مشروطه، آرمانی زنده در ذهن و جان ملت ایران
جنبش مشروطه شاید مهمترین رخداد دو سده اخیر برای ملت ایران باشد؛ هم از جنبه فراگیریاش در جغرافیای میهن – بهعنوان جلوهای از امر ملی - و هم از جنبه فلسفی پیشگامان و همراهان این جنبش. اما بیگمان یکی از دلایل اینکه پس از حدود 120 سال، کماکان بحث درباره «مشروطه» باز است و اندیشمندان و تحلیلگران دربارهاش سخن میگویند، ناکامی در دستیابی به برخی آرمانها و آمال مشروطهخواهان باشد که بخشی از آن تاکنون هم ادامه داشته است.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
جنبش مشروطه شاید مهمترین رخداد دو سده اخیر برای ملت ایران باشد؛ هم از جنبه فراگیریاش در جغرافیای میهن – بهعنوان جلوهای از امر ملی - و هم از جنبه فلسفی پیشگامان و همراهان این جنبش. اما بیگمان یکی از دلایل اینکه پس از حدود 120 سال، کماکان بحث درباره «مشروطه» باز است و اندیشمندان و تحلیلگران دربارهاش سخن میگویند، ناکامی در دستیابی به برخی آرمانها و آمال مشروطهخواهان باشد که بخشی از آن تاکنون هم ادامه داشته است.
«مشروطهخواهی» که درپی بهفلکبستن چند بازاری از سوی حاکم تهران و پس از آن تجمع بازاریان و علما در مسجد شاه کلید خورد، جنبشی بود که خواستار حکمرانی قانون، رواج دانش (علوم و معارف) و چارچوبمندی اختیارات پادشاه بود و نه براندازی. براین اساس «مشروطهخواهان» درپی ایجاد «عدالتخانه» - یا به معنای امروزیاش، مجلس – بودند تا قانونگذاری از مجرای این نهاد بر جامعه جریان یابد و اینگونه نباشد که هر مقام دولتی یا شخص عادی، قانونهایی به اراده و خواست خود بسازد و اجرا کند! و بیسامانی و هرجومرج جامعه را فراگیرد و ستم و جور (که رهاورد طبیعی چنین شرایطی است) بر اجتماع حاکم شود.
در بستر این جنبش و محدوده زمانی آن، شهیدان فراوانی جان خویش را در راه آزادی میهن، استقلال و حاکمیت ملی، فدای ایران کردند و توانستند ایجاد «عدالتخانه» را بر حکومت تحمیل کنند و به یکی از خواستههای خود برسند. نوشته حاضر به دنبال تحلیل گسترده روزگار مشروطه و دستاوردهای پسین آن تا به امروز نیست، زیرا این کار را باید در جستاری مفصل یا در یک کتاب انجام داد، بلکه این یادداشت، به گرامیداشت سالگرد این رخداد بزرگ ملی (برابر با ۱۴ امردادماه) و نگاهی کوتاه به آرمانهای مشروطه و تعدادی از اشخاص میپردازد. «مشروطه» جنبشی بود که در ذهن و اندیشه پیشگامانش اصلاح امور مالی و گمرکات، تأسیس و گسترش مدارس (و درنتیجه دانش) و در معنایی وسیعتر خواهان حاکمیت خرد و امر ملی به جای استبداد بود.
نگاه به منابع روزگار مشروطیت پر است از مفاهیمی مانند «ملت» و «دولت» که این نیز، هم بیانگر بخشی از معانیِ ذهنی مشروطهخواهان و آرمانهای ملی و مترقی ایشان و هم دوامِ زیستی و تاریخی اینگونه مفاهیم (برخلاف وارونهنماییهای امروز) از روزگاران کهن تا به اکنون در ذهن و باور ملت ایران است که در ادامه به برخی از آنان اشاره کوتاهی خواهیم کرد. مشروطهطلبی، آرمانی محدود به یک جغرافیای ایران نبود و ذهن و ضمیر هر دلداده «ایران» را در گوشه و کنار میهن به خود مشغول کرده و ازاینرو انقلابی ملی بود.
