|

ملت در میدان بازدارندگی

نقش مردم ایران در تغییر محاسبات اسرائیل و شکل‌گیری آتش‌بس

آتش‌بس اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، در ظاهر نتیجه مجموعه‌ای از تحرکات نظامی، دیپلماتیک و میانجیگرانه‌ بین‌المللی است؛ اما در لایه‌های پنهان‌تر این تحولات، متغیری نقش‌آفرین وجود دارد که کمتر تحلیل شده است؛ نقش مردم ایران به‌عنوان نیرویی اجتماعی در ایجاد بازدارندگی.

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

سعید نورمحمدی -  قائم‌مقام دبیرکل حزب ندای ایرانیان

 

آتش‌بس اخیر میان ایران و رژیم صهیونیستی، در ظاهر نتیجه مجموعه‌ای از تحرکات نظامی، دیپلماتیک و میانجیگرانه‌ بین‌المللی است؛ اما در لایه‌های پنهان‌تر این تحولات، متغیری نقش‌آفرین وجود دارد که کمتر تحلیل شده است؛ نقش مردم ایران به‌عنوان نیرویی اجتماعی در ایجاد بازدارندگی.  در‌حالی‌که بسیاری از تحلیل‌ها معطوف به قدرت موشکی، سامانه‌های پدافندی یا توازن قدرت در سطح منطقه‌ای است، نباید از نظر دور داشت که جامعه ایران نیز در این نبرد، حضوری مؤثر و تعیین‌کننده داشت؛ حضوری نه در میدان رزم، بلکه در عرصه جنگ روانی و بازدارندگی اجتماعی. در ادبیات کلاسیک جنگ، معمولا قدرت سخت  (Hard Power) تعیین‌کننده اصلی میدان نبرد تلقی می‌شود؛ اما تجربه‌های سال‌های اخیر از لبنان و سوریه تا اوکراین و غزه‌ نشان داده است ‌پایداری یا گسست اجتماعی، به‌ اندازه تجهیزات نظامی، در محاسبات دشمن اثرگذار است. جامعه‌ای که منسجم بماند، می‌تواند بخشی از معادله بازدارندگی باشد.

در آغاز دور جدید تنش‌ها، ارزیابی‌های تل‌آویو بر این مبنا بود که جامعه ایران‌ تحت فشارهای اقتصادی، تحریم‌های گسترده و فرسایش روانی ناشی از سال‌ها بحران، در برابر یک شوک نظامی دچار فروپاشی رفتاری یا اختلال در نظم عمومی خواهد شد. حتی برخی تحلیل‌های ساده‌انگارانه که از سوی رسانه‌ها و اپوزیسیون‌های وابسته تقویت می‌شد، چنین وانمود می‌کردند که با اولین موشک، خیابان‌ها شلوغ می‌شود و کار نظام تمام است.

بااین‌حال، آنچه در عمل رخ داد، خلاف این تصور بود: مردم ایران آرام ماندند، منسجم عمل کردند و با رفتاری مسئولانه، دشمن را به بازنگری در محاسباتش واداشتند. در نظریه‌های جدید امنیتی، از مفهومی به‌ نام بازدارندگی اجتماعی (Societal Deterrence) یاد می‌شود. این دیدگاه بر آن است که اگر جامعه‌ای در برابر فشارهای بیرونی از هم نپاشد، آرامش خود را حفظ کند و پیام انسجام و مقاومت بفرستد، خود به عنصری بازدارنده بدل می‌شود؛ حتی اگر مسلح نباشد. در جریان دفاع ۱۲‌روزه اخیر، مردم ایران دقیقا چنین نقشی را ایفا کردند:

اولا با حفظ نظم عمومی، اجازه ندادن د کشور وارد فاز بی‌ثباتی روانی شود. 

