|

در تراز آفتاب

در دنیای این روزهای ما که نیاز، افزون و منابع، محدود است، آفتاب درخشان توسعه، در کمین سایه‌های ناترازی نشسته است. انرژی، این خون جاری تمدن، در کشاکش بی‌برنامگی و غفلت از بهره‌گیری خرد به نقطه بحران نزدیک می‌شود.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در دنیای این روزهای ما که نیاز، افزون و منابع، محدود است، آفتاب درخشان توسعه، در کمین سایه‌های ناترازی نشسته است. انرژی، این خون جاری تمدن، در کشاکش بی‌برنامگی و غفلت از بهره‌گیری خرد به نقطه بحران نزدیک می‌شود. سخن از ناترازی، سخن از ناموزونی است؛ از فاصله خطرناک میان تقاضا و توان عرضه؛ از مصرفی که افسارگسیخته است و تولیدی که یا فرسوده است یا در بند تصمیم‌های دیرهنگام گرفتار. ما با واقعیتی روبه‌رو هستیم که نه به هشدار بسنده می‌کند، نه به وعده آرام می‌گیرد. ناترازی انرژی، تنها خاموشی برق و آب در تابستان یا قطع گاز در زمستان نیست...

علامتی‌ است از نارسایی تدبیر و تأخیر در تصمیم، ناکارآمدی ساختار و غفلت از آینده‌ای که از راه رسیده، بی‌آنکه در آینه تبیین دیده شده باشد. اقتصاد نیز در چنین وضعی، از تراز بازمانده است. وقتی دخل و خرج ملی به نقطه تردید می‌رسد؛ وقتی درآمدهای ناپایدار بر هزینه‌های قطعی تکیه می‌زنند؛ وقتی قیمت‌ها افسارگسیخته می‌تازند و فردا در دریای ابهام غوطه‌ور است!! آن‌گاه سخن از عدالت، توسعه و رشد، تنها آوایی‌ است بدون صدا و معنایی.

صدا در خلأ!! ما در عصری ایستاده‌ایم که پارادایم‌های سنتی، تاب رویارویی با واقعیت‌های جدید را ندارند. جهانی پرشتاب، ناپایدار، و غرق در پیچیدگی و فرایندهای غیر‌خطی‌! که نظریه‌پردازان آن را با واژه‌ای چهارلایه توصیف کرده‌اند: VUCA؛ جایی‌که قطعیت جای خود را به احتمال، و ثبات به سیالیت داده است. در چنین وضعی، نه زمان آزمون و خطاست، نه فرصت بازگشت. تصمیم‌هایی که امروز گرفته نمی‌شوند، فردا هزینه‌هایی تحمیل می‌کنند که جبران‌ناپذیرند. ناترازی انرژی و اقتصاد، زنجیره‌ای از واگرایی‌هاست: میان تولید و مصرف، میان بودجه و واقعیت، میان منابع و مطالبات، میان ظرفیت‌ها و رؤیاها. و هرچه این شکاف‌ها عمیق‌تر شود، اصلاح سخت‌تر و اعتماد عمومی شکننده‌تر خواهد شد. چه باید کرد؟

راه، نه در تکرار نسخه‌های کهنه، بلکه در طراحی مسیرهای جدید است. نخست باید دید، سپس شناخت، آن‌گاه سنجید و سپس عمل کرد. اصلاح الگوی مصرف، نه شعاری نمایشی، بلکه ضرورتی تمدنی‌ است. سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های نوین، تنوع‌بخشی به سبد انرژی، و عبور، آری عبور دیگر انتخاب نیست، الزام است.

باید از رؤیای خام خودکفایی گذشت و به واقع‌گرایی هوشمند رسید؛ باید با شفافیت سخن گفت، با آمار دقیق تصمیم گرفت و با بهره‌گیری از خرد اهل فن، فردا را نوشت. برنامه‌ریزی باید منعطف، تصمیم‌سازی باید مشارکتی و نگاه‌ها باید میان‌نسلی باشد. گره‌های امروز، محصول غفلت دیروزند، و اگر نپذیریم، فردا از همین امروز وامدارتر خواهیم شد. در این میانه، وظیفه سیاست‌گذار، فراتر از مدیریت روزمره است. او باید راه‌بلدِ آینده باشد؛ در تاریکی، فانوس در دست؛ در ابهام، با صدای روشن تحلیل. باید بداند که مصلحت آن نیست که آتش خاموش شود، بلکه آن است که آفتاب بتابد. اگر بخواهیم ایران در تراز آفتاب قرار گیرد، باید خود را از سایه بی‌تدبیری برهانیم. باید شجاعت بازنگری داشته باشیم؛ نه با تعارف، بلکه با تصمیم. ناترازی نه‌فقط یک بحران، بلکه یک نشانه است: نشانه فاصله‌‌گرفتن از مدیریت دانا و دوراندیش. و آفتاب، همیشه آنجاست؛ کافی‌ است ابرهای غفلت کنار روند.

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.