با نگاه به سیاهه رهبران و نقشآفرینان مشروطه و نامهای سردار اسعد بختیاری، ستارخان و باقرخان، یپرمخان ارمنی، سیدمحمد طباطبایی، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، مقدس مراغهای، یارمحمدخان کرمانشاهی و بسیاری دیگر، نشان از دغدغهای جدی برای ملت ایران از آذربایجان تا کرمان و از گیلان تا کرمانشاه و فارس داشت و به همین دلیل مسئلهای جدا از مرزبندیهای دینی یا قوم و قبیلهای بود.
در این بین روحانیت آزاداندیش و نیز میانهرو هم همراه و همگام با خواستههای مشروطهطلبان در میدان حاضر بود؛ از جمله آخوند خراسانی و ثقهالاسلام تبریزی (برخی را هم قبلا نام بردم). بنابراین پیوندی خجسته بین انواع دیدگاهها، ادیان و تیرههای ایرانی با محوریت «میهن» پدید آمده و همین امر یک عامل پیشبرنده و نیرومند ملی را آفریده بود. از آنجا که «فرهنگ ملی» دارای مؤلفههای چندی ازجمله دین است، چالشها و اختلافاتی میان برخی پشتیبانان مشروطه وجود داشت؛ برخی از روحانیون و مردم باورمند به تقدم امر «مشروعه» بر دیگر آرمانها و اهداف مشروطه بودند و گروهی دیگر (جریان میانهرو و آزاداندیش) بر همراهی و همبستگی خود با آرمانهای مشروطه تأکید داشتند؛ طوری که آخوند خراسانی تا پایان عمر مشروطهخواه ماند یا ثقهالاسلام در آذربایجان در برابر تلاشهای «انجمن اسلامیه»، متشکل از علمای مخالف مشروطه به طرفداری از جنبش مشروطه سخن راند.
این بخش از روحانیت تضادی میان «مشروطه» و «مشروعه» نمیدیدند و اگر هم با خواستههای مشروطهطلبان اختلافی داشتند، خودِ جنبش را و تلاش برای استقلال ایران و حاکمیت ملی و اصلاح حاکمیت را یکسره انکار نمیکردند. شاید شاخصترین نماینده باورمندان به «مشروعه» را باید شیخ فضلالله نوری بدانیم که در میان روحانیت مرجع چه در ایران و چه در نجف، مخالفانی جدی داشت.
ازجمله اختلاف نظرهای دیگر میان مشروطهخواهان این بود که آیا نخست باید قانون اجرا شود و پس از آن آگاهی و معارف اجتماعی شکل بگیرد یا روند را باید وارونه اجرا کرد. در همین زمینه میخوانیم: «... بعضی معتقد به اینکه اول باید قانون اجرا شود تا از برکت قانون، معارف تکمیل گردد؛ بعضی را عقیده بر این بود که اول باید معارف را تکمیل نمود چه تا علم نباشد قانون تدوین نخواهد شد...». در میان جامعه روحانیت که پشتیبان و همراه با «مشروطه» بودند، به سیدمحمد طباطبایی اشاره کردیم؛ وی چهرهای مقبول در میان مردم داشته و بنابر شواهد، فردی آگاه به امور و واقعیات روزگار بوده است.
دو نمونه از توصیفات درباره او را در ادامه با هم بخوانیم. مورد نخست: «...جناب حجتالاسلام فرمودند، تا دولت ایران مشروطه و دارای قوانین اساسی نگردد و این استبداد برداشته نشود، هرگز متوقع اصلاح و منتظر انتظام نباید بود، وانگهی اگر با این وضع حالیه بماند، چندی نگذرد که مملکت اسلامی از دست خواهد رفت و ما به دست خارجه خواهیم افتاد. باید تا زودتر است، اقدامی کرد...». و در مورد دوم آمده: «...تاکنون عالمی به این خوبی و آگاهی و صحت و انصاف ندیدیم؛ سیاسی میداند، خطوط خارجه را میخواند، به حقوق ملل [خارجه عارف]، به قوانین ممالک و دول واقف، ملتدوست، معارفخواه، وطنشناس، دولتخواه، به مواقف و مقتضیات عصر آگاه... برای وطن شب و روز در چارهجویی و خیرگویی... حق این است با موانعی که در پیش بود، لَولا وجود ایشان و اقداماتشان، کار مدارس و مکاتب نُضجی نمیگرفت... همه میدانید در ابتدای افتتاح مدارس، بعضی از مغرضین به عوامالناس مشتبه کرده بودند که مباشرین مکاتب و اجزا مدارس کافر و نجساند و به مردم گفته بودند که این مدارس اطفال مسلمانان را بیدین و خارج از مذهب میکنند...».
