|

کار، کار انگلیسی‌هاست

آخرین کار مشترک با آقای تقوایی تلاش برای بازسازی لوکیشن خانه «دایی جان ناپلئون» در لاله‌زار بود. پیش از آن در یکی از تهران‌گردی‌ها به واسطه سابقه و خاطره ذهنی به آنجا رفتیم که در معرض تخریب کامل بود.

آخرین کار مشترک با آقای تقوایی تلاش برای بازسازی لوکیشن خانه «دایی جان ناپلئون» در لاله‌زار بود. پیش از آن در یکی از تهران‌گردی‌ها به واسطه سابقه و خاطره ذهنی به آنجا رفتیم که در معرض تخریب کامل بود. سپس سازمان زیباسازی با مصوبه شورای شهر به شیوه‌ای نوآورانه آنجا را خرید. برای بازپیرایی و بازسازی هیچ‌کس مانند تقوایی نمی‌توانست راهنما باشد. او با خاطرات، عکس‌ها و اسنادی که داشت، این راه را هموار کرد و یکی از سرمایه‌های میراثی تهران با یاری او بر جای ماند؛ منزلی که به‌واسطه همین سوابق قرار بود خانه تهران باشد. آقای تقوایی این سریال را براساس رمانی از ایرج پزشکزاد، دیپلمات و ادیب ایرانی، ساخت. این اثر را می‌توان در آن دوره مهم‌ترین مجموعه تلویزیونی به شمار آورد که همچنان سینماگران با رونویسی از آن هم مشق سینما و هم در آثار نمایشی دیگرشان گرته‌برداری می‌کنند. این داستان در جای خود بسیار مهم است.

هم از لحاظ ادبی و هم از نظر محتوا: «کار، کار انگلیسی‌هاست»؛ یعنی نه‌تنها در مسائل کلان سیاسی و اجتماعی رد پای آنها را می‌توان دید، بلکه حتی در مشاجره‌های خانوادگی هم خبری از آنهاست. این بیان، ذهنیتی است که همه چیز را سیاه و سفید می‌بیند و با ساده‌انگاری در پی پاسخ‌گویی به کوتاهی‌ها و نارسایی‌هاست. انتخاب این داستان و پرداخت نمایشی دقیق آن به خاستگاه و تسلط تقوایی به ادبیات و شناخت تاریخ معاصر برمی‌گردد. تقوایی با آنکه با سینما شناخته می‌شود، اما در ادبیات ریشه دارد و سره را از ناسره می‌شناسد و با این رویکرد برای گفتن حرف‌هایش از ادبیات فراتر می‌رود و سینما را برمی‌گزیند. خودش در جایی می‌گوید بُرد سینما بیشتر از ادبیات است، به‌ویژه در این زمانه که تیراژ کتاب به اندازه یک سانس یک فیلم سینمایی نیست. اثر دیگری از این‌ گونه که از تقوایی در دسترس است، ناخدا خورشید است. او اگر با همان پاکی و صداقتی که داشت، خود نگفته بود، کمتر کسی می‌توانست آن را اقتباس از داشتن و نداشتن همینگوی بداند. آنجا هم نشانی از تسلط او به ادبیات و شناخت فرهنگ آشکار است. او آن‌قدر با فولکلور و خرده‌فرهنگ‌ها آشناست که توانسته بخش بومی اثر را آن‌چنان برجسته‌سازی کند که با متن نویسنده آمریکایی بسی متفاوت باشد؛ در عین آنکه اصول اقتباس را فراموش نکرده و جان مطلب یکی است.

شاید تقوایی را که خود برخاسته از آبادان، از مراکز عمده نوآوری و تکثر و همزیستی فرهنگی در ایران است، بتوان قدرتمندترین فیلم‌ساز بومی کشور نام نهاد.

از دیگر کارهایی که ما را به سمت‌وسوی تقوایی کشاند، اهمیت ثبت تعزیه به‌عنوان میراث فرهنگی ایران در یونسکو بود. بهترین کسی که می‌توانست تصویری درست و قابل اعتنا و اعتماد از این آیین ارائه دهد و ملاحظات بومی این سو و آن سوی این مرزوبوم را در نظر داشته باشد، او بود. ضرورت ساخت مستندی دراین‌باره از آنجا شکل گرفت که در جشنواره آوینیون نخستین‌بار و البته آخرین‌بار در اروپا تعزیه ایران به نمایش درآمد و استقبال شایسته‌ای از آن شد. تعزیه‌گردان در آن اجرا به من گفت: اگر هنرهای آیینی و بومی کشورمان بخواهد روزآمد و ماندگار شود، نیاز به جای ویژه‌ای دارد. ما نیز زمین مناسب را در کنار تئاتر شهر می‌دانستیم که با الگوگرفتن از بنای تکیه‌‌دولت، مرکزی برای این‌گونه هنرها شود و حتی آن را به قرینه تئاتر شهر، تکیه‌شهر نامیدیم که شهرداری مانع شد و بنایی در آنجا برپا کرد و نام آن را مسجد گذاشت. به‌ هر حال با اتفاقات نیکویی که در جشنواره فرانسه شاهد بودیم، در پی ثبت این میراث در یونسکو برآمدیم. زبان فیلم گویاتر از هر کلام و نوشته‌ای است. آقای تقوایی پیش‌ازاین در دهه‌های 40 و 50 عزاداری مردم بوشهر و مشهد اردهال را به بهترین شکل ساخته بود و برای چنین کاری از همه مناسب‌تر بود. او براساس همان روایت مشهور و معتبر میرعزای کاشانی در دوره قاجار این اثر را ساخت و پس از آن با کمک همین مستند، تعزیه به نام ایران در فهرست میراث جهانی ثبت شد.

از آنجا که تعزیه با حضور و مشارکت بینندگان معنا می‌یابد، تقوایی ساختار و نام این اثر را تمرین آخر گذاشت که بتواند برای نمایش اجزای تعزیه بدون حضور تماشاگر صحنه را بازنمایی کند و در پایان بیننده را به تعزیه اضافه کند. حیف شد که کارنامه ارائه‌شده این بزرگمرد ادبیات و سینما ناتمام ماند و بیش‌ازآن در اختیار عموم قرار نگرفت. هرچند می‌دانیم تقوایی هیچ‌گاه از خلق اثر چه نوشته، چه عکاسی، چه تصویر و چه تدریس بازنایستاد و اطمینان داریم گنجینه پنهان او روزی آشکار شود و از تجربه ممتد او همگان درس‌های جدید بیاموزند. زمانی برای معرفی این گنجینه تلاش ناکامی به عمل آمد. تقوایی می‌گفت من به آن معنا که دیگران حرفه‌ای هستند، حرفه‌ای نیستم اما به یقین او حرفه‌ای‌ترین سینماگر روزگار ماست؛ چراکه بسیاری از سینماگران بر این باورند که آثار او مدرسه سینماست و علاقه‌مند بودند که تقوایی فیلم بسازد تا فیلم‌سازی را فراموش نکنند. نام و یادش گرامی باد.

 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.