دوم با همدلی با خانواده‌های شهدا و مدافعان وطن، انسجام ملی را به نمایش گذاشتند. و سوم با روایت‌سازی فعال در شبکه‌های اجتماعی، اجازه ندادند روایت شکست و ترس، در میدان رسانه به دشمن واگذار شود. مجموع این رفتارها، دیواری از ثبات روانی و انسجام اجتماعی در برابر دشمنی ساخت که هدفش ایجاد تزلزل در روحیه جامعه ایران بود. این دیوار، چیزی نبود جز شکست رژیم صهیونیستی در دستیابی به هدف اصلی خود.

یکی از مفاهیم کلیدی در جنگ‌های نوین، «قدرت ترکیبی» (Hybrid Power) است؛ یعنی ترکیب قدرت سخت (نظامی) با قدرت نرم (اجتماعی و روانی). تجربه این درگیری نشان داد که قدرت نظامی بدون پایداری جامعه، کامل نیست و پایداری جامعه نیز بدون پشتوانه نظامی، دوام ندارد. جامعه ایران در این بحران نشان داد که می‌تواند وزن استراتژیک خود را در معادلات امنیتی افزایش دهد. این رفتار، تبلیغاتی یا احساسی نبود، بلکه برخاسته از درک عمیق مردم نسبت به مفهوم دفاع از میهن بود. در اغلب روایت‌های جنگی، مردم یا نقش قربانی را بازی می‌کنند یا بازیگر خاموش‌اند؛ اما در این جنگ، مردم ایران نه خاموش بودند، نه قربانی. آنها با صبوری، هوشمندی و سکوتی هدفمند، در بازدارندگی نقش ایفا کردند؛ بازدارندگی از پایین.

رفتار مردم ایران محدود به درون مرزها نماند. در عصر داده و شبکه‌های اجتماعی، کوچک‌ترین نشانه‌ها از رفتار جمعی در جامعه ایران، از فروشگاه‌ها تا فضای مجازی، از سوی اتاق‌های فکر تل‌آویو رصد شد. پیام دریافتی آنها واضح بود: جامعه ایران، اگرچه درگیر چالش‌های اقتصادی است، اما هنوز ایستاده، متحد و مقاوم است. این پیام، ادامه جنگ را برای دشمن بی‌فایده کرد؛ زیرا نبود تأثیر روانی بر جامعه هدف، به معنای شکست راهبرد حمله است. آتش‌بس حاصل یک پیروزی چندوجهی بود؛ اقتدار نظامی، دیپلماسی مؤثر و از همه مهم‌تر‌ مردم. مردمی که بدون نیاز به فراخوان، بی‌نیاز از دستور رسمی، فقط با حس ملی و غرور میهنی خود، به دشمن نشان دادند که ایران را نمی‌توان به زانو درآورد.

امروز‌ اگر از «قدرت ملی» سخن می‌گوییم، باید مردم را در متن این قدرت ببینیم؛ نه‌تنها در روزهای جشن، بلکه در دل بحران‌ها. مردم ایران نشان دادند ‌حتی در سکوت نیز می‌توان بازدارندگی ساخت. این تجربه باید در حافظه راهبردی نظام باقی بماند. اگر قرار است از این تجربه درس بگیریم، باید جامعه را نه یک توده منفعل، بلکه یک کنشگر مؤثر با قدرت ساختاری در نظر بگیریم. مردم ایران، بدون سازماندهی رسمی، بدون خشونت‌ و فقط با رفتارهای اجتماعی سنجیده، امنیت ملی را تقویت کردند. این همان کنش جمعی خاموش است که نه در خیابان‌ها، بلکه در روان عمومی و زیر پوست شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت.

در دنیای امروز، هر‌کجا مردم به رسمیت شناخته شدند، قدرت به تعادل نزدیک‌تر شد‌ و اگر نظام سیاسی خواهان امنیت پایدار است، باید از این سیگنال اجتماعی استفاده کند و جامعه را از حاشیه به متن تصمیم‌سازی بازگرداند.

 

 

 

آخرین اخبار یادداشت را از طریق این لینک پیگیری کنید.