تحولات جاری قفقاز جنوبی و سیاست خارجی ما
بیش از سه دهه از ارائه طرح پاول گابل برای حلوفصل مسائل قفقاز جنوبی و مناقشه میان باکو و ایروان میگذرد. این ایده توسط گابل در حالی طرح شد که ارمنستان در موازنه نظامی دست بالا را داشت و کمتر کسی میتوانست تصور کند که در سه دهه بعد این موازنه به کلی به ضرر ارمنستان رقم خواهد خورد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
بیش از سه دهه از ارائه طرح پاول گابل برای حلوفصل مسائل قفقاز جنوبی و مناقشه میان باکو و ایروان میگذرد. این ایده توسط گابل در حالی طرح شد که ارمنستان در موازنه نظامی دست بالا را داشت و کمتر کسی میتوانست تصور کند که در سه دهه بعد این موازنه به کلی به ضرر ارمنستان رقم خواهد خورد.
در طرح پاول، تبادل ارضی راهگذر لاچین با راهگذر زنگزور پیشنهاد شده بود، طرحی که نیمنگاهی هم بر علیه منافع ایران داشت و منافع ژئواستراتژیک ایران در قفقاز را با مخاطره روبهرو میکرد. اگر در سه دهه و نیم پیش تحلیلگران ایرانی و سیاستمداران کشور با تمام توان و دقت و ظرفیتهای کشور تحولات قفقاز را رصد و برای هر سناریویی طراحی ویژه و متناسب با امنیت و منافع ملی ملت ایران طراحی میکردند، شاید امروز شاهد غیبت ایران در این باره نبودیم. متأسفانه غفلتها و سادهسازیهای متعاقب طرح گابل و نگاه ایدئولوژیک و گاه مذهبی به قفقاز نه تنها آورده مشهودی برای ایران در پی نداشت بلکه روبهروز باکو به ایجاد فاصله با تهران پرداخت و در نتیجه شکاف میان تهران و باکو عمیقتر شد. بیتوجهی مزمن ایران به ارمنستان هم بر این چالشها افزود.
پس از سه و نیم دهه از طرح گابل، مسیر ترامپ عنوانی است که تفاهمنامه صلح میان جمهوری آذربایجان با جمهوری ارمنستان را رقم زده است. اگرچه جزئیات این تفاهمنامه همچنان مبهم است و اطلاعرسانی شفافی درباره جزئیات آن صورت نگرفته و مشخص نیست آیا حاکمیت ارمنستان در خلال اداره این مسیر توسط شرکای آمریکایی نفی میشود یا خیر؟ و اگر حاکمیت ملی ارمنستان بر باریکه مرزی استوار خواهد بود، به چه شکلی و با چه تضمینهایی کشور کوچک ارمنستان میتواند از منافع خود دفاع کند؟
از همین ابتدا مشخص است که این طرح تنها برای مسیر رفتوآمد شهروندان عادی و جابهجایی کالاهای اقتصادی میان دو بخش جدا از هم جمهوری آذربایجان یعنی نخجوان با بخش اصلی جمهوری باکو طراحی نشده، چراکه چنین مسیری توسط ایران در اختیار باکو قرار داده شده و در دهههای گذشته این تبادلات به سادگی و بدون هیچگونه حق ترانزیتی از طریق ایران صورت میگرفته و اینک نیز صورت میگیرد و تضمینی وجود ندارد که افزون بر ابعاد اقتصادی این راهگذر و دالان موسوم به مسیر ترامپ، تهدید مستقیم امنیت ملی ایران و حتی روسیه و چین توسط آمریکا، اسرائیل و ترکیه در میان اهداف تعریفشده چنین مسیری طراحی نشده باشد. به سخن دیگر در سایه گرفتاریهای چندلایه و پیچیده دستگاه دیپلماسی کشور در دهههای اخیر و تمرکز توجه سیاست خارجی کشور بر حوزه مدیترانه و غرب ایران، غفلتی اساسی از تحولات قفقاز شکل گرفت.