باری، ملت ایران پس از تنگناها و سختیهای عصر مشروطه -که توافق ۱۹۰۷ میان انگلیس و روسیه نیز مقارن با آن دوران بود– توانست به بخشی از خواستههایش دست یابد، اما به فاصلهای کوتاه با دشواریهایی روبهرو شد؛ ازجمله دشواریهای مالی و نیز تحکیم «استقرار مرکزی» و حکمرانی و نظارت دوباره حکومت بر ولایات، که اوضاعی آشفته پیدا کرده بودند و از سوی دیگر بروز اختلافها در هنگامه جنبش یا پس از آن.
همین اختلافها که یا با دخالت و تحریک وابستگان برونمرزی و درونمرزی رخ داد یا با نبود درک و شناخت رهبران از یکدیگر و تقدمِ ایثار برای میهن، سبب عقیمماندن روند دستیابی بیشینه به «آرمان ملی مشروطه» شد؛ بنابر گزارش کوتاهی که پشت سر گذاشتیم و «مشتی نمونه خروار» بود، معانی، خواستهها و آرمانهای اصلی مشروطهخواهان روشن بود؛ ایرانیان با اندیشهای مترقی به دنبال ساختن جامعه، دوری از تحجر و استقرار حاکمیت ملی بودند.
در این زمینه در یکی دیگر از منابع مهم آن روزگار آمده است: «اگر مشروطه را در معنای خود میگذاشتند، نه سلطنت ابا میکرد و نه ملت به دولت خلاف مینمود. مشروطه را حضرات حججالاسلام دامت برکاتهم که معنی کرده و بسط دادهاند؛ عبارت از مساوات و مواسات و عدالت و اتحاد در مابین دولت و ملت و مابین مخلوق خداست».
در هرحال، با گذشت بیش از یک سده از انقلاب مشروطه، هنوز ناگفتهها و تحلیلهای این رویداد ملی جریان دارد؛ بخشی از آرمانهای مشروطه به بار نشسته و بخشی از آن هنوز نه! هنگامی که توصیفات روزگار قاجار و عصر مشروطه را از کتاب «سیاحتنامه» زینالعابدین مراغهای میخوانیم، افزون بر تأکید بر امر پایهای و مهم «اتفاق ملت و دولت» -که منظور از آن، تفاهم و احترام دوجانبه است- گویی شباهاتی با امروز هم در آن میتوان دید! هنوز برخی نابسامانیها، خودسریها، تندرویها و حتی گاه دشمنی با «امر ملی و فرهنگ ملی» وجود دارد؛ هنوز رویکرد نادرستی به مفهوم تاریخی «ایران» که «ما بهِالاشتراک عمومی افراد ملت» است، وجود دارد و تبلیغ روایات یکسونگرانه و غیرملی از جنبش مشروطه و مصادره آن به سود روایت انحصارگرایان، جاری است.
در پایان، داوری درباره آرمانهای مشروطیت و میزان دستیابی به آنها را برعهده صاحبان اندیشه و مردم میگذارم و یادآور میشوم که برهه کنونی ایران و رویارویی با تهدیدات خارجی و درونمرزی، بیش از پیش مسئله «همبستگی ملی» و اندیشیدن حول «امر ملی» را به ملت و نیز حاکمان یادآوری میکند. به امید آنکه سرو تناور «ایران» بتواند از چشمه فرهنگ دیرپای خویش و اندیشههای پاک و بلندمنشانه دوستدارانش آبیاری شود و همچنان استوار به روایت تاریخ کهن خود و جهان بپردازد.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.