انتخابات مستمر به جای انقلاب مستمر
به گمان من، هفته پیش یکی از خاصترین ایام این کشور در 120 سال گذشته بود؛ هفتهای که در آن هرچند بعد از بیش از یک قرن اتفاقی مهم در امر مشروطشدن قدرت رخ داد، ولی بالاخره رخ داد.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
به گمان من، هفته پیش یکی از خاصترین ایام این کشور در 120 سال گذشته بود؛ هفتهای که در آن هرچند بعد از بیش از یک قرن اتفاقی مهم در امر مشروطشدن قدرت رخ داد، ولی بالاخره رخ داد. سالها پیش، وقتی دکتر «یوسف حجت» که درحالحاضر رئیس «دانشگاه تربیت مدرس» است، با فروتنی مثالزدنی و از طرفی با جدیت، پیگیر جا انداختن مفهوم بهرهوری در جامعه بود و انتشار نشریه بهرهوری را به من سپرده بود، مطلبی را برای انتشار در آن نشریه به من داد که به گمانم همه آن چیزی است که میتوان در تعریف رخداد هفته پیش به آن رجوع کرد.
در آن مطلب کوتاه از این گفته شده بود که در نگاه سنتی اداره جامعه، مدیریت اجتماعی به یک قطار میماند که لوکوموتیوی قدرتمند، واگنها را به دنبال خود میکشد. در این نوع مدیریت، لوکوموتیو باید از چنان قدرتی برخوردار باشد که توان گذراندن اینهمه واگن با تمام مسافران و باری را که در آنهاست، در کوه و کمر داشته باشد و طبیعتا، اگر لوکوموتیو فاقد قدرت کافی باشد، یا اصلا راه نمیافتد یا اگر هم به حرکت درآید، در گردنهها از حرکت بازمیماند. در مقابل این نوع مدیریت سنتی، مدیریت مدرن، مانند قطار مترو است که هر واگن، خود حکم یک لوکوموتیو را دارد و قدرت پیشبرنده قطار در تکتک واگنها تعبیه شده و حرکت قطار مترو، متکی به یک لوکوموتیو نیست.
در تمام این 120 سال بعد از مشروطه، شاید و احتمالا حتما، جامعه ما مانند پیش از مشروطه، نگاهش به مدیریت کشور، نگاهی مانند لوکوموتیو بوده و احتمالا در بخش بزرگی از جامعه همچنان چنین است. نگاهی که منتظر است آن کسی که انتخاب میشود، چنان قدرتمند باشد که همه قطار را یکتنه به حرکت دربیاورد و از همه گردنهها عبور دهد. در همه یادداشتهایی که در همه این سالها در موضوع ضرورت شرکت در انتخابات نوشتم و در بحثهای رودررو که به جدل نیز کشیده شده و البته باعث دلگیریهایی هم از من بوده، دفاعم از انتخابات، انتخاب فرد نبوده و هیچوقت از این دفاع نکردهام که برویم رأی بدهیم و یک فرد خوب را انتخاب کنیم چراکه برایم نفس انتخابات مهم بوده و نه آن کسی که انتخاب میشود، زیرا در جهان، هیچ اَبَرمردی یا بهتر است بگویم هیچ اَبَرلوکوموتیوی نمیتواند بهتنهایی قطار جامعه را از گردنهها عبور دهد و غیر از این، اصلا هم نباید چنین باشد که همه چیز به کف باکفایت یک فرد سپرده شود.
و شاید نمونه قابل اعتنا از مدیریت مترویی در جامعه ما در این 120 سال پس از مشروطه، همین ماجرای ارسال «لایحه صیانت 2» از سوی رئیسجمهور به مجلس با قید دو فوریت بود که واکنش اجتماعی گسترده در بین هواداران پزشکیان ایجاد کرد؛ واکنشی که چنان قدرتمند بود که به استرداد لایحه منتهی شد. این اتفاق را من «انتخابات مستمر» در مقابل آن معنای قدیمی «انقلاب مستمر» نام میدهم. اینکه انتخابات در پای صندوق رأی تمام نمیشود و فقط موکول به حضور فیزیکی رأیدهندگان در پای صندوق رأی نیست، بلکه یک جریان مستمر از یک انتخاب تا انتخاب بعدی است و سهیمشدن جامعه مدنی در تصمیمسازیها، و این ممکن نمیشود، غیر از اینکه اولا جامعه مدنی ابتدا در انتخابات شرکت کند و ثانیا به جای آنکه منتظر بنشیند تا فرد انتخابی، کل قطار را به دنبال خود بکشد، با احساس مسئولیت، در تمام مسیر حاضر و فعال باشد.
اتفاقی که با کنارکشیدن جامعه از صندوق رأی حاصل نمیشود، که تجربه نشان داده کنارکشیدن جامعه از مشارکت در انتخابات، یا به رادیکالیسم یا به انفعال منتهی خواهد شد که هر دو به ضرر جامعه است. مثالش هم زیاد دور نیست. در همین هفته پیش و همزمان با ماجرای رفت و برگشت «لایحه صیانت 2»، فیلمی از گفتوگوی یکی از اعضای شورای انقلاب فرهنگی، در فضای مجازی دست به دست شد که بیشباهت به این ماجرا نبود.
در این فیلم میبینیم که این عضو شورای انقلاب فرهنگی میگوید که در ماجرای حجاب، این شورا مصوبهای داشت که در آن اصلا موضوع برخورد رودررو و ماجرای گشت ارشاد نبوده، ولی نمیدانند چگونه آن مصوبه تغییر میکند که حتی مرحوم رئیسی هم از آن اطلاع نداشته و پیامدش میشود مرگ مرحوم «مهسا» و آن تنش فراگیر اجتماعی و... معلوم نمیشود چگونه آن مصوبه و این لایحه، اینطور جلو آمده که نه آن رئیسجمهور مرحوم متوجه شد چگونه چنان شد و نه این رئیسجمهور متوجه شد که چطور از ایشان امضا گرفتند. و همانطور که این مردم بودند که آن جنگ را با آگاهی و شعور مثالزدنی خود ابتر گذاشتند، با این حضور مسئولانه خویش نیز لایحهای را که قطعا قصدش خیر جامعه نبود، ناکام گذاشتند و این همان انتخابات مستمر است که در میانه یادداشت اشاره کردم. در انتخابات مستمر، آنهایی که مردم را تشویق به مشارکت کردند، از رأی و کنش سیاسی خود پشیمان نمیشوند، بلکه مسئولانه از آن کسی که انتخاب کردند، محافظت از حقوق اجتماعی را مطالبه میکنند، حتی اگر از هر سو با توهین و تحقیر مواجه شوند که «این هم از کسی که گفتید به او رأی بدهید».
انتخابات مستمر یعنی همان مدیریت مترویی جامعه؛ اینکه پس از رأیدادن به یک گوشه نخزیم تا لوکوموتیو بهتنهایی قطار را به پیش ببرد. امید که این تجربه موفق در حفاظت از رأیی که دادیم، تداوم داشته باشد و به جای پشیمانی از رأی، متوجه شده باشیم که نیاز به مداومت هرروزه داریم؛ تداوم مطالبهگری هوشمندانه و خشونتپرهیز.
آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.