برخی لابیگریهای داخلی توسط عوامل نفوذی هم مزید بر علت شد تا آشفتگی و ابهامی سهمناک بر سیاست راهبردی کشور در قفقاز حاکم شود. بیمیلی کشور روسیه به نقشآفرینی جدی ایران در قفقاز جنوبی در دهههای گذشته همراه با برخی مانعتراشیها هم وجوه دیگری از واقعیات حاکم بر تحولات قفقاز را رقم زد. امروز در حالی مقامات ارشد دو کشور جمهوری آذربایجان و ارمنستان تفاهمنامه صلح میان دو کشور را امضا کرده و از تفاهمنامه مسیر ترامپ بهرهبرداری کردند که به نظر میرسد ایران بیش از هر کشور دیگری در این تحول جدید متضرر خواهد شد.
بنا بر گزارش رسانههای ترکیه، این کشور به صورت بیسروصدا در ماههای گذشته نقشی راهبردی در نزدیککردن دیدگاههای طرفین بر عهده داشته است و این مسیر، اگرچه همان چیزی نیست که ترکیه و جمهوری آذربایجان به عنوان انتقال حاکمیت این باریکه به باکو در نظر داشتند اما منافع توسعهطلبانه هر دو دولت را تأمین میکند، ضمن آنکه در برابر این تفاهم ایران نهتنها در تقابل با ترکیه و باکو بلکه مستقیما در تقابل با آمریکا قرار خواهد گرفت. هرچند به ظاهر نگرانی ارمنستان در اشغال این منطقه توسط دو کشور دیگر همسایه یعنی جمهوری آذربایجان و ترکیه را هم شاید تا حدودی جبران کند اما این اقدام یک خودزنی راهبردی است که توسط دولت ارمنستان پذیرفته شده است. کشاندن پای آمریکا به مرزهای روسیه و ایران پدیدهای نیست که پیامدهای پیشبینی شده و ناشدهای در پی نداشته باشد. امضای تفاهم میان دو کشور قفقاز جنوبی ضمن آنکه اروپا را از فرایند بازیگری در این حوزه کنار گذاشته و طرفین این تفاهم در بیانیه پایانی این نشست از سازمان امنیت و همکاری اروپا (OSCE) خواهان تعطیلی روند مینسک شدهاند بلکه آمریکا به عنوان اصلیترین بازیگر این حوزه جانشین اروپا و روسیه شده است.
تا زمانی که به صورت شفاف جزئیات اجرائی این تفاهم روشن نشود و اقدامات اجرائی آن آغاز نشود، نمیتوان درباره پیامدها و تأثیرات آن به صورت دقیق و جامع اظهار نظر کرد اما تا همینجای ماجرا نیز تأثیرات ژئوپلیتیک تحولات جاری در روابط دو کشور قفقاز جنوبی فراتر از دو کشور بر کشورهای منطقه و چین اثرگذار خواهد بود. انزوای بیشتر ایران در منطقه و ایجاد چالشهای منطقهای برای ایران از دیگر پیامدهای اجرائیشدن چنین توافقی است. برخی مواضع عجیب و غریب و بهدور از مصالح ملی برخی از مسئولان طراز اول ایرانی درباره دالان زنگزور در هفتههای اخیر نشانه ناخوشایندی از سردرگمی استراتژیک تهران درباره تحولات قفقاز است.
از خلال این موضعگیریها آشفتگی مزمن سیاست کشور درباره تحولات قفقاز مشخص میشود. این آشفتگی پیش از این موجب حذف ایران از معادلات قفقاز شده و میرود که در آینده به فهرست بلندبالای تهدیدات وجودی کشور افزوده شود. برای مواجهه با تحولات قفقاز نهتنها هماهنگی تمام ارکان کشور بسیار ضروری و از نان شب واجبتر است، بلکه طراحی راهبردهای سیاسی کشور در پرتو تحولات اخیر و استفاده از ظرفیتهای کشور برای طراحی افقهای تازه بسیار ضروری است. باید از دل تحولات جاری برای کشور با کمترین هزینهها فرصت ساخت. این فرصتسازی نیازمند طراحیهای کارشناسی و پیچیده و چندوجهی است به شرط آنکه منافع ملی در صدر توجه باشد و اجازه داده نشود کسانی که منافع خود را در همسویی با باکو تعریف کردهاند، ایفاگر نقش اصلی در این فرایند باشند.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.