین انسانی است. هشداری‌ است درباره شرطی‌شدن ذهن بخشی از جامعه که بدون پشتوانه و توجه به آموخته‌های بدیهی روابط اجتماعی متکی بر «اخلاق» در مواجهه با «هر چیزی» سریع واکنش نشان می‌دهد و از ظن خود یار می‌گیرد. انذار این وضعیت بدون ملاحظه‌های عرفی، لازم و واجب است. اما فهم علت این وضعیت با قبول این سقوط و بحران اخلاقی در بخشی از جامعه، نیاز به تحقیق‌های گسترده مردم‌شناسانه و جامعه‌شناسانه دارد.

ولی نکته دوم، دو‌دستگی پیش‌آمده در مواجهه با خبر است. یک سو به‌صرف شهرت و علاقه به آن فرد کل ماجرا را کذب می‌خوانند و یک سو دقیقا با اتکا به شهرت فرد مذکور، کل قصه را واقعیت. جالب است که هر دو دسته نیز گویی که در صحن دادگاه، دادستان و وکیل‌اند و بر سر گمان خود حکم صادر کرده و به هم می‌تازند. این شکل استادیومی واکنش، بیش از آنکه بر سر خود خبر باشد، مع‌الاسف شبیه سرگرمی و تفریح است. این وضعیت زمانی فهم بحران اخلاقی بخشی از جامعه را عجیب‌تر می‌کند که افرادی که برچسب کذایی فرهیخته دارند نیز (از اهالی سینما) خود بخشی از معرکه‌گیری شده‌اند. براساس معیار مطروحه در نکته اول، اگر حتی گزاره سکوت‌کردن نادیده گرفته شود، سخن‌راندن درباره یک پرونده قضائی که در حال بررسی‌ است، نمی‌تواند به موضع‌گیری رسمی ختم شود و در بهترین حالت بر فرض سخن‌گفتن باید و قطعا با ملاحظات شکاکانه و غیرقطعی و متکی بر انذار اجتماعی رخ بدهد. در این مقیاس نیز، چه آنان که علیه و چه آنان که له فرد مذکور بدون هیچ اطلاعات و استنادات قانونی به بسط این فضای استادیومی سخن گفته‌اند، بخشی از نمایشی هستند که تأییدکننده بی‌اخلاقی بسط پیداکرده در جامعه است.

دومینوی غیرحرفه‌ای ذکر اسم و پرداخت اشتباه در «خبر» رسانه‌های مجازی و فرایند طی‌شده از سوی بخشی از جامعه در شبکه مجازی با همه نوع برچسبی از هویت‌های اجتماعی، Big picture یا کلان‌معنای رعب‌آوری از بخشی از جامعه امروز ایران نمایش داده است. تصویری که در آن هیچ حدود و ثغوری وجود ندارد و به صرف داشتن بلندگویی ناچیز در فضای مجازی و شهوت سخن‌گفتن، جا نماندن، دیده‌شدن و «نظر»‌دادن، کج‌راهه‌ای برساخته که با تمام محاسن موجود در جامعه، می‌تواند سبب فجایعی عمیق‌تر باشد. با همین متر و فهم، در مثال‌های دیگر اجتماعی یا سیاسی نیز همین فرایند بارها تکرار شده و حتی سبب ساخت انباشت خشم نیز شده است. همین فرایند و فضای ساخته‌شده را تصور کنید که درباره یک «خبر» اجتماعی یا سیاسی باشد و فقط کافی‌ است روی موج ساخته‌شده، مهندسی افکار و خبر و جهت‌دهی جریان شکل بگیرد تا به یک فاجعه فراتر از آن خبر بدل بشود.

شاهدمثال مذکور و انذار درباره بروز این رذیله اخلاقی از سوی بخشی از جامعه در فضای مجازی، نقطه‌ای‌ است که از منظر جامعه‌شناختی و امنیت ملی، مستعد ساخت و طراحی و اجرای بسط بحران‌های اجتماعی از سوی معاندان ایران است. به عبارت دیگر دقیقا همین نقطه، زمینی حاصل‌خیز و زمینه‌ای مهیاست برای آنکه مهندسی شود و ذهن جامعه را به هر‌ نیتی برای اهداف خویش به گروگان بگیرد. برای درک حساسیت این نکته، فقط کافی‌ است به جای این «خبر»، یک خبر معطوف به شکاف‌های اجتماعی را بگذارید و همین فضا را برایش متصور شوید، خروجی مشخص است؛ راه‌حل این بحران اخلاقی و این مواجهه‌ به عوامل متعدد بازمی‌گردد اما شاید یکی از مهم‌ترین آنها، تلاش برای سلب مرجعیت خرده‌رسانه‌های غیرحرفه‌ای و سعی برای بازگشت مرجعیت «خبر» به رسانه‌های حرفه‌ای و ملی‌-میهنی باشد. شرط اجتماعی و ناخودآگاه شکل‌گیری دوباره این مرجعیت نیز اصل قرار‌گرفتن امر ملی‌ و عبور از شیطنت‌های بی‌اعتبار جناحی در بزنگاه‌های حساس اجتماعی، سیاسی و فرهنگی‌ است.

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.