|

بی‌چهرگی تهران در کمپین «تهران دوست‌داشتنی»

اهمیت برندینگ تهران

چرا کمپین «تهران دوست‌داشتنی» پیش از شروعش شکست‌خورده محسوب می‌شود و توانایی همراهی مخاطب یا ایجاد عرق و هیجان شهری و همراهی شهروندی را ندارد؟

چرا کمپین «تهران دوست‌داشتنی» پیش از شروعش شکست‌خورده محسوب می‌شود و توانایی همراهی مخاطب یا ایجاد عرق و هیجان شهری و همراهی شهروندی را ندارد؟ پاسخ این پرسش را باید در موضوعی فراتر از این کمپین جست‌وجو کرد؛ تهران مگر اصلا برندینگ شده است که بشود برایش کمپینی طراحی کرد؟ لوگوی تهران چیست؟ فونتش چیست؟

رنگ تهران و موتیفش چیست؟ المان و سمبل‌های فیگوراتیو تهران چیست؟ پترن و شخصیت و اخلاق تهران چیست؟ برندبوک یا دفترچه هویت بصری تهران کجاست و اصلا آیا وجود خارجی دارد؟

شاید گفته شود که‌ برج آزادی یا برج میلاد شناسه تهران است، اما این بیان سهل‌انگارانه بر‌اساس علم برندینگ در بهترین حالت المان به حساب می‌آید و نمی‌تواند جزء هویت تهران قلمداد شود. تهران به‌عنوان مهم‌ترین کلان‌شهر و پایتخت ایران، با مساحت و جمعیت و اثرگذاری قدرت و جامعه متفاوت و چندفرهنگی مردمی، هیچ تصویر و شکل و هویت بصری قابل اتکایی که معرف آن باشد، ندارد.

در چهار دهه گذشته، هیچ‌گاه شهرداری تهران و شهردارانش تلاشی برای ساخت این «برندبوک» نکرده‌اند و به صورت مقطعی و گذرا با آن مواجه شده‌اند. در حالی که از منظر جامعه‌شناختی، یکی از اثرگذارترین پارامترهایی که می‌تواند هویت شهروندان یک کلان‌شهر را بازسازی کند، همین هویت بصری‌ و تمام اجزا و جزئیاتی‌ است که از دلش به وجود می‌آید.

هویت بصری شهر مستقیما با هویت شهروندانش مرتبط است و بی‌هویتی تهران، به‌قطع در بدون هویت‌شدن شهروندان تهران اثر خواهد داشت. مجال این یادداشت اجازه نمی‌دهد که درباره اهمیت این موضوع بیشتر توضیح داده شود اما برای آنکه درباره کلیت این مبحث و اهمیتش ان‌قلتی دارد،  پیشنهاد می‌شود.که برای فهم بهتر اثربخشی هویت شهری بر زیست شهروندان، یک جست‌وجوی ساده در گوگل انجام دهد یا گپ‌و‌گفتی با AI داشته باشد درباره کلان‌شهرهای مهم دنیا تا اثر علت و معلولی این مبحث برایش هویدا شود.

استانبول، نیویورک، پاریس، رم و بسیاری از شهرهای تاریخی که خاستگاه مرکزیت فرهنگی-سیاسی-اجتماعی و توأمان کلان‌شهری پیدا کرده‌اند، همگی دارای برندبوک و برندینگ هستند و از دل همین ابتداییات هویت‌بخش، سیاست‌های شهری، اجتماعی و فرهنگی پسینی برای اقدامات مختلف و همچنین زیست‌بومی و هویتی شهروندانش مشخص و معین می‌شود. با توجه به این‌ توضیحات، پاسخ سؤال ابتدایی معین می‌شود و این سؤال پیش می‌آید که پس چگونه می‌توان برای تهران چنین هویتی برساخت؟ خودِ همین فرایند رسیدن به برندبوک تهران می‌تواند یک رویداد ملی باشد. علت استفاده از واژه «ملی» نیز به زبان رسمی کشور و پایتخت‌بودن و اهمیت استراتژیک این‌ کلان‌شهر و تعدد زیست تمام قومیت‌های ایرانی در تهران بازمی‌گردد. برگزاری یک رویداد ملی متشکل از همه طراحان سرشناس و حرفه‌ای کشور و داوری و برگزیدن بهترین برندینگ‌ها با حضور ریش‌سفیدان این عرصه، می‌تواند یک تحول جدی در عرصه ساخت چهره کشور با تمرکز بر تهران باشد. به عبارت ساده‌تر، برساختن این چهره تنها معطوف به تهران نیست و به برساخت چهره ملی کمک خواهد کرد.

لازمه برگزاری این رویداد نیز‌ تحقیق و پژوهشی گسترده، جامعه‌شناسانه و مردم‌شناسانه است که اولویت‌های هویتی و معرف تهران را معین کند و دفترچه راهنمایی همچون نقشه گنج‌ برای طراحان و شرکت‌کنندگان تهیه کند تا بشود چهره‌ای همخوان و زیبا از این کلان‌شهر پیچیده و مهم تهیه کرد. تا این اتفاق نیفتد، نه ایده کمپین یک شهر یک گالری که سال‌ها پیش اتفاق افتاده بود، مثمر ثمر است و نه کمپین تهران دوست‌داشتنی؛ زیرا برای معرفی دوست‌داشتنی‌ بودن تهران، اول باید مشخص شود که تهران کیست؟ چیست؟ کجاست؟ بر و رویش چگونه است و چگونه خرامان در دل شهروندانش با این قد‌و‌بالا قدم می‌گذارد و دلبری می‌کند و بعد، درباره دوست‌داشتنی بودن این کلان‌شهر پر‌پیچ‌وخم و متکثر فرهنگی و بااهمیت و استراتژیک در دل غرب آسیا سخن گفت.

 

 

